Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
demilitarised
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarises
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarising
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarize
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarized
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizes
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
demilitarizing
U
از حالت نظامی درامدن غیرنظامی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disarmed
U
به حالت اشتی درامدن
disarms
U
به حالت اشتی درامدن
disarm
U
به حالت اشتی درامدن
recover
U
به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
recovering
U
به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
recovers
U
به حالت اول درامدن فرمان حرکت از نو
commercial air movement
U
پرواز دادن با هواپیمای غیرنظامی حمل و نقل باهواپیمای غیرنظامی
parade rest
U
حالت ازاد نظامی
state of martial law
U
حالت حکومت نظامی
de militarization
U
از حالت نظامی دراوردن
remilitarization
U
دوباره به حالت نظامی دراوردن
de militarization
U
ازبین بردن حالت نظامی
manoeuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred
U
تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
locarno treaty
U
بلژیک و فرانسه به سال 5291 که ضمن ان بلژیک فرانسه و المان حفظ مرزهای موجود را تضمین کردند و المان حالت غیرنظامی "راینلند" را تعهد نمود
reprisals
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisal
U
در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
militarism
U
روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
calve
U
بشکل غار درامدن جدا کردن
calved
U
بشکل غار درامدن جدا کردن
polish off
U
از جلو کسی درامدن تمام کردن
mode
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
U
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings
U
یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command
U
فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminals
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file
U
صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal
U
سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
civil
U
غیرنظامی
court martial
U
محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
civil disturbances
U
اغتشاشات غیرنظامی
civilian employees
U
کارمندان غیرنظامی
plain
U
لباس غیرنظامی
civilian enterprise
U
موسسه غیرنظامی
demilitarized zone
U
منطقه غیرنظامی
plainer
U
لباس غیرنظامی
plainest
U
لباس غیرنظامی
civil advisor
U
مستشار غیرنظامی
plains
U
لباس غیرنظامی
demilitarization
U
غیرنظامی شدن
phantom order
U
قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government
U
حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel
U
چانل نظامی مجرای نظامی
civil twilight
U
شفق و فلق غیرنظامی
civilian occupational specialty
U
کدهای تخصصی غیرنظامی
foreground
U
سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
class n allotment
U
کسورات بیمه کارمندان غیرنظامی
civil advisor
U
مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
commercial water movement
U
حرکت دادن با کشتی غیرنظامی
militarization
U
نظامی کردن
militarize
U
نظامی کردن
affiliated unit
U
یکان زیر امر ادارات غیرنظامی
affiliated unit
U
یکان احتیاط مامور به ادارات غیرنظامی
plain clothes man
U
کاراگاه یا ماموردیگرشهربانی که لباس غیرنظامی می پوشد
drilling
U
تمرین نظامی کردن
demilitarization
U
غیر نظامی کردن
militarization
U
نظامی کردن امور
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
guerrilla
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerrillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
guerillas
U
جنگجوی غیرنظامی که به خاطر عقیده سیاسی می جنگد
court martial
U
در دادگاه نظامی محاکمه کردن
analog
U
سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squaring
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squared
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square
U
تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues
U
ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
oblique case
U
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor
U
وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
prints
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed
U
کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest
U
حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates
U
تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism
U
حالت عوام یا مردم پست حالت توده
quicktrans
U
سیستم حمل و نقل هوایی سریع با استفاده ازهواپیماهای غیرنظامی
army terminals
U
باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta
U
شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
marched
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
march
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to rally scattered troops
U
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
marches
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
marching
U
نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
damp
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers
U
دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
plasticity
U
حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive
U
حالت مالکیت حالت مضاف الیه
if things shape right
U
درامدن
pullulate
U
درامدن
to go off
U
درامدن
to come in
U
درامدن
burgeoned
U
درامدن
give in
U
از پا درامدن
burgeon
U
درامدن
enters
U
درامدن
burgeoning
U
درامدن
if things shape right
U
از اب درامدن
erupt
U
درامدن
shoot forth
U
درامدن
enter
U
درامدن
eventuate
U
درامدن
erupts
U
درامدن
erupting
U
درامدن
erupted
U
درامدن
burgeons
U
درامدن
entered
U
درامدن
shoot out
U
درامدن
shoot-out
U
درامدن
shoot-outs
U
درامدن
to figure out
U
درامدن
measure
U
درامدن
to come out
U
درامدن
to shoot forth
U
درامدن
consumes
U
ازپا درامدن
repullulate
U
دوباره درامدن
to fall on
U
بجنگ درامدن
eruption of the teeth
U
درامدن دندان
consumed
U
ازپا درامدن
break even
U
صافی درامدن
fall out well
U
خوب درامدن
consume
U
ازپا درامدن
masquerading
U
به لباس مبدل درامدن
eruption of rash
U
درامدن گرمی دانه
enactments
U
بصورت قانون درامدن
fetch up
U
بحال ایست درامدن
hold water
U
از امتحان درست درامدن
billows
U
بصورت موج درامدن
to come into any one's g.
U
به چنگ کسی درامدن
masquerade
U
به لباس مبدل درامدن
masqueraded
U
به لباس مبدل درامدن
to come
U
بحال ایست درامدن
masquerades
U
به لباس مبدل درامدن
spindles
U
بشکل دوک درامدن
stellify
U
بشکل ستاره درامدن
billow
U
بصورت موج درامدن
billowed
U
بصورت موج درامدن
enactment
U
بصورت قانون درامدن
billowing
U
بصورت موج درامدن
spindle
U
بشکل دوک درامدن
democratization
U
بصورت دموکراسی درامدن
to strike an a
U
بصورت ویژهای درامدن
disjoint
U
در رفتن از مفصل درامدن
uart
U
قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
anglicising
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizing
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
team
U
بصورت دسته یاتیم درامدن
teams
U
بصورت دسته یاتیم درامدن
clew
U
بشکل کلاف یاگلوله نخ درامدن
to cut ones eye teeth
U
ازحالت یامرحله بچگی درامدن
anglicised
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
to forfeit ones word
U
پیمان پکستن بدقول درامدن
anglicized
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicize
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicizes
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
anglicises
U
باداب و رسوم انگلیسی درامدن
cold forming
U
حالت دهی در حالت سرد
transitoriness
U
حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality
U
حالت طیفی حالت شبحی
spectralness
U
حالت طیفی حالت شبحی
marginal case
U
حالت نهائی حالت حدی
cold roll
U
نورد کردن در حالت سرد
cold reduce
U
نورد کردن در حالت سرد
cold galvanize
U
گالوانیزه کردن در حالت سرد
to declare a state of emergency
U
اعلان کردن حالت اضطراری
cold swage
U
اهنگری کردن در حالت سرد
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
dive bombing
U
بمباران کردن در حالت شیرجه
fossilises
U
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilising
U
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilize
U
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilizes
U
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilizing
U
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
fossilised
U
در اثر مرورزمان بصورت سنگواره درامدن
caramelize
U
بصورت قند سوخته درامدن یادراوردن
alert
U
بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن
alerted
U
بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن
alerts
U
بحالت اماده باش درامدن یا دراوردن
to herd with other people
U
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
demobilization
U
بر طرف کردن حالت بسیج عمومی
to defend aggressively
U
در حالت تدافع بازی کردن
[ورزش]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com