English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 109 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
circular reference U ارجاع چرخشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
backbone U شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
backbones U شبکه چرخشی سریع که شبکههای چرخشی کوچکتر را بهم وصل میکند
rotational isomers U همپارهای چرخشی ایزومرهای چرخشی
peristrephic U چرخشی
rotating U چرخشی
rotary U چرخشی
gyrations U چرخشی
gyration U چرخشی
revolutionary U چرخشی
swirly U چرخشی
revolutionaries U چرخشی
rotatory U چرخشی
rotational level U تراز چرخشی
rotational delay U تاخیر چرخشی
rotational U چرخشی دورانی
off spinner U توپ چرخشی
rotation moment U گشتاور چرخشی
rotation flow U شارش چرخشی
rotating memory