English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Thank you for the confirmation of your request! U از تایید درخواستتان خیلی متشکرم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Nothing more, thanks. خیلی متشکرم.
thank you very much U خیلی متشکرم
We enjoyed it, thank you. از آن لذت بردیم. خیلی متشکرم.
Nothing more, thanks. کافی است، خیلی متشکرم.
Cheers! [British] U متشکرم!
Thanks! U متشکرم!
Thank you! U متشکرم!
thank tou for that book U متشکرم
Ta, love! [British] U متشکرم!
Thanks a mI'llion. U یک دنیا متشکرم
thank you U سپاس گزارم متشکرم
Thank you, this is for you. متشکرم. این هم انعام شماست.
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
rattling U خیلی تند خیلی خوب
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
confirmation U تایید
graced U تایید
grace U تایید
gracing U تایید
graces U تایید
certification U تایید
approval U تایید
verification U تایید
acknowledgements U تایید
acknowledgments U تایید
acknowledgement U تایید
allegations U تایید
allegation U تایید
corroboration U تایید
emphasised U تایید کردن
approving U تایید کردن
approve U تایید کردن
emphasizing U تایید کردن
emphasizes U تایید کردن
seconder U تایید کننده
emphasized U تایید کردن
emphasize U تایید کردن
emphasising U تایید کردن
emphasises U تایید کردن
endorsement U موافقت تایید
endorsements U موافقت تایید
supporting U تایید کردن
corroborator U تایید کننده
social approval U تایید اجتماعی
corroborant U تایید کننده
confirmer U تایید کننده
confirmative U تایید کننده
vertify U تایید کردن
insusceptible U تایید ناپذیر
confirmor U تایید کننده
acknowledgement of order تایید سفارش
approvingly U به تایید رسیده
approvingly U تایید شده
approved U تایید شده
validity U تایید تصدیق
approves U تایید کردن
price support U تایید قیمت
approved U به تایید رسیده
corrobrant U تایید کننده
passed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
untested <adj.> U تایید نشده
uninspected <adj.> U تایید نشده
unexamined <adj.> U تایید نشده
unevaluated <adj.> U تایید نشده
unchecked <adj.> U تایید نشده
unaudited <adj.> U تایید نشده
unverified <adj.> U تایید نشده
authorized <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
approved <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
allowed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
agreed <adj.> <past-p.> U به تایید رسیده
passed <adj.> <past-p.> U تایید شده
authorized <adj.> <past-p.> U تایید شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U تایید شده
approved <adj.> <past-p.> U تایید شده
allowed <adj.> <past-p.> U تایید شده
agreed <adj.> <past-p.> U تایید شده
corroborating U تایید کردن
acknowledges U تایید کردن
ratify U تایید کردن
ratifies U تایید کردن
ratified U تایید کردن
acknowledge U تایید کردن
confirms U تایید کردن
support U تایید کردن
corroborated U تایید کردن
support U تقویت تایید
grace U تایید کردن
confirm U تایید کردن
confirmed U تایید شده
graces U تایید کردن
certifiable U قابل تایید
gracing U تایید کردن
acknowledging U تایید کردن
corroborates U تایید کردن
ratifying U تایید کردن
corroborate U تایید کردن
graced U تایید کردن
confirmation U تایید ازاطلاعات رسیده
self sustained U تایید شده نفس
verifiable U قابل تصدیق تایید
approved bank U بانک تایید شده
approved circuit U مدار تایید شده
validation U تایید معتبر سازی
confirmed location U موضع تایید شده
confirmable U قابل تایید وتصدیق
support U تایید کردن نگهداری
quality control approval U تایید کنترل کیفیت
assertion U تایید ادعا افهارنامه
security clearance U تایید صلاحیت کردن
confirmed by documents <adj.> U تایید شده توسط اسناد
authenticator U تایید کننده اعتبار اسناد
validate U تایید اعتبار قانونی کردن
validated U تایید اعتبار قانونی کردن
confirmed location U محل تایید شده دشمن
confirmed letter of credit U اعتبار اسنادی تایید شده
vouch U اطمینان دادن تایید کردن
validating U تایید اعتبار قانونی کردن
unconfirmed letter of credit U اعتبار اسنادی تایید نشده
validates U تایید اعتبار قانونی کردن
avouch U مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
corroborative U تایید کننده- موید- تقویت امیز
daclare U تایید مجدد شرکت اسب درمسابقه
institute for U professionals ofcomputer certification موسسه تایید متخصص
clearance U پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
O.K. U دکمه OK که برای شروع یا تایید یک عمل به کار می رود
homologate U اعلام و تایید کار حد نصاب سرعت هواپیما به وسیله داوران
protocol U استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
consulage U هزینهای که کنسول گری جهت تایید صورتحساب دریافت می نماید
protocols U استانداردهای بتادل داده بین هر سیستم کامپیوتری با تایید استاندارد
underpins U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin U پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
society of certified processors U سازمانی که علائق و خواستههای متخصصین تایید شده کامپیوتر را ارائه میدهد
guaranteed U متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantee U متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
guarantees U متن قانونی که صحت کار ماشین یا کیفیت خوب یک موضوع را تایید میکند
for long U خیلی
not a few U خیلی ها
dumpiness U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
very little U خیلی کم
very U خیلی
far and away U خیلی
routh U خیلی
villainous U خیلی بد
highly U خیلی
dammit U خیلی
damn U خیلی
many U خیلی
ten U خیلی
copious U خیلی
to a large extent U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
cool <adj.> U خیلی خوب
awesome <adj.> U خیلی خوب
great <adj.> U خیلی خوب
much worse U خیلی بدتر
it is very easily done U خیلی به اسانی
oftentimes U خیلی اوقات
decrepit U خیلی پیر
many persons U خیلی اشخاص
many people U خیلی اشخاص
much was said U خیلی حرفهازده شد
many people U خیلی از مردم
lower most U خیلی پست تر
lily white U خیلی سفید
once in the blue moon U خیلی بندرت
level best U خیلی خوب
level best U خیلی عالی
wicked <adj.> U خیلی خوب
sick [British E] <adj.> U خیلی خوب
of vital importance U خیلی ضروری
overstrung U خیلی حساس
I had an awful time . U به من خیلی بد گذشت
bone dry U خیلی خشک
too bad <idiom> U خیلی بد ،غم انگیز
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
in cold blood <idiom> U خیلی خونسرد
in seventh heaven <idiom> U خیلی خوشحال
mad as a hornet <idiom> U خیلی عصبانی
not so hot <idiom> U نه خیلی خوب
faraway U خیلی دور
very light U خیلی سبک
number one U خیلی خوب
tickled pink <idiom> U خیلی شادوخوشحال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com