Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
submissively
U
ازروی فروتنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
condescendingly
U
ازروی فروتنی یامهربانی لطفا
Other Matches
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
humbleness
U
فروتنی
demission
U
فروتنی
courteousness
U
فروتنی
meekness
U
فروتنی
self humiliation
U
فروتنی
humility
U
فروتنی
lowlihead
U
فروتنی
lowliness
U
فروتنی
modesty
U
فروتنی
humble
U
فروتنی کردن
abase oneself
U
فروتنی کردن
humblest
U
فروتنی کردن
to humble oneself
U
فروتنی کردن
modesty
U
عفت فروتنی
selfhumbling
U
فروتنی خود شکنی
lowlily
U
از روی پستی یا فروتنی
modestly
U
با ازرم از روی فروتنی
to feel humbled
U
احساس فروتنی کردن
to be humbled
U
احساس فروتنی کردن
meekly
U
از روی فروتنی یا افتادگی
humbly
U
از روی فروتنی یا خضوع و خشوع
self abasement
U
پست سازی یا تحقیر خود فروتنی
cringe
U
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringed
U
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringing
U
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
cringes
U
چاپلوسانه فروتنی کردن انقباض غیر ارادی ماهیچه
condescended
U
فروتنی کردن خود را پست کردن
condescends
U
فروتنی کردن خود را پست کردن
condescend
U
فروتنی کردن خود را پست کردن
from
U
ازروی
facetiously
U
ازروی شوخی
experientially
U
ازروی تجربه
fatuously
U
ازروی بیشعوری
ill humouredness
U
ازروی بد خلقی
floutingly
U
ازروی استهزاء
finically
U
ازروی وسواس
flatulently
U
ازروی نفخ
flatulently
U
ازروی لاف
flightily
U
ازروی بوالهوسی
evadingly
U
ازروی تجاهل
excursively
U
ازروی بی ترتیبی
equivocally
U
ازروی ایهام
crookedly
U
ازروی نادرستی
deridingly
U
ازروی ریشخند
discontentedly
U
ازروی نارضایتی
discursively
U
ازروی استدلال
dishonorable
U
ازروی بی شرمی
disingenuously
U
ازروی تزویر
disobilgingly
U
ازروی نامهربانی
disgustedly
U
ازروی بیزاری
dissolutely
U
ازروی هرزگی
distastefully
U
ازروی بی رغبتی
dizzily
U
ازروی گیجی
doubliy
U
ازروی تزویر
egotistically
U
ازروی خودبینی
emulously
U
ازروی هم چشمی
enterprisingly
U
ازروی توکل
corruptly
U
ازروی تباهی
floutingly
U
ازروی اهانت
insesately
U
ازروی بی عاطفگی
irefully
U
ازروی تندی
irreligiously
U
ازروی بی دینی
irresolutely
U
ازروی بی تصمیمی
irreverently
U
ازروی بی حرمتی
muddily
U
ازروی گیجی
mystically
U
ازروی تصوف
obedienlv
U
ازروی فرمانبرداری
open mindldly
U
ازروی بی تعصبی
perfidiously
U
ازروی خیانت
pettishly
U
ازروی کج خلقی
querulousy
U
ازروی کج خلقی
politicly
U
ازروی مصلحت
powerlessly
U
ازروی ضعف
profligately
U
ازروی هرزگی
sure
U
ازروی یقین
purposelessly
U
ازروی بی مقصودی
insesately
U
ازروی بیحسی
inexactly
U
ازروی بی دقتی
indelicately
U
ازروی بی نزاکتی
fractiously
U
ازروی کج خلقی
frivolously
U
ازروی نادانی
glozingly
U
ازروی مداهنه
headily
U
ازروی خودسری
heretically
U
ازروی فسادعقیده
hurry scurry
U
ازروی دستپاچگی
hurry skurry
U
ازروی دستپاچگی
ill humouredly
U
ازروی بد خویی
ill humouredly
U
ازروی بدخلقی
ill naturedly
U
ازروی بد خویی
illy
U
ازروی بد خواهی
immorally
U
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
U
ازروی تجرید
inconstantly
U
ازروی بی ثباتی
incontinently
U
ازروی بی عفتی
indecently
U
ازروی بی شرمی
