English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sole U ازدواج نکرده
soles U ازدواج نکرده
single U ازدواج نکرده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unbowed U انحنا پیدا نکرده تعظیم نکرده
unexploded U عمل نکرده مهمات عمل نکرده
marriages U ازدواج پیمان ازدواج
marriage U ازدواج پیمان ازدواج
look before your leap U گز نکرده
untravelled U سفر نکرده
unsight U امتحان نکرده
niet le fait U او نکرده است
abortive <adj.> رشد نکرده
unkempt U شانه نکرده
rudimental U رشد نکرده
indigested U فکر نکرده
uncounselled U مشورت نکرده [نداده]
paddies U برنج اسیاب نکرده
paddy U برنج اسیاب نکرده
dud U گلوله عمل نکرده
unused U عادت نکرده بکارنبرده
absolute dud U گلوله اتمی عمل نکرده
You haven't changed. U تو هیچ تغییر نکرده ای [رفتار] .
nuclear dud U بمب عمل نکرده اتمی
he is not quite rested U خوب رفع خستگی نکرده
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
hung striker U چاشنی عمل نکرده نارنجک
impennate U دارای بالهای رشد نکرده
dwarf dud U بمب اتمی عمل نکرده
seed wool U پنبه خام یاپاک نکرده
unfledged U پر در نیاورده کاملا رشد نکرده
stunted tree U درخت رشد نکرده وکوتاه
gear blank U چرخ دنده کار نکرده
cleanest U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
cleans U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
unschooled U تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
Nobody was late except me . U هیچکس غیر از من دیر نکرده بود
clean U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
dwarf dud U جنگ افزار هستهای عمل نکرده
cleaned U که از زمان خواندن تغییری نکرده است
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
polywag U دریانوردی که به نواحی استوایی سفر نکرده باشد
Nothing has changed there. U آنجا هیچ چیز تغییر نکرده است.
slinks U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
slinking U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
abortions U سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
abortion سقط نوزاد نارس یا رشد نکرده عدم تکامل
slink U انسان یاحیوان رشد نکرده وضعیف حرکت دزدکی
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to U تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
presumptive instruction U دستور برنامه تغییر نکرده که پردازش میشود تا دستورات قابل اجرا را بدست آورد
marriages U ازدواج
marriage U ازدواج
hymens U ازدواج
hymen U ازدواج
spousal U ازدواج
marriageable age U ازدواج
matrimony U ازدواج
temporary marriage U ازدواج موقت
registration of marriage U ثبت ازدواج
post nuptial U بعد از ازدواج
nullity of marriage U بطلان ازدواج
misogamy U ازدواج ستیزی
wedded U ازدواج کرده
civil marriages U ازدواج محضری
civil marriage U ازدواج محضری
wive U ازدواج کردن
wedder U ازدواج کننده
wedded U وابسته به ازدواج
A marriage of convenience . U ازدواج مصلحتی
pop the question <idiom> U تقاضای ازدواج
to take to wife U ازدواج کردن با
tie the knot <idiom> U ازدواج کردن
termination of marriage U فسخ ازدواج
premarital U پیش از ازدواج
matches U ازدواج زورازمایی
marriage line U گواهینامه ازدواج
joins U ازدواج کردن
marriage bed U قباله ازدواج
marriage of convenience U ازدواج مصلحتی
marriages of convenience U ازدواج مصلحتی
remarriage U ازدواج مجدد
remarriages U ازدواج مجدد
marries U ازدواج کردن
gamophobia U ازدواج هراسی
misogamy U بیزاری از ازدواج
dissolution of marriage U انحلال ازدواج
matrimonial U مربوط به ازدواج
match U ازدواج زورازمایی
matrimony U ازدواج نکاح
affiance U پیمان ازدواج
joined U ازدواج کردن
mesalliance U ازدواج با زیردستان
misogamist U بیزار از ازدواج
marriage registry U دفتر ازدواج
married under a contract unlimited perio U ازدواج کردن
intermarriage U ازدواج با خویشاوندان
mismatch U ازدواج ناجور
marry U ازدواج کردن
join U ازدواج کردن
accumulated profit U پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
celibacy U بی شوهری امتناع از ازدواج
