English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
endermic U ازراه پوستی از ورا پوست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skins U پوست پوستی
skinning U پوست پوستی
skin U پوست پوستی
skinned U پوست پوستی
acanthosisnigricans U بیماری نادر پوستی که پوست میانی هیپرتروپی وپیگمانتاسیون پیدا مینماید
oriental sore U لیشمانیوز پوستی [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
cutaneous leishmaniasis U لیشمانیوز پوستی [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
dermoidal U دارای ساختمان پوستی وبافتهای زیر پوستی
dermoid U دارای ساختمان پوستی وبافتهای زیر پوستی
tropical sore U لیشمانیوز پوستی [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
chiclero ulcer U لیشمانیوز پوستی [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
chiclero's ulcer U لیشمانیوز پوستی [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
dermatological U مربوط به پوست شناسی یا امراض پوست
pervertible U ازراه در رو
skinning U پوست کندن با پوست پوشاندن
skins U پوست کندن با پوست پوشاندن
skin U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinned U پوست کندن با پوست پوشاندن
skinny U پوستی
cortical U پوستی
dermatic U پوستی
cutaneous sense U حس پوستی
crustal U پوستی
cutaneous U پوستی
tegumental U پوستی
dermatoid U پوستی
dermal U پوستی
integumentary U پوستی
parchmenty U پوستی
pelting U پوستی
barky U پوستی
pergameneous U پوستی
corticate U پوستی
corticated U پوستی
conjugally U ازراه زناشویی
controversially U ازراه مباحثه
gymnastically U ازراه ورزش
foully U ازراه خیانت
demonstratively U ازراه اثبات
posteriori U ازراه استقرار
heretically U ازراه رفض
inquiringly U ازراه بازجویی
inquiringly U ازراه استفسار
interposingly U ازراه مداخله
by courtesy U ازراه التفات
interrogatively U ازراه پرسش
intuitively U ازراه کشف
exegetically U ازراه تفسیر
introspectively U ازراه خودنگری
diagnostically U ازراه تشخیص
paraphrastically U ازراه تفسیر
by ear U ازراه گوش
intuitively U ازراه برهانی
algebraically U ازراه جبر
catechist U ازراه پرسش
by sea U ازراه دریا
by indirection U ازراه تقلب
intuitively U ازراه انتقال
encouragingly U ازراه تشویق
inferentially U ازراه استنباط
offensively U ازراه تهاجم
transcutaneal U ماوراء پوستی
transcutaneous U ماوراء پوستی
transcutaneal U ورا پوستی
percutaneous U زیر پوستی
subcutaneous U زیر پوستی
hypodermal U زیر پوستی
pell U طومار پوستی
dermal senses U احساسهای پوستی
parchment paper U کاغذ پوستی
dermatosis U بیماریهای پوستی
intradermal U درون پوستی
intradermic U درون پوستی
foully U ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
glozingly U ازراه عیب پوشی
to break a way U موانع را ازراه خودبرداشتن
philosophically U ازراه حکمت دوستی
basophobia U هراس ازراه رفتن
ingratiatingly U ازراه خود شیرینی
inferentially U ازراه نتیجه گیری
catechization U ازراه سئوال وجواب
professionally U ازراه پیشه یاکسب
hieroglyphically U ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
cutaneous pupillary reflex U بازتاب پوستی مردمک
busby U یکجور کلاه پوستی
papilloma U ورم یا برامدگیهای پوستی
busbies U یکجور کلاه پوستی
haptics U علم حواس پوستی
dermatology U مبحث امراض پوستی
air movements U حرکت دادن ازراه هوا
withdrawals U تخلیه مواضع ازراه هوا
withdrawal U تخلیه مواضع ازراه هوا
polemically U ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
concretionary U تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
debaueh U ازراه درکردن گمراه کردن
rje U ورود برنامه ازراه دورEntry ob
long distance U ازراه دور تلفن کردن
long-distance U ازراه دور تلفن کردن
slough U پوست دله زخم پوسته پوسته شدگی پوست انداختن
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
telecommunications access method U روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
refutation U اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
intriguingly U با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
gamogenesis U زاد و ولد ازراه جفت گیری
bobs U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bob U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
parasyntheton U واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
bobbing U ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo U کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
parrotry U بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
chiclero ulcer U سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
leishmaniosis U سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
oriental sore U سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
leishmaniosis U لیشمانیوز [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
chiclero's ulcer U سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
tropical sore U سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
pergameneous U مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
cutaneous leishmaniasis U سالک [پزشکی] [نوعی بیماری پوستی]
favus U نوعی بیماری پوستی قارچی واگیردار
to slit hide into thongs U پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
whitleather U پوستی که با زاج انرا خوراک داده باشند
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
tegumnentum U پوست طبیعی پوست
peel U پوست انداختن پوست
peels U پوست انداختن پوست
sand crack U ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
optophone U الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
Boer U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boers U سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
structuralism U بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
xanthochroid U شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
magnetic skin effect U جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
hypodermic injection U تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
remote control U کنترل ازراه دور کنترل بی سیم از راه دور
strippers U پوست کن
cuticle U پوست
peltry U پوست
crustal U پوست
neurilemma or lema U پوست پی
shell U پوست
shelling U پوست
peel پوست
rinds U پوست
hulls U پوست
stripper U پوست کن
glume U پوست
skinner U پوست کن
tunc U پوست
hull U پوست
rind U پوست
swanskin U پوست قو
encrustations U پوست
bark U پوست
encrustation U پوست
integument U پوست
skinned U پوست
skin U پوست
goats U پوست بز
shale U پوست
tegmentum U پوست
tegmen U پوست
skins U پوست
shells U پوست
barks U پوست
skinning U پوست
parer U پوست کن
barking U پوست
barked U پوست
goat U پوست بز
husk U پوست
husks U پوست
scalp U پوست سر
goatskin U پوست بز
dermis U پوست
goatskins U پوست بز
peeling U پوست
peels U پوست
flayer U پوست کن
cortex U پوست
hide U پوست
dermatalgia U پوست
skinless U بی پوست
cortices U پوست
hides U پوست
calf skin U پوست گوساله
dry bones U پوست واستخوان
dermotropic U پوست گرای
ecdysis U پوست اندازی
ecdysis U پوست ریختن
oxhide U پوست گاو
corticate U پوست دار
ectorderm U برون پوست
dermotropic U متمایل به پوست
malacodermous U نرم پوست
pachydermatous U ستبر پوست
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com