indecisively
U
ازروی دو دلی
to get off
U
برخاستن ازروی
contumaciously
U
ازروی سرکشی
glaringly
U
ازروی خودنمائی
impatiently
U
ازروی بی صبری
impatiently
U
ازروی ناشکیبایی
preponderantly
U
ازروی فضیلت
empirically
U
ازروی شارلاتانی
pessimistically
U
ازروی بد بینی
inadequately
U
ازروی بی کفایتی
dissolute
U
ازروی هرزگی
inefficiently
U
ازروی بی کفایتی
inefficiently
U
ازروی بی عرضگی
distractedly
U
ازروی گیجی
stupidly
U
ازروی نادانی
joyfully
U
ازروی خوشحالی
rakishly
U
ازروی هرزگی
puerilely
U
ازروی بچگی
inquisitively
U
ازروی کنجکاوی
brotherly
U
ازروی دوستی
irritably
U
ازروی تندمزاجی
flippantly
U
ازروی سبکی
irritably
U
ازروی تندی
despondently
U
ازروی افسردگی
lightly
U
ازروی بی علاقگی
subtly
U
ازروی زیرکی
courageously
U
ازروی جرات
childishly
U
ازروی بچگی
economically
U
ازروی اقتصاد
antagonistically
U
ازروی رقابت
inexorably
U
ازروی سنگدلی
despondingly
U
ازروی افسردگی
constrainedly
U
ازروی اجبار
by i
U
ازروی ندانستگی
huffily
U
ازروی کج خلقی
by the book
U
ازروی کتاب
surer
U
ازروی یقین
considerately
U
ازروی ملاحظه
huffily
U
ازروی زودرنجی
circumspectly
U
ازروی احتیاط
blamelessly
U
ازروی بی گناهی
cold heartedly
U
ازروی بی عاطفگی
constantly
U
ازروی ثبات
contextually
U
ازروی قراین
blunderingly
U
ازروی اشتباه
basely
U
ازروی پستی
surest
U
ازروی یقین
shabbily
U
ازروی پستی
grammatically
U
ازروی دستور
inertly
U
ازروی بیحالی یا تنبلی
vanally
U
ازروی پستی مزدوروار
phonologically
U
ازروی صدا شناسی
inadvertenly
U
ازروی عدم توجه
immodestly
U
ازروی بی حیایی گستاخانه
in a partisan spirit
U
طرفدارانه ازروی تعصب
well advised
U
ازروی عقل و منطق
with a bad grace
U
به اکراه ازروی بی میلی
piggishly
U
ازروی خوک منشی
perspicaciously
U
بفراست ازروی فراست
nattily
U
ازروی زبر دستی
out of mere freak
U
صرفا ازروی بوالهوسی
papistically
U
ازروی پاپ پرستی
bucks
U
ازروی خرک پریدن
buck
U
ازروی خرک پریدن
roguishly
U
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
the quilt slipped off the bed
U
لحاف ازروی رختخواب
systematically
U
ازروی یک اسلوب معین
peaceably
U
ازروی صلح جویی
impatiently
U
ازروی بیطاقتی باشتیاق
iniquitously
U
ازروی بی عدالتی بناحق
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
rancorously
U
ازروی کینه وبغض
inexpertly
U
ازروی کار ناشناسی
petulantly
U
ازروی تندی یا کج خلقی
cockily
U
ازروی گستاخی یاخودبینی
fractiously
U
ازروی سرکشی عبوسانه
by the piece
U
ازروی کار کرد
disputatiously
U
ازروی ستیزه جویی
flightily
U
ازروی تلون مزاج
glibly
U
ازروی چرب زبانی
duty call
U
دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
flashily
U
ازروی خودنمایی یاخودفروشی
adherently
U
هواخواهانه ازروی تابعیت
fierily
U
ازروی اتش مزاجی
fictitiously
U
ازروی جعل بطورعاریتی
feignedly
U
ازروی بهانه باتزویر
endophagous
U
تغذیه کننده ازروی
cravenly
U
ازروی ترس وپستی
To jump across the stream.
U
ازروی نهر آب پریدن
hat in hand
U
چاپلوسانه ازروی پستی
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
get over
U
ازروی چیزی گذشتن
contritely
U
ازروی توبه وپشیمانی
flauntingly
U
باجلوه ازروی خودنمایی
commandingly
U
باتوانایی ازروی قدرت
crassly
U
ازروی زمختی یاکودنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com