English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prison camp U اردوگاه زندانیان
prison camps U اردوگاه زندانیان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
jailers U زندانیان
jailer U زندانیان
gaolers U زندانیان
jailor U زندانیان
state prisoners U زندانیان سیاسی
prisoners of state U زندانیان سیاسی
work camp U محل کار زندانیان
hospitalized prisoners U زندانیان بستری در بیمارستان
prisoner of war cage U زندان زندانیان جنگی
patrol wagon U ماشین مخصوص حمل زندانیان
disciplinary training center U مرکز اموزش زندانیان نظامی
tipstaff U مامور مسئول زندانیان دردادگاه
work farm U اردوی کار اجباری زندانیان
concentration camp U بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
concentration camps U بازداشتگاه زندانیان سیاسی یااسرای جنگی
rehabilitation training center U مرکز اموزش بازاموزی زندانیان جنگی دشمن
treadmills U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
treadmill U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
paroling U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
parole U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroled U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroles U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
camping U اردوگاه
bivouacking U اردوگاه
cantonment U اردوگاه
bivouacs U اردوگاه
campound U اردوگاه
bivouacked U اردوگاه
encampment U اردوگاه
encampments U اردوگاه
camps U اردوگاه
camp U اردوگاه
camped U اردوگاه
compound U اردوگاه
compounded U اردوگاه
compounds U اردوگاه
bivouac U اردوگاه
bivouac U اردوگاه موقتی
camp U اردوگاه نظامی
refugee camp U اردوگاه پناهندگان
labor camp U اردوگاه کار
picket guard U پاسبان اردوگاه
campgrounds U محوطهی اردوگاه
campground U محوطهی اردوگاه
campoo U اردوگاه نظامیان
bivouacs U اردوگاه موقتی
bivouacking U اردوگاه موقتی
bivouacked U اردوگاه موقتی
camps U اردوگاه نظامی
encamp U مستقرشدن در اردوگاه
encamped U مستقرشدن در اردوگاه
encamping U مستقرشدن در اردوگاه
encamps U مستقرشدن در اردوگاه
camped U اردوگاه نظامی
dead line U خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
campgrounds U محل گردهمآیی در اردوگاه
concentration camps U اردوگاه کار اجباری
concentration camp U اردوگاه کار اجباری
campground U محل گردهمآیی در اردوگاه
The prisoners of the terrorist militia were detained under inhumane conditions. U زندانیان گروه شبه نظامی تروریستی در شرایط غیرانسانی بازداشت شده بودند.
rehabilitation U اردوگاه استراحت تسلی دادن
Where is the location of this camp ? U محل این اردوگاه کجاست ؟
boot camps U اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
internment camp U بازداشتگاه غیر نظامیان اردوگاه پناهندگان
boot camp U اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
quarantined U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantining U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantine U اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hunger strike U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
hunger strikes U اعتصاب غذای زندانیان وغیره اعتصاب غذا
logistics U شعبهای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وسائط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لازمه درطی لشکرکشی بحث میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com