English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dry sum U تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
mass practice U تمرین بدون استراحت
nonstop U بدون توقف
continuously U بدون توقف
dummy run U تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy runs U تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
no end <idiom> U پی درپی بدون توقف
a thorugh train U قطار بدون توقف
movement off-the-ball U بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
run on U ادامه دادن متن بدون توقف
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
dead U دستوربرنامه کار یا خطایی که باعث توقف برنامه بدون بهبود میشود
woodshed U تمرین کردن
work out <idiom> U تمرین کردن
woodsheds U تمرین کردن
practice U تمرین کردن
rehearsed U تمرین کردن
rehearse U تمرین کردن
rehearses U تمرین کردن
drills U تمرین کردن
rehearsing U تمرین کردن
staging U تمرین کردن
drill U تمرین کردن
drilled U تمرین کردن
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
to make a pause U مکث کردن توقف کردن
stand U ایست کردن توقف کردن
halted U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halt U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts U دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
practising U ممارست تمرین کردن
rehearsals U تمرین کردن عملیات
drilling U تمرین نظامی کردن
practice U ممارست تمرین کردن
moom poolgi U تمرین کردن تکواندو
limber U تمرین نرمش کردن
exercises U ورزش تمرین کردن
practises U ممارست تمرین کردن
exercise U ورزش تمرین کردن
rehearsal U تمرین کردن عملیات
practise U ممارست تمرین کردن
exercised U ورزش تمرین کردن
practicing U ممارست تمرین کردن
practice plug U وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
to sojourn [formal] [in a place as a visitor] U توقف کردن
stayed U توقف کردن
failure U توقف کردن
stay U توقف کردن
failures U توقف کردن
stops U ایستادن توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
stop dead/cold <idiom> U سریع توقف کردن
stopped U ایستادن توقف کردن
stop U ایستادن توقف کردن
pull up U توقف کردن [اتومبیل]
from beginning to end U ازاول تا اخر
lie to U درجهت باد توقف کردن
lay over U در نیمه راه توقف کردن
holds U دریافت کردن گرفتن توقف
to stop [doing something] U توقف کردن [از انجام کاری]
hold U دریافت کردن گرفتن توقف
sponsor U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sled U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sleds U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sponsors U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
toe raise U تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
overstayed U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overstays U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
overstaying U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstay U بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
dropped U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drops U دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
kill U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
to pause U [برای مدت کوتاهی] در انجام کاری توقف کردن
interferes U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
kills U پاک کردن فایل با توقف برنامه در حین اجرا
interfere U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered U توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
jammed U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jams U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
jam U توقف کار کردن به علت اینکه چیزی مانع کارایی شده است
deice U بدون یخ کردن
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
disequilibrate U بدون تعادل کردن
degum U بدون صمغ کردن
depolarize U بدون قطب کردن
denitrify U بدون نیترات کردن
delousing U بدون شپش کردن
delouse U بدون شپش کردن
deloused U بدون شپش کردن
unseam U بدون درز کردن
delouses U بدون شپش کردن
ad-libbed U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbing U بدون نوشته صحبت کردن
ad-lib U بدون نوشته صحبت کردن
ad-libs U بدون نوشته صحبت کردن
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
unvoice U بدون صدا ادا کردن
prejudging U بدون رسیدگی قضاوت کردن
live in a small way U بدون سر و صدا زندگی کردن
prejudges U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
barnstorm U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstormed U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming U مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
cohabiting U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabits U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
cohabit U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
smooth U صاف کردن بدون اشکال بودن
drip-dry U خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
cold turkey <idiom> U ترک کردن اعتیاد بدون دارو
smoothed U صاف کردن بدون اشکال بودن
drip dry U خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
do without <idiom> U بدون هیچ چیزی کار کردن
smoothest U صاف کردن بدون اشکال بودن
smooths U صاف کردن بدون اشکال بودن
knock about <idiom> بدون برنامه ریزی سفر کردن
obtrude U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruding U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
lynch U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynched U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
lynches U بدون محاکمه مجازات کردن یاکشتن
glide U پرواز کردن بدون نیروی موتور
obtrudes U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
obtruded U بدون تقاضا چیزی را مطرح کردن
no answer [n/a] [in forms] U بدون پاسخ [در برگه برای پر کردن]
glides U پرواز کردن بدون نیروی موتور
cohabited U با هم زندگی کردن بدون ازدواج رسمی
to grope women U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to feel women up U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
to make a grab at women U عشقبازی کردن با زنها [بدون رضایت زن]
glided U پرواز کردن بدون نیروی موتور
adlib U بدون مقدمه صحبت کردن بمیل خود
Give the benefit of the doubt <idiom> U [باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
roughdry U بدون صافکاری و اتو کشی خشک کردن
free lance U کار کردن بدون وابستگی بحزب یا جماعتی
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
To play for love . U عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
to do without any thing U ازچیزی صرف نظرکردن بدون چیزی گذران کردن
goose step U رژه روی بابدن راست و بدون خم کردن زانو
pirating U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirate U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirated U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
pirates U بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کردن
standalone U که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
seamless integration U فرایندشامل کردن وسیله بانرم افزارجدیددر سیستم بدون مشکل
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
licenses U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
bottoming reamer U وسیلهای برای میزان و بزرگ ردن سوراخ به اندازه دلخواه بدون کج کردن لبه ها
licences U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence U اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
fanned U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
tile U مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
fanning U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
tiles U مرتب کردن گروهی از پنجره ها به طوری که در کنار هم و بدون برخورد روی هم نمایش داده شوند
fan U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
earom U Only Read Alterableحافظه فقط خواندنی تغییرپذیرالکتریکی RO که میتواند بدون پاک کردن تمام اصلاعات ذخیره شده به طور انتخابی تغییرکند
rifle U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
rifles U توپ بدون عقب نشینی خان تفنگ خان کشی کردن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
piracy U چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
dehydrogenate U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
dehydrogenize U هیدروژن چیزی را گرفتن بدون هیدروژن کردن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com