nubile U قابل ازدواج و همسری
breach of promise U شکستن پیمان ازدواج
break up of the a proposed marriage U به هم خوردن ازدواج احتمالی
newlywed U تازه ازدواج کرده
bans U اعلان ازدواج در کلیسا
ban U اعلان ازدواج در کلیسا
matchmaker U دلال یا دلاله ازدواج
matchmakers U دلال یا دلاله ازدواج
common law marriage U ازدواج غیر رسمی
endogamy U رسم ازدواج قبیلهای
banning U اعلان ازدواج در کلیسا
marriage line U عقدنامه سند ازدواج
exogamy U ازدواج با افرادخارج از قبیله
adultery U بی دینی ازدواج غیرشرعی
annul a marriage U عقد ازدواج را فسخ کردن
Nothing is further from my mind than marriage . U اصلا" فکر ازدواج نیستم
levirate U ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
medical fitness for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
extra-curricular U فعالیت جنسی خارج از ازدواج
ask for a lady's hand U تقاضای ازدواج با بانویی کردن
in law U خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
physical capacity for marriage U قابلیت صحی برای ازدواج
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
to get somebody paired off with somebody U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
to fix somebody up with somebody [American E] U دو نفر را جفت کردن برای ازدواج
morganatic U ازدواج کننده باپست تراز خود
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
sororate U رسم ازدواج با زنی که فوت کرده
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
Congratrlation on your marriage . U ازدواج شما بسیار مبارک باشد
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
To marry below ones station. U با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
syntactic error U خطای برنامه نویسی به علت اینکه عبارت برنامه دستور زبان را رعایت نکرده است
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
polygeny U پیدایش نوع بشراز چند ازدواج جداگانه
to marry at a registry office U در دفتر ثبت یا محضر رسمی ازدواج کردن
miscegenation U ازدواج سفید پوست با فردی ازنژاد دیگر
win a lady's hand U موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
young people U دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
She married a man old eonugh to be her father. U با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
shack up with <idiom> U هم خانه با جنس مخالف بودن بدون ازدواج
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
prothalamion U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
prothalamium U ترانه مخصوص جشن ازدواج سرود مبارک باد
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
polyandry U اختیار چندشوهر توسط زن دران واحد تعدد ازدواج
free love U عشق ورزی ومجامعت بدون مراعات ایین ازدواج
morgantic marriage U ازدواج مرد عالی نسب با زنی از طبقه دانیه
in love - engaged - married U عاشق . نامزد . متاهل [مرحله هایی که تا ازدواج طی میشوند]
If only she would marry me ! U اگر فقط با من ازدواج می کرد ( درمقام آرزو کردن)
rob the cradle <idiom> U دوست شدن یا ازدواج با کسی که از خودت جوانتر است
Oedipus U ادیپوس [افسانه یونانی] [پدرش را کشت و با مادرش ازدواج کرد]
banns U اعلان پیشنهاد ازدواج درکلیساتا کسانی که اعتراضی به صلاحیت زوجین دارنداطلاع دهند
pocket piece U سکه ازدواج افتاده یا چیزی مانندان که درجیب نگاه دارندتابرکت جیب باشد
restraint of marriage U شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
special bastard U هر گاه پدر ومادر طفلی که حرامزاده بوده بعدا" ازدواج کنند نسب اوصحیح خواهد بود
bomb reconnaissance U شناسایی محل بمبهای عمل نکرده شناسایی محل بمب
judicial separaion U در این حالت زن وشوهر از هر جهت مجردمحسوب می شوند ولی حق ازدواج مجدد را ندارند وروابطشان با جنس مخالف زنا تلقی میشود
connexion U خویشاوندی سببی معادل affinity به معنی خویشاوندی ناشی از ازدواج
interwed U در یمان هم ازدواج کردن دختر دادن و دختر گرفتن
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com