English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
catechise U از راه پرسش یاددادن
catechize U از راه پرسش یاددادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground U بگل نشاندن اصول نخستین را یاددادن
interrogatively U بشکل پرسش بطور پرسش
item U پرسش
items U پرسش
test item U پرسش
questioned U پرسش
questions U پرسش
question U پرسش
querying U پرسش
queries U پرسش
query U پرسش
queried U پرسش
cross-examination U پرسش و مقابله
questioningly U پرسش کنان
questions U تردید پرسش
interrogatively U ازراه پرسش
inquiries U پرسش بازجویی
questioned U تردید پرسش
inquiry U پرسش بازجویی
item analysis U تحلیل پرسش
indirect question U پرسش غیرمستقیم
cross-examinations U پرسش و مقابله
item validity U اعتبار پرسش
item difficulty U دشواری پرسش
in an interrogatory tone U با لحن پرسش
catechist U ازراه پرسش
oblique question U پرسش غیرمستقیم
interogation mark U نشان پرسش
interrogarive pronoun U ضمیر پرسش
point of interrogation U نشان پرسش
catechize U از راه پرسش
catechise U از راه پرسش
item selection U پرسش گزینی
interrogators U پرسش کننده
leadingquestion U پرسش راهنما
floorer U پرسش سخت
questtioningly U پرسش کنل
question U تردید پرسش
question marks U پرسش نشان
question mark U پرسش نشان
debriefs U پرسش کردن
debriefed U پرسش کردن
debrief U پرسش کردن
interrogator U پرسش کننده
cross-examine U پرسش کردن از
cross-examined U پرسش کردن از
poseurs U پرسش دشوار
poser U پرسش دشوار
posers U پرسش دشوار
poseur U پرسش دشوار
cross-examining U پرسش کردن از
questionary U پرسش نامه
cross-examines U پرسش کردن از
circularize U پرسش نامه فرستادن
quiz U شوخی پرسش و ازمون
inquiries U پرسش بازجویی رسیدگی
multiple choice item U پرسش چند گزینهای
interrogator responsor U دستگاه پرسش- پاسخ
leap frog test U آزمایش پرسش قورباغه
this very question U دقیقا همین پرسش
inquiry system U سیستم پرسش- پاسخ
inquiry U پرسش بازجویی رسیدگی
open ended question U پرسش باز پاسخ
status enquiry U پرسش نامه وضعیت
catechism U پرسش نامه مذهبی
catechisms U پرسش نامه مذهبی
to overwhelm with questions U غرق پرسش کردن
leading question U پرسش راهنمایی کننده
leading questions U پرسش راهنمایی کننده
item discrimination index U ضریب افتراق پرسش
quizzes U شوخی پرسش و ازمون
multiple-choice U وابسته به پرسش چند پاسخی
She did not ask about this. U او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
status enquiry U پرسش درخصوص وضعیت مشتری
resolveme this U این پرسش را پاسخ دهید
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
inquired U پرسش کردن جویا شدن
inquire U پرسش کردن جویا شدن
enquired U پرسش کردن جویا شدن
inquires U پرسش کردن جویا شدن
inquisitorial U مقرون به سخت گیری در پرسش
enquires U پرسش کردن جویا شدن
to p any one with question U کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
this act provoked my inquiry U این کار موجب پرسش من است
to pry into a person affairs U فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p angone with questions U با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
... if you don't mind my asking U ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
relational database management system U پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
opens U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
catechetics U فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
opened U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
a penny for your thoughts <idiom> U [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
image U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
queried U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
dogmatism U دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
querying U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly U تحقیق کنان پرسش کنان
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com