Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
geologize
U
ازنظر زمین شناسی بازرسی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
geologize
U
مطالعه علم زمین شناسی کردن
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
earth science
U
زمین شناسی
geostrategy
U
زمین شناسی
geology
U
زمین شناسی
science of geology
U
زمین شناسی
geological
U
زمین شناسی
geologic survey
U
مطالعه زمین شناسی
geologize
U
در زمین شناسی کارکردن
geologically
U
از لحاظ زمین شناسی
geological survey
U
سازمان زمین شناسی
geobiology
U
زمین زیست شناسی
pleistocene
U
عهدچهارم زمین شناسی
alcove
U
اشیانه زمین شناسی
alcoves
U
اشیانه زمین شناسی
formations
U
تشکیلات زمین شناسی
geology
U
دانش زمین شناسی
geologic erosion
U
فرسایش زمین شناسی
geological
U
وابسته به زمین شناسی
geochronology
U
باستان شناسی زمین
geologic
U
وابسته به زمین شناسی
tailor
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
tailors
U
برش دادن ازنظر رزمی به هم مربوط کردن
inspection
U
بازرسی بازدید کردن بازرسی کردن
geoscience
U
علوم مربوط به زمین شناسی
Anisic
U
اشکوب آنیزین
[زمین شناسی ]
jura
U
دورهء زمین شناسی ژوراسیک
jural
U
دورهء زمین شناسی ژوراسیک
Anisian
U
اشکوب آنیزین
[زمین شناسی ]
mesozoic era
U
دوران دوم زمین شناسی
cretaceous
U
دوره زمین شناسی کرتاسه
geogonostical
U
مربوط بعلم زمین شناسی
geogonostic
U
مربوط بعلم زمین شناسی
precambrian
U
قبل از دوره زمین شناسی کامبریان
permian
U
وابسته بدوره زمین شناسی پرمیان
tectonics
U
مبحث ساختمان طبقات زمین شناسی
paleocene
U
قسمتی از دوران سوم زمین شناسی
dike
U
رگههای سنگ اذین در زمین شناسی
intrusive bodies
U
ساختمانهای زمین شناسی بیرون زده
index fossil
U
سنگواره شاخص طبقات زمین شناسی
speleology
U
مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
stratigraphy
U
وضع وساختمان طبقات زمین چینه شناسی
neocene
U
قسمت اخیر عهد سوم زمین شناسی
geochronology
U
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
mesozoic
U
وابسته بدوره زمین شناسی بین " پرمیان " و " دوره سوم "
neozoic
U
وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
phytography
U
طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
geochronometry
U
اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
eocene
U
دوره زمین شناسی >ایوسن < در عهد سوم که بین >پلیوس < و اکیگوسن بوده
paleozoic
U
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
examined
U
بازرسی کردن
to search after
U
بازرسی کردن
inspected
U
بازرسی کردن
checked
U
بازرسی کردن
searches
U
بازرسی کردن
checks
U
بازرسی کردن
to browse through
U
بازرسی کردن
inspecting
U
بازرسی کردن
searchingly
U
بازرسی کردن
examine
U
بازرسی کردن
inspects
U
بازرسی کردن
to rummage
U
بازرسی کردن
to look over
U
بازرسی کردن
examining
U
بازرسی کردن
control
U
بازرسی کردن
seach
U
بازرسی کردن
controls
U
بازرسی کردن
search
U
بازرسی کردن
controlling
U
بازرسی کردن
examines
U
بازرسی کردن
look over something
<idiom>
U
بازرسی کردن
survey
U
بازرسی کردن
check
U
بازرسی کردن
searched
U
بازرسی کردن
surveyed
U
بازرسی کردن
inspect
U
بازرسی کردن
surveys
U
بازرسی کردن
check
U
امتحان کردن بازرسی
cargo checking
U
بازرسی کردن محمولات
checks
U
امتحان کردن بازرسی
checked
U
امتحان کردن بازرسی
to pick over
U
بازرسی کردن و برگزیدن
espied
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
espies
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
espy
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
espying
U
جاسوس بودن بازرسی کردن
test
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
tests
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
tested
U
شهادت گواهی بازرسی کردن
bury
U
ازنظر پوشاندن
buries
U
ازنظر پوشاندن
burying
U
ازنظر پوشاندن
look over
U
بازرسی کردن صرف نظر کردن
inspector general
U
بازرسی بازرسی کل ارتش
security cognizance
U
شناخت ازنظر صلاحیت
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
To bring something to someones attention .
U
چیزی را ازنظر کسی گذراندن
tax haven
U
محل امن ازنظر مالیات
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
tax havens
U
محل امن ازنظر مالیات
road capacity
U
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
developed market economy countries
U
کشورهای توسعه یافته ازنظر اقتصادی
inspected
U
بازرسی کردن تفتیش کردن
sights
U
بازرسی کردن رویت کردن
examine
U
بازرسی کردن معاینه کردن
examined
U
بازرسی کردن معاینه کردن
proctor
U
نظارت کردن بازرسی کردن
sight
U
بازرسی کردن رویت کردن
inspects
U
بازرسی کردن تفتیش کردن
examining
U
بازرسی کردن معاینه کردن
inspecting
U
بازرسی کردن تفتیش کردن
examines
U
بازرسی کردن معاینه کردن
inspect
U
بازرسی کردن تفتیش کردن
play second fiddle to someone
<idiom>
U
ازنظر مهم بودن مقام دوم داشتن
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
satellization
U
زیر امرقراردادن یکانهای غیرمشابه ازنظر رستهای
beam test
U
ازمایش اندازه گیری تیر ازنظر مقاومت
panoramas
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
panorama
U
منافر مختلفی که پی در پی پشت شهرفرنگ یا دوربین ازنظر بگذرد
first world
U
کشورهای کنونی سرمایه داری پیشرفته ازنظر اقتصادی
check register
U
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
form utility
U
در این مواد ازنظر پذیرش بازار و مصرف کننده ایجاد میشود
freight
U
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
cancel check firing
U
فرمان بازرسی اتش ملغی فرمان بازرسی اتش لغو
entomology
U
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
psychbiology
U
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lateral meniscus
U
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
bacteriologic
U
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
reciprocal agreement
U
قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
anatomize
U
کالبد شناسی کردن
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
ground
U
زمین کردن
grounding
U
زمین کردن
paralyse
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyses
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralysing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzed
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzing
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
paralyzes
U
زمین گیر کردن خنثی کردن
to emphasize
U
تکیه کردن
[زبان شناسی]
to emphasize
U
تاکید کردن
[زبان شناسی]
typology
U
گونه شناسی نوع شناسی
neurologic
U
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
kinematics
U
حرکت شناسی جنبش شناسی
dibble
U
گود کردن زمین
dig , in
U
گود کردن زمین
searched
U
مراقبت کردن از زمین
geodesy
U
مساحی کردن زمین
to till the soil
U
زمین را کشت کردن
to cultivate land
U
زمین را کشت کردن
search
U
کاوش کردن زمین
harrow
U
صاف کردن زمین
peneplane
U
فرسوده کردن زمین
peneplain
U
فرسوده کردن زمین
search
U
مراقبت کردن از زمین
to clear land
U
زمین راصاف کردن
to dig out
U
گود کردن زمین
protective earthing
U
زمین کردن حفافتی
terrain spotting
U
دیدبانی کردن زمین
searchingly
U
کاوش کردن زمین
searchingly
U
مراقبت کردن از زمین
terrain spotting
U
تجسس کردن زمین
to work the land
U
زمین را زراعت کردن
searches
U
کاوش کردن زمین
searched
U
کاوش کردن زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com