English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
hards U پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
idle balance U مانده راکد مانده غیرفعال
cast away U رانده
driven U رانده
outcast U رانده
outcasts U رانده
castway U رانده
repressed U واپس رانده
driven U رانده شده
redezvous U رانده وو محل ملاقات
gone away U رانده شده از پناهگاه
overblown U رانده شده دراثرباد
interned U رانده شده ازکشور دیگر
blown out U رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
paddle boat U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
paddle boats U کرجی بخاری که با چرح پره دار رانده میشود
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
retort residue U ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing U پس مانده ابکشی پس مانده
die casting U روشی که در ان فلز مذاب بافشار هیدرولیکی به داخل قالبهایی رانده میشود
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
warm gas thruster U جت پیش راننده متشکل از گازذخیره شده با فشار زیاد که قبل از بیرون رانده شدن ازنازل گرم شود
subsequently <adv.> U در آنجا
at that [at that provocation] <adv.> U در آنجا
as a result <adv.> U در آنجا
thereupon <adv.> U در آنجا
consequently <adv.> U در آنجا
thereat <adv.> U در آنجا
catch U مانوردادن روی موج و رانده شدن موج سواربطرف ساحل
As far as I know . So far as I know. U تا آنجا که من می دانم
According to my lights . U تا آنجا که عقلم قد می دهد
The situation there is bad. U وضعیت در آنجا بد است.
In so far as their taste would go . U تا آنجا که سلیقه شا ؟ قد می داد
To the best of my ability. For all I am worth . As far as in my lies U تا آنجا که تیغم ببرد
Have you been there recently (lately) U تازگیها آنجا رفته ای ؟
so far as I'm concerned U تا آنجا که به من مربوط می شود
As far as I am concerened. U تا آنجا که به من مربوط می شود
as far as I'm concerned <adv.> U تا آنجا که به من مربوط می شود
Since the day he set foot there . U از روزیکه به آنجا پا نهاد
It took us four days to get there . U چهار روزکشید تا آنجا رسیدیم
CERN U یس که www اولین آنجا اختراع شد
Nobody was there but me. U هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
Come as quickly as possible. U تا آنجا که می شود زود بیا
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
I happened to be there when …. U اتفاقا" من آنجا بودم وقتیکه …
We were there just to make up numbers. U ما آنجا فقط سیاهی لشگه بودیم
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
He has always lived there. U او همیشه آنجا زندگی کرده است.
factory U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
factories U ساختمانی که در آنجا محصولات تولید می شوند
to turn around U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
to let it get to that point U اجازه دادن که به آنجا [موقعیتی] برسد
Can I get there on foot? U آیا میتوانم تا آنجا پیاده بروم؟
lover's lane <idiom> U جای دنجی که عشاق به آنجا می روند
If it ( ever ) comes to that . U اگر چنانچه کا ربه آنجا بکشد
Not that I remember . U تا آنجا که من یاددارم خیر ( اینطور نبوده )
to turn back U برگشتن [به جایی که از آنجا آمده اند]
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
almonry U [قسمتی از ساختمان که خیرات و صدقات را در آنجا می دادند.]
There they were in all their finery. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
hither U به اینجا
hither U اینجا
where U اینجا
hitherto U تا اینجا
so far U تا اینجا
here U اینجا
in this country <adv.> U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
thus far U تا اینجا
here U در اینجا
You can't get there other than by foot. U به جز پیاده جوری دیگر نمی شود به آنجا رفت.
Hotel accommodation is rather expensive there. U قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
Nothing on earth will induce him to go there again. اگر کلاهش هم آنجا بیافتد دیگر پا نمی گذارد.
i am a stranger here U من اینجا غریبم
passim U اینجا وانجا
here and there U اینجا انجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
up and down U اینجا وانجا
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
isn't he there U ایا او اینجا نیست
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
no one is here U هیچکس اینجا نیست
here lies U در اینجا دفن است
hereon U در این مورد در اینجا
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
window U فضایی در صفحه نمایش که اپراتور در حال حاضر آنجا کار میکند
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
what is your business here U کار شما اینجا چیست
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
switching U نقط های در شبکه ارتباطی که پیام از خط وط و مدارهای مختلف در آنجا تنظیم می شوند
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
His sculptures blend into nature as if they belonged there. U مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
main U مجموعه دستوراتی که بخش اصلی برنامه را می سازند و از آنجا سایر توابع فراخوانی می شوند
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Please be (feel ) at home . Please make yourself at home . U اینجا را منزل خودتان بدانید ( راحت باشید و تعارف نکنید )
to lock somebody [yourself] out [of something] U در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
tailling U پس مانده
recrement U پس مانده
fag ends U ته مانده
recrementitious U پس مانده
fag end U ته مانده
remanence U مانده
remanent U پس مانده
deposit U پس مانده
residve U پس مانده
played out U مانده
draff U پس مانده
tailing U پس مانده
refusing U پس مانده
refuses U پس مانده
refused U پس مانده
refuse U پس مانده
balance U مانده
wearied U مانده
riffraff U ته مانده
wearies U مانده
weary U مانده
leavings U ته مانده
leavings U پس مانده
balances U مانده
deposits U پس مانده
dross U پس مانده
forwearied U مانده
forworn U مانده
residue U پس مانده
residue U مانده
residue U ته مانده
knub U پس مانده
residues U پس مانده
dreg U پس مانده
residues U مانده
residues U ته مانده
loose ends U ته مانده
loose end U ته مانده
leftover U پس مانده
orts U پس مانده
residual U مانده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com