English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
present value U ارزش فعلی
present worth U ارزش فعلی
present value U ارزش فعلی
capital value U ارزش فعلی
net present value U ارزش فعلی خالص
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
balance of payments U تراز پرداختها
balances of payments U تراز پرداختها
balances of payments U موازنه پرداختها
balance of payments U موازنه پرداختها
assumed position U موضع فعلی موضع اشغال شده فعلی
discounted cash flow U مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
ad valorem U به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
neoclassical theory of value U تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
value added U قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ends U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end U با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological U وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value U بدون ارزش واقعی بی ارزش
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
carrying U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carried U با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
actual U فعلی
present-day U فعلی
actuals U فعلی
currency devaluation U کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
current ratio U وضعیت فعلی
current graph U نمودار فعلی
very U واقعی فعلی
celestial gion U کره فعلی
nonce U مقصود فعلی
present conditions U شرایط فعلی
acceptance by conduct U قبول فعلی
status quo U وضع فعلی
actual state of affairs U وضع فعلی
current directory U دایرکتوری جاری یا فعلی
for the nonce U برای مقصود فعلی
current U فعلی اخرین اطلاعات
currents U فعلی اخرین اطلاعات
current location counter U شمارنده مکان فعلی
verbal U فعلی تحت اللفظی
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
aggregate expenditures U هزینههای کل
physical U ترتیب فعلی کابلها در شبکه
aliens U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
alien U متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
cumulative preferential U سود پس افتاده و فعلی سهام ممتازه
overheads U هزینههای عمومی
increasing cost U هزینههای فزاینده
anchor dues U هزینههای لنگر
increasing cost U هزینههای صعودی
preliminary expenses U هزینههای ابتدائی
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
dock dues U هزینههای لنگرگاه
overheads U هزینههای بالاسری
pilot charges U هزینههای راهنما
transaction costs U هزینههای معاملاتی
personal outlays U هزینههای شخصی
incidental expenses U هزینههای واقعی
implicit costs U هزینههای نامرئی
real costs U هزینههای واقعی
standard costs U هزینههای استاندارد
standard costs U هزینههای نرمال
storage costs U هزینههای انبارداری
prime costs U هزینههای اولیه
fixed costs U هزینههای سرمایهای
fixed costs U هزینههای ثابت
spillover costs U هزینههای خارجی
financial expenses U هزینههای مالی
government expenditures U هزینههای دولت
sunk cost U هزینههای اضافی
supplementary costs U هزینههای مکمل
supplementary costs U هزینههای اضافی
implicit costs U هزینههای ضمنی
bank charge U هزینههای بانکی
bank charges U هزینههای بانکی
material costs U هزینههای مواد
building costs U هزینههای ساختمان
freight charges U هزینههای حمل
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
selling costs U هزینههای فروش
operational costs U هزینههای عملیاتی
capital expenditures U هزینههای سرمایهای
deferred charges U هزینههای انتقالی
capital charges U هزینههای سرمایه
national expenditures U هزینههای ملی
design costs U هزینههای طراحی
joint costs U هزینههای مشترک
overhead costs U هزینههای عمومی
on costs U هزینههای غیرمستقیم
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
capital expenditure U هزینههای سرمایهای
overhead costs U هزینههای اضافی
competition cost U هزینههای رقابتی
comparative costs U هزینههای نسبی
overhead costs U هزینههای بالاسری
To preserve the status quo . U وضع موجود ( شرایط فعلی ) را حفظ کردن
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
up to d. U تمام شده تا تاریخ فعلی تازه جدید
do [verb] U روی [فعلی که همراه می آید] تکیه میکند
input/output U آدرس فعلی آن در حین اجرا وارد میشود
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
unliquidated obligation U هزینههای پرداخت نشده
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
selling costs U هزینههای فروش کالا
surcharges U درصد هزینههای اضافی
surcharge U درصد هزینههای اضافی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
increasing cost industry U صنایع با هزینههای افزایشی
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
handling charges U هزینههای جابجایی کالا
cost category U هزینههای انجام شده
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
unforeseen expenses U هزینههای پیش بینی نشده
analysis U یات هزینههای محصول جدید
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
I shall not sign this contract in its present from (as it appears). U این قرار داد را بصورت فعلی امضاء نخواهم کرد
an impersonal verb U فعلی که فاعل معینی ندارد و جز سوم شخص مفرد است
jump instruction U موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
operand U عدد یا آدرس فعلی که به جای برچسب یا محل اش استفاده شود
dock charges U هزینههای حوض dock-dues : syn
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
ended U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
end U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ends U روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
correlation U جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
DSW U کلمه داده که از وسیلهای که حاوی اطلاعات وضعیت فعلی اش است ارسال میشود
device U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
devices U کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
contingent fund U اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
trace U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traces U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
traced U روش تشخیص کارایی درست یک برنامه که وضعیت فعلی و محتوای ثباتها و متغیرها پس از هر دستورالعمل نوشته میشود
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
incremental computer U دادهای که اختلاف مقدار فعلی با مقدار اصلی را نشان میدهد
plotter U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
plotters U رسامی که داده محل را با افزایش به محل فعلی اش دریافت میکند و نه به صورت مختصات جداگانه
incremental computer U کامپیوتری که متغیرها را به صورت اختلاف بین مقادیر فعلی و مقادیر اولیه مطلق ذخیره میکند
failure U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failures U بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
demurrage U هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
newest U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
new- U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
newer U دستور برنامه که حافظه اصلی برنامه فعلی را پاک میکند و آماده پذیرش وارد کردن برنامه جدید میشود
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
picayubnish U بی ارزش
big ticket U با ارزش
picayune U بی ارزش
worthiness U ارزش
worm eaten U بی ارزش
no par U بی ارزش
fustian U بی ارزش
brummagem U کم ارزش
brummagem U بی ارزش
unvalued U بی ارزش
naught U بی ارزش
treasure U با ارزش
junky U بی ارزش
valueless U بی ارزش
prices U ارزش
price U ارزش
worth U ارزش
good for nothing U بی ارزش
avail U ارزش
low grade U کم ارزش
punk U بی ارزش
raffish U بی ارزش
rewarding U پر ارزش
small change U کم ارزش
market value U ارزش
low level U کم ارزش
rubbish U بی ارزش
punks U بی ارزش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com