Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
iam a to go there
U
از رفتن به انجا خجالت می کشم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
You ought to be ashamed of yourself !
U
خجالت نمی کشی ؟ خجالت دارد !
Shame on you!It is shameful!
U
خجالت بکش !خجالت دارد !
shamefaced
U
خجالت کش
shamefast
U
کم رو خجالت کش
blushless
U
بی خجالت
shamedfaced
U
خجالت کش
embarrassments
U
خجالت
unblushing
U
بی خجالت
embarrassment
U
خجالت
high colour
U
خجالت
to put to the blush
U
خجالت دادن
shames
U
خجالت دادن
shame on you!
U
خجالت بکشید!
shamed
U
خجالت دادن
to put out of face
U
خجالت دادن
bashfully
U
از روی خجالت
shame
U
خجالت دادن
shaming
U
خجالت دادن
embarrass
U
براشفتن خجالت دادن
to turn red with embarrassment
U
از خجالت سرخ شدن
There is nothing to be ashamed lf .
U
( اینکار ) خجالت ندارد
feel embarrassed
U
خجالت کشیدن
[در مهمانی]
feel awkward
U
خجالت کشیدن
[در مهمانی]
abashment
U
دست پاچگی خجالت
to put somebody to shame
U
به کسی خجالت دادن
to shame somebody
U
به کسی خجالت دادن
to bring shame upon somebody
U
به کسی خجالت دادن
embarrasses
U
براشفتن خجالت دادن
therof
U
از انجا
i know that place by sight
U
انجا را
whereon
U
در انجا
wherefrom
U
که از انجا
so far forth
U
تا انجا
there
U
به انجا
there
U
انجا
thence
U
از انجا
wherever
U
انجا که
thither
U
به انجا
yonder
U
انجا
thereat
U
در انجا
whence
U
که از انجا چه جا
thither
U
انجا
have egg on one's face
<idiom>
U
خجالت ودست پاچه شدن
He hung his head in shame.
U
از خجالت سرش راپایین انداخت
She has no sense of shame . She doesnt know the meaning of shame.
U
خجالت سرش نمی شود
as far as possible
U
تا انجا که میشد
as far as possible
U
تا انجا که بتوان
thenceforward
U
از انجا ببعد
here and there
U
اینجا انجا
it is not half bad
U
انجا بداست
it is impossible to live there
U
در انجا میسرنیست
as for as i know
U
تا انجا که من میدانم
for a iknow
U
تا انجا که می دانم
away
U
مرتبا از انجا
abash
U
خجالت دادن دست پاچه نمودن
lose face
<idiom>
U
به خاطراشتباه ،با قصور خجالت زده بودن
It is ( most ) disgraceful .
U
اینکارها عیب است ( خجالت دارد )
I am too shy (timid) to speak English .
U
خجالت می کشم انگلیسی حرف بزنم
i went there particularly to
U
یک کاره انجا رفتم
i did not find a there
U
کسی را در انجا نیافتم
there was not a soul
U
ذی نفسی انجا نبود
i stayed there for days
U
سه روز انجا ماندم
he no longer went there
U
دیگر انجا نرفت
i went there in my own
U
شخصا` انجا رفتم
whereat
U
که بدان جهت که در انجا
within living memory
U
تا انجا که مردمان زنده
we used to play there
U
ما انجا بازی میکردیم
there
U
دراین موضوع انجا
stay there till i return
U
انجا بمانیدتامن برگردم
He feels shame at failing in his exam .
U
ازاینگه در امتحان مردود شده خجالت می کشد
to show somebody up
[by behaving badly]
U
باعث خجالت کسی شدن
[با رفتار بد خود]
at the top of one's bent
U
تا انجا که می توان تحمل کرد
the population is stationary
U
شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
see if he is still there
U
به بیند او هنوز انجا است یانه
he went there in black
U
اوبا جامه سیاه انجا رفت
i put the population at 0000
U
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
hydrotherapeutic
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydropath establishment
U
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
limbers
U
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
fitting shop
U
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
load line
U
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
to ring the changes
U
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
statitizing
U
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
it is impossible to live there
U
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
twiddling
U
ور رفتن
go
U
رفتن
twiddle
U
ور رفتن
goes
U
رفتن
twiddles
U
ور رفتن
twiddled
U
ور رفتن
filched
U
کش رفتن
filch
U
کش رفتن
gangs
U
رفتن
gang
U
رفتن
sink
U
ته رفتن
swipe
U
کش رفتن
swiped
U
کش رفتن
niggles
U
ور رفتن
swiping
U
کش رفتن
sinks
U
ته رفتن
filches
U
کش رفتن
meddles
U
ور رفتن
meddled
U
ور رفتن
crawled
U
رفتن
crawls
U
رفتن
pilfer
U
کش رفتن
pilfered
U
کش رفتن
pilfering
U
کش رفتن
niggled
U
ور رفتن
pilfers
U
کش رفتن
niggle
U
ور رفتن
receding
U
پس رفتن
recedes
U
پس رفتن
recede
U
پس رفتن
snitching
U
کش رفتن
snitches
U
کش رفتن
crawl
U
رفتن
retracted
U
تو رفتن
snitch
U
کش رفتن
meddle
U
ور رفتن
regressing
U
پس رفتن
regresses
U
پس رفتن
regressed
U
پس رفتن
retrograde
U
پس رفتن
retract
U
تو رفتن
regress
U
پس رفتن
admitting
U
رفتن
admits
U
رفتن
admit
U
رفتن
retracts
U
تو رفتن
retracting
U
تو رفتن
snitched
U
کش رفتن
To go
U
رفتن
to sleep fast
U
رفتن
to skirt along the coast
U
رفتن
to run off
U
در رفتن
to pair off
U
رفتن
to make ones getaway
U
در رفتن
to hang back
U
پس رفتن
to go to the bottom
U
ته رفتن
to go to mess
U
رفتن
to go bang
U
در رفتن
to go backward
U
پس رفتن
to go back ward
U
پس رفتن
to get over
U
رفتن از
to get one's monkey up
U
از جا در رفتن
to get away
U
رفتن
to take to ones heels
U
در رفتن
to whisk away or off
U
رفتن
short-change
U
کش رفتن
to peter out
U
پس رفتن
short-changing
U
کش رفتن
short-changes
U
کش رفتن
short-changed
U
کش رفتن
to foot it
U
رفتن
to fly off
U
در رفتن
to flow over
U
سر رفتن
glom on to
U
کش رفتن
fribble
U
ور رفتن
fall into a rage
U
از جا در رفتن
receded
U
پس رفتن
to break loose
U
در رفتن
break loose
U
در رفتن
bleneh
U
پس رفتن
betake
U
رفتن
shrinks
U
اب رفتن
shrinking
U
اب رفتن
shrink
U
اب رفتن
retires
U
پس رفتن
retire
U
پس رفتن
going
U
رفتن
go off
U
در رفتن
go over
U
به ان سو رفتن
hang around
U
ور رفتن
to fall short
U
کم رفتن
to fall away
U
پس رفتن
to fall away
U
رفتن
to do out of
U
کش رفتن
to do a guy
U
در رفتن
to d.deep in to
U
فر رفتن در
to boil over
U
سر رفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com