Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hetaerism
U
ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communism
U
مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
at first a
U
در نخستین دید در وهله نخستین
marriages
U
ازدواج پیمان ازدواج
marriage
U
ازدواج پیمان ازدواج
collective
U
اشتراکی
communally
U
اشتراکی
communal
U
اشتراکی
communalize
U
اشتراکی کردن
collectivism
U
نظام اشتراکی
collectivize
U
اشتراکی کردن
commonest
U
مشترک اشتراکی
common library
U
کتابخانه اشتراکی
commoners
U
مشترک اشتراکی
collectivization
U
اشتراکی کردن
shared file
U
فایل اشتراکی
communalism
U
سیستم اشتراکی
cotenancy
U
اجاره اشتراکی
socialism
U
نظام اشتراکی
communize
U
اشتراکی کردن
communalist
U
اشتراکی گرای
long-house
U
مسکن اشتراکی
shared resource
U
منطق اشتراکی
pooled
U
تصحیلات اشتراکی
pool
U
تصحیلات اشتراکی
common
U
مشترک اشتراکی
collective
U
اشتراکی اجتماعی
joint insurance
U
بیمه اشتراکی
timeshared
U
با وقت اشتراکی
communism
U
اصول اشتراکی
collective farm
U
مزرعه اشتراکی
communism
U
نظام اشتراکی
pools
U
تصحیلات اشتراکی
joint ownership
U
مالکیت اشتراکی
communism
U
مرام اشتراکی کمونیسم
leninism
U
عقاید اشتراکی لنین
communists
U
دارای مرام اشتراکی
communists
U
طرفدار مرام اشتراکی
kibbutzes
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
communist
U
طرفدار مرام اشتراکی
kibbutz
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
timeshare
U
اشتراکی کردن وقت
common storage area
U
ناحیه اشتراکی انباره
cenobitism
U
زندگی اشتراکی درخانقاه
collectivity
U
مالکیت اشتراکی جمع
kibbutzim
U
مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
communist
U
دارای مرام اشتراکی
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
phalanstery
U
جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
coenobite
U
راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
communes
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
commune
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing
U
مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communization
U
متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
departmental LAN
U
چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
to sign up for something
U
نام خود را درفهرست نوشتن
[برای انجام کاری اشتراکی]
marriageable age
U
ازدواج
matrimony
U
ازدواج
marriage
U
ازدواج
hymens
U
ازدواج
hymen
U
ازدواج
marriages
U
ازدواج
spousal
U
ازدواج
share
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
scheduling
U
روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
permission
U
اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
shares
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared
U
پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
misogamist
U
بیزار از ازدواج
wedded
U
ازدواج کرده
tie the knot
<idiom>
U
ازدواج کردن
pop the question
<idiom>
U
تقاضای ازدواج
A marriage of convenience .
U
ازدواج مصلحتی
misogamy
U
بیزاری از ازدواج
affiance
U
پیمان ازدواج
misogamy
U
ازدواج ستیزی
nullity of marriage
U
بطلان ازدواج
intermarriage
U
ازدواج با خویشاوندان
post nuptial
U
بعد از ازدواج
marriage of convenience
U
ازدواج مصلحتی
wedder
U
ازدواج کننده
marriage registry
U
دفتر ازدواج
to take to wife
U
ازدواج کردن با
marriage line
U
گواهینامه ازدواج
marriage bed
U
قباله ازدواج
registration of marriage
U
ثبت ازدواج
temporary marriage
U
ازدواج موقت
gamophobia
U
ازدواج هراسی
dissolution of marriage
U
انحلال ازدواج
wive
U
ازدواج کردن
civil marriage
U
ازدواج محضری
marriages of convenience
U
ازدواج مصلحتی
matrimonial
U
مربوط به ازدواج
matrimony
U
ازدواج نکاح
wedded
U
وابسته به ازدواج
mismatch
U
ازدواج ناجور
mesalliance
U
ازدواج با زیردستان
married under a contract unlimited perio
U
ازدواج کردن
civil marriages
U
ازدواج محضری
termination of marriage
U
فسخ ازدواج
join
U
ازدواج کردن
matches
U
ازدواج زورازمایی
match
U
ازدواج زورازمایی
premarital
U
پیش از ازدواج
sole
U
ازدواج نکرده
soles
U
ازدواج نکرده
remarriages
U
ازدواج مجدد
joined
U
ازدواج کردن
single
U
ازدواج نکرده
joins
U
ازدواج کردن
remarriage
U
ازدواج مجدد
marries
U
ازدواج کردن
marry
U
ازدواج کردن
bans
U
اعلان ازدواج در کلیسا
celibacy
U
بی شوهری امتناع از ازدواج
endogamy
U
رسم ازدواج قبیلهای
break up of the a proposed marriage
U
به هم خوردن ازدواج احتمالی
breach of promise
U
شکستن پیمان ازدواج
newlywed
U
تازه ازدواج کرده
banning
U
اعلان ازدواج در کلیسا
ban
U
اعلان ازدواج در کلیسا
common law marriage
U
ازدواج غیر رسمی
marriage line
U
عقدنامه سند ازدواج
adultery
U
بی دینی ازدواج غیرشرعی
exogamy
U
ازدواج با افرادخارج از قبیله
nubile
U
قابل ازدواج و همسری
matchmakers
U
دلال یا دلاله ازدواج
matchmaker
U
دلال یا دلاله ازدواج
proto
U
نخستین
quadrages ima
U
نخستین
first
U
نخستین
initialled
U
نخستین
initial
U
نخستین
primal
<adj.>
U
نخستین
first detector
U
نخستین
premier
U
نخستین
premiers
U
نخستین
primary
U
نخستین
initialed
U
نخستین
premieres
U
نخستین
initialling
U
نخستین
initialing
U
نخستین
premiering
U
نخستین
our first parents adam and eva
U
نخستین ما
premiered
U
نخستین
incipient
U
نخستین
mixer
U
نخستین
mixers
U
نخستین
initials
U
نخستین
premiere
U
نخستین
in law
U
خویشاوند و منسوب بوسیله ازدواج
medical fitness for marriage
U
قابلیت صحی برای ازدواج
physical capacity for marriage
U
قابلیت صحی برای ازدواج
ask for a lady's hand
U
تقاضای ازدواج با بانویی کردن
extra-curricular
U
فعالیت جنسی خارج از ازدواج
levirate
U
ازدواج مرد با زن برادرمتوفای خود
Nothing is further from my mind than marriage .
U
اصلا" فکر ازدواج نیستم
annul a marriage
U
عقد ازدواج را فسخ کردن
scheduler
U
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
primary group
U
گروه نخستین
prime
U
نخستین اولیه
primary drive
U
سائق نخستین
primary treatment
U
تصفیه نخستین
octateuch
U
نخستین عهدعتیق
primed
U
نخستین اولیه
primes
U
نخستین اولیه
prime coat
U
روکش نخستین
primary treatment
U
پاکسازی نخستین
menarche
U
نخستین قاعدگی
primary zones
U
نواحی نخستین
primary anxiety
U
اضطراب نخستین
primary reinforcement
U
تقویت نخستین
primary productivity
U
فراوردگی نخستین
primary processes
U
فرایندهای نخستین
primary personality
U
شخصیت نخستین
initial stage
U
طبقه نخستین
primary colors
U
رنگهای نخستین
primary motivation
U
انگیزش نخستین
primary needs
U
نیازهای نخستین
initial movement
U
نخستین اقدام
primordial
U
اصل نخستین
prototype
U
نمونه نخستین
prototypes
U
نخستین بشر
prototypes
U
نمونه نخستین
the first day
U
نخستین رور
by return of post
U
با نخستین پست
the first of all
U
نخستین همه
the opening chapter
U
نخستین فصل
as a first step
<adv.>
U
نخستین
[اولا]
book one
U
جلد نخستین
at the first onset
U
در نخستین وهله
at the first blush
U
در نخستین وهله
at first push
U
در نخستین وهله
trivium
U
دوره نخستین
primary
U
مقدماتی نخستین
prototype
U
نخستین بشر
crossover
U
تمرکز نخستین
springer stone
U
نخستین رگ پاطاق
proenomen
U
نام نخستین
initial expenses
U
هزینه نخستین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com