English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see. U از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injured person U آدم آسیب دیده [زخمی]
backward U بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
damaged U آنچه آسیب یا رنج دیده است
backwards U بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
read U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
reads U خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
tank U تانکر حمل سوخت تانکر
parity U سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
viruses U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
virus U هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
defective U خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
tankers U تانکر
tanker U تانکر
tank vehicle U خودرو تانکر
wet tank U تانکر حمل مایعات
dry tank space U محل بار خشک تانکر
bulk production U تخلیه سوخت از تانکر به مخزن
neap tide U کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity U نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
superfortress U نوعی هواپیمای تانکر سوخت 6 موتوره هوایی
stratotanker U نوعی هواپیمای تانکر سوخت رسان چهار موتوره هوایی
hectoliter U صد لیتر
liter U لیتر
litres U لیتر
liters U لیتر
litre U لیتر
decaliter U ده لیتر
millitre U یک هزارم لیتر
myrialitre U ده هزار لیتر
deciliter U یکدهم لیتر
decilitre U یکدهم لیتر
milliliter U یک هزارم لیتر
centiliter U یک صدم لیتر
gallons U پیمانهای برابر3587/3 لیتر
gallon U پیمانهای برابر3587/3 لیتر
helical wave guide U لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
gallons U پیمانهای برابر با57/3 لیتر
quarts U پیمانهای در حدود بیک لیتر
quart U پیمانهای در حدود بیک لیتر
chauldron U پیمانه زغال برابر1296 لیتر
gallon U پیمانهای برابر با57/3 لیتر
mean sea level U سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
micronlitre U یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
psychologically U از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
Millefleurs design U طرح هزاران گل [در این طرح که نمونه قدیمی موجود آن مربوط به قرن هجدهم میلادی است در کشمیر بصورت محرابی بافته شده و در محراب را با انواع شکوفه ها و گل ها تزئین کرده اند.]
pH U علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
blemish آسیب زدن
damage U آسیب رساندن به چیزی
holding anchorage U لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
to get off lightly U بدون آسیب رها یافتن
to get off easy U بدون آسیب رها یافتن
to get off cheaply U بدون آسیب رها یافتن
protect U توقف آسیب دیدن چیزی
protects U توقف آسیب دیدن چیزی
tympanic membrane injury U آسیب دیدگی پرده گوش
integrity U دادهای که آسیب ندیده است
protecting U توقف آسیب دیدن چیزی
damage U آسیب [شوخی] [اصطلاح روزمره]
to die from an injury [a wound] U به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
bushels U پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
bushel U پیمانه غله ومیوه که درحدود63 لیتر است پیمانه
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
catastrophes U خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
catastrophe U خطا یا توقف یک وسیله مربوط به یک آسیب جدی در سیستم
fatal error U خطایی در برنامه یا وسیله که باعث آسیب سیستم میشود
The damage can't have been caused accidentally. U آسیب نمی تواند به طور تصادفی پیش آمده باشد.
shields U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
shield U حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده
roll forward U تابع پایگاه داده ها که کاربر را ازیک آسیب نجات میدهد.
The striker's injury puts a question mark over his being fit in time for the tournament. U آسیب مهاجم آمادگی سر موقع او [مرد] را برای مسابقات نامشخص می کند.
parity U برای خطاها و اینکه داده دودویی ارسالی آسیب ندیده است
non destructive cursor U مجموعه بررسی ها که روی یک قطعه بدون آسیب دیدن انجام شود
catastrophic error U مشکلی که باعث ایجاد آسیب در برنامه یا پاک شدن ناگهانی فایل ها میشود
buffer U مدار که سیستم را از آسیب ورودی سایر مدارها یا وسایل جانبی حفظ میکند
eye U دیده
eyeing U دیده
eyes U دیده
eye water U اب دیده
eying U دیده
logic U بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
maintenance U بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند
scouts U دیده وری
scouting U دیده وری
hardened steel U فولاد اب دیده
invisible U دیده نشدنی
visible U دیده شدنی
feeder U دیده بان
light of one's eyes U نور دیده
sightless U دیده نشده
lookout U دیده بان
in sight U دیده شدنی
scout U دیده وری
enntinel U دیده بان
eyeless U بی بصیرت بی دیده
scout car U خودرو دیده ور
pitched U تهیه دیده
scouted U دیده وری
observer U دیده بان
observers U دیده بان
feeders U دیده بان
worldly-wise U جهان دیده
lost U زیان دیده
worldly wise U جهان دیده
lookouts U دیده بان
unsight U دیده نشده
vedette U دیده ورسوار
monitoring U دیده بانی
feelers U دیده بان
indiscernible U دیده نشدنی
imperceptible U دیده نشدنی
feeler U دیده بان
damaged U خسارت دیده
light struck U نور دیده
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
non maskable interrupt U سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
brain injured U اسیب دیده مغزی
forward post U پستهای دیده ور جلو
invisibly U چنانکه دیده نشود
injured party U طرف صدمه دیده
injured parties U طرف خسارت دیده
cauliflowr ear U گوش اسیب دیده
injured party U طرف خسارت دیده
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
damaged shipments U محموله خسارت دیده
espying U دیده بانی کردن
espy U دیده بانی کردن
espies U دیده بانی کردن
espied U دیده بانی کردن
injured parties U طرف صدمه دیده
scouts U دیده وری کردن
sunbaked U حرارت افتاب دیده
weatherbeaten U باد و باران دیده
observational U وابسته به دیده بانی
sentinels U دیده بان کشیک
it is of frequent U بسیار دیده میشود
monitors U دیده بانی کردن
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
you have been seen U دیده شده اید
sentinel U دیده بان کشیک
monitor U دیده بانی کردن
suffering economy U اقتصاد اسیب دیده
garret U برج دیده بانی
cheesed off U آزار دیده-اذیتشده
had i seen him U اگر من او را دیده بودم
scouted U دیده وری کردن
monitored U دیده بانی کردن
heat affected zone U منطقه حرارت دیده
shock concrete U بتن ضرب دیده
scout U دیده وری کردن
I have visited Europe time and again. بارها اروپا را دیده ام.
injured muscle U عضله اسیب دیده
stager U گرگ باران دیده
garrets U برج دیده بانی
bombed U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bomb U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombed out U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
bombs U بخشی از کد که توابع نامط لوب مثل آسیب در سیستم ایجاد میکند در صورتی که چنیدین وضعیت درست باشند
out of sigt out of mind U از دل برود هر انکه از دیده برفت
Long absent, soon forgotten. <proverb> U از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
i cannot place you U نمیدانم شما را کجا دیده ام
Seldom seen soon forgotten . <proverb> U از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
visibility was poor U چیزها درست دیده نمیشد
It can be seen from a distance of two kilometers . U از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
My hand is bruised. U دستم ضرب دیده است
battlefield evacuation U تخلیه پرسنل اسیب دیده
software mointor U دیده بان نرم افزاری
seasoned soldier U سرباز ورزیده و جنگ دیده
seasoned troops U ارتش ورزیده و جنگ دیده
bird's eye views U منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye view U منظرهای که از بلندی دیده میشود
you have perhaps seen it U شاید انرا دیده باشید
visible roof U سقفی که از درون دیده شود
unobserved fire U تیر دیده بانی نشده
blind gate U دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
damaged in transit U صدمه دیده هنگام ترانزیت
trainband U گروه نظامی تعلیمات دیده
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
surges U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
anti- U برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
surged U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
surge U وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
picketed U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
you have perhaps seen it U ممکن است انرا دیده باشید
There were some angry looks in the crowd . U قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
picket U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
to come in to notice U دیده شدن روی کار امدن
pickets U کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
u.sings[ and+] U با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
ding U قسمت اسیب دیده تخته موج
jitter U خطا در خط ارسال که باعث میشود برق بیتهای داده ارسال آسیب ببیند
unrecoverable error U خطای سخت افزاری یا نرم افزاری کامپیوتر که باعث آسیب برنامه میشود
to tarnish something [image, status, reputation, ...] U چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
salvages U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaged U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging U نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com