Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
evaluation
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluations
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
interpretation
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
interpretations
U
تفسیر اخبار واطلاعات رسیده تفسیر عکس ترجمه کردن
cross tell
U
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
collection activity
عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
pert
U
Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
assertion
U
اخبار
newsreader
U
اخبار
communication
U
اخبار
news
U
اخبار
traditions
U
اخبار
information
U
اخبار
broadcasts
U
پخش اخبار
information processing
U
تقویم اخبار
electric bell
U
زنگ اخبار
life blood
U
جنبش بی اخبار
buzzers
U
زنگ اخبار
broadcast
U
پخش اخبار
buzzer
U
زنگ اخبار
annals
U
اخبار سال
ruise
U
اخبار دروغ
shocker
U
اخبار موحش
shockers
U
اخبار موحش
local
U
داخلی اخبار محلی
locals
U
داخلی اخبار محلی
collections
U
جمع اوری اخبار
bell ringing transformer
U
مبدل زنگ اخبار
forebedement
U
اخبار قبلی پیشگویی
collection
U
جمع اوری اخبار
newsman
U
خبرنگار گوینده اخبار
newsmen
U
خبرنگار گوینده اخبار
ponies
U
پرداختن خلاصه اخبار
push botton
U
دکمه زنگ اخبار
action information center
U
مرکز اخبار تاکتیکی
poney
U
پرداختن خلاصه اخبار
to break news
U
فاش کردن اخبار
newsy
U
دارای اخبار زیاد
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
bell wire
U
سیم زنگ اخبار
pony
U
پرداختن خلاصه اخبار
bell transformer
U
ترانسفورماتور زنگ اخبار
sound bow
U
کاسه زنگ اخبار
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
magneto bell
U
زنگ اخبار جریان متناوب
What is the latest news?
U
آخرین خبرها ( اخبار ) چیست ؟
monitoring
U
رله کردن اخبار و پیامها
newsreel
U
فیلم اخبار جاری روز
collection agency
U
عامل جمع اوری اخبار
collection plan
U
طرح جمع اوری اخبار
newsreels
U
فیلم اخبار جاری روز
ring
U
احاطه کردن زنگ اخبار
collective
U
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
disseminates
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminated
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminate
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
disseminating
U
توزیع اخبار فرستادن پخش کردن
syntheses
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
synthesis
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
ripe
U
رسیده
consummated
U
رسیده
consummates
U
رسیده
consummating
U
رسیده
mellowing
U
رسیده
mellow
U
رسیده
mellowed
U
رسیده
mellows
U
رسیده
headed
U
رسیده
consummate
U
رسیده
riper
U
رسیده
ripest
U
رسیده
ripely
U
بطور رسیده
new come
U
تازه رسیده
new arrived
U
تازه رسیده
maturation
U
رسیده شدن
floor length
U
رسیده بکف
in wards
U
کالای رسیده
approvingly
U
به تایید رسیده
full-fledged
U
بالغ رسیده
knee high
U
بزانو رسیده
full fledged
U
بالغ رسیده
approved
U
به تایید رسیده
over ripe
U
زیاد رسیده
culminant
U
باوج رسیده
Inc
U
به ثبت رسیده
import
U
کالای رسیده
imported
U
کالای رسیده
importing
U
کالای رسیده
overripe
U
بسیار رسیده
full
U
بالغ رسیده
fullest
U
بالغ رسیده
overdue
U
موعد رسیده
climactic
U
باوج رسیده
jack in office
U
رسیده است
passed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorized
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
allowed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
agreed
<adj.>
<past-p.>
U
به تایید رسیده
in
U
:رسیده امده
in-
U
:رسیده امده
It's time
U
وقتش رسیده که
jumped-up
U
تازه به دوران رسیده
on end
<idiom>
U
بنظر به پایان رسیده
Did it ever occur to you that …
U
تا کنون بفکرت رسیده که ...
indent
U
سفارش رسیده از خارج
intersection point
U
نقطه بهم رسیده
inwards
U
واردات کالای رسیده
I am fed up to the back teeth . I cant stomack it any more.
U
جانم به لبم رسیده
indenting
U
سفارش رسیده از خارج
antemortem
U
مرگ زود رسیده
confirmation
U
تایید ازاطلاعات رسیده
parvenu
U
تازه بدوران رسیده
bequest
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
grown
U
رسیده جوانه زده
bequests
U
ارثی که بنابوصیت رسیده
aggrieved
U
محنت رسیده مغموم
elvis has left the building
<idiom>
U
[نمایش به اتمام رسیده]
indents
U
سفارش رسیده از خارج
nouveau-riche
U
تازه بدوران رسیده
letterboxes
U
جعبهی نامههای رسیده
ripens
U
رسیده کردن یاشدن
ripening
U
رسیده کردن یاشدن
ripened
U
رسیده کردن یاشدن
ripen
U
رسیده کردن یاشدن
pensionable
U
وقت بازنشستگی رسیده
saturant
U
بحد اشباع رسیده
nouveaux-riches
U
تازه بدوران رسیده
parvenus
U
تازه بدوران رسیده
nouveau riche
U
تازه بدوران رسیده
raised to the purple
U
بپایه مترانی رسیده
letterbox
U
جعبهی نامههای رسیده
patentee
U
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
perfects
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
syngraph
U
تنظیم کنندگان رسیده باشد
perfect
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
he has been put to his trumps
U
کاردبه استخوانش رسیده است
it was at its height
U
به منتهای درجه رسیده بود
it is time i was going
U
وقت رفتن من رسیده است
perfecting
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
it is high time to go
U
وقت رفتن رسیده است
if i had brains
<idiom>
U
اگر عقلم رسیده بود
paprica
U
میوه رسیده فلفل قرمز
the story is at an end
U
استان به پایان رسیده است
paprika
U
میوه رسیده فلفل قرمز
perfected
U
کاملا رسیده تکمیل کردن
i am nat my last shifts
U
کارد به استخوانم رسیده است
he is up a gum tree
U
کاردبه استخوانش رسیده است
feed water
U
اب رسیده به دیگ بخار ناو
backtell
U
ابلاغ دستورات رسیده از رده بالا
upstart
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
irreducibility
U
حالت چیزیکه به کمینه رسیده و از ان دیگرکمترنمیشود
the bill has come to maturity
U
وعده پرداخت برات رسیده است
haricots
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
haricot
U
دانههای رسیده یانارس لوبیای سبز
the bill of has come to mature
U
وعده پرداخت برات رسیده است
heirlooms
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
heirloom
U
دارایی منقولی که بارث رسیده باشد
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
Has a letter arrived for me?
U
آیا برای من نامه ای رسیده است؟
upstarts
U
تازه بدوران رسیده ادم متکبر
I have just received your letter.
U
کاغذت تازه به دستم رسیده است
embryonic membrane
U
ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
it was valued at rials 000
U
ارزیابی شد
cost accounting
U
ارزیابی
evalution
U
ارزیابی
attack assessment
U
ارزیابی تک
appraisement
U
ارزیابی
indiction
U
ارزیابی
valuation
U
ارزیابی
estimated
U
ارزیابی
evaluations
U
ارزیابی
estimate
U
ارزیابی
appraisal
U
ارزیابی
appraisals
U
ارزیابی
valuations
U
ارزیابی
assessment
U
ارزیابی
evaluation
U
ارزیابی
estimates
U
ارزیابی
estimating
U
ارزیابی
assessments
U
ارزیابی
Now it is about time to head home!
U
الان وقتش رسیده به خانه برویم
[بروم]
!
ground waves
U
امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
It's time to prepare the meal.
U
وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
centralized items
U
اقلامی که دستور کنترل توزیع تمرکزی ان رسیده
priming
U
استر کاری چیدن برگ رسیده تنباکو
semifinalist
U
کسیکه بمرحله مسابقات نیمه نهایی رسیده
demand frequency
U
نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
young people
U
دخترها و پسرهایی که بسن ازدواج رسیده اند
evaluated
U
ارزیابی کردن
evaluates
U
ارزیابی کردن
unaudited
<adj.>
U
ارزیابی نشده
validation
U
تصدیق ارزیابی
valuation of stock
U
ارزیابی موجودی
make an evaluation
U
ارزیابی کردن
assess
U
ارزیابی کردن
assessed
U
ارزیابی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com