English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
independently U ازادانه
in a family way U ازادانه
large n U ازادانه
sound off U ازادانه بیان کردن
to run riot U ازادانه ودیوانه وارحرکت کردن
descants U اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descant U اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
obstructions U جلوگیری
debarment U جلوگیری
restraints U جلوگیری
restraint U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
premunition U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
interception U جلوگیری
contraception U جلوگیری
stoppages U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
suppression U جلوگیری
prevention U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
countercheck U جلوگیری
contraception U جلوگیری از ابستنی
quenchable U قابل جلوگیری
quenchless U غیرقابل جلوگیری
bridling U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
rule out U جلوگیری کردن
arrests U جلوگیری کردن
repessive U جلوگیری کننده
bridled U جلوگیری کردن از
bridle U جلوگیری کردن از
inhibits U جلوگیری کردن
inhibit U جلوگیری کردن
suppressive U جلوگیری کننده
to keep back U جلوگیری کردن از
irrepressible U جلوگیری نکردنی
to provide against U جلوگیری کردن
suppressor U جلوگیری کننده
arrested U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری از سقوط
arrests U جلوگیری از سقوط
hold U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری از سقوط
holds U جلوگیری کردن
check U جلوگیری کردن از
checked U جلوگیری کردن از
checks U جلوگیری کردن از
arrest U جلوگیری کردن
birth control U جلوگیری از ابستنی
pull up U جلوگیری کردن
preservatives U ماده جلوگیری
preventive U عامل جلوگیری
preventive U جلوگیری کننده
accident prevention U جلوگیری از سانحه
restrains U جلوگیری کردن از
restraining U جلوگیری کردن از
restrain U جلوگیری کردن از
hinders U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
block age U جلوگیری انسداد
hindered U جلوگیری کردن
repressed U جلوگیری شده
abatement U فروکش جلوگیری
prevent U جلوگیری کردن
preservative U ماده جلوگیری
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
prevents U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
hinder U جلوگیری کردن
checkless U غیرقابل جلوگیری
controlment U اختیارداری جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
interceptive U جلوگیری کننده
interdict U جلوگیری ممنوعیت
letted U منع جلوگیری
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
preclusive U جلوگیری کننده
premune U ناشی از جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
preventability U قابلیت جلوگیری
preventable U قابل جلوگیری
inhibitive U وابسته به جلوگیری
inhibiter U جلوگیری کننده
hold in U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
keep U جلوگیری کردن
erosion control U جلوگیری از فرسایش
rebuffs U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
preventible U قابل جلوگیری
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
preservation U محافظت جلوگیری
stop U جلوگیری منع
stopped U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
stops U جلوگیری منع
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
prohibitory U گران جلوگیری کننده
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
prohibitive U گران جلوگیری کننده
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
out of hand U غیر قابل جلوگیری
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
preservative U جلوگیری کننده از فساد
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
control U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
snub U جلوگیری سرزنش کردن
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
stopper U توپی جلوگیری کننده
stoppers U توپی جلوگیری کننده
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
shrinkage prevention U وسیله جلوگیری از جمع شدگی
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
echo suppression U جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
dykes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
dikes U دیواری که برای جلوگیری از اب دریا می سازند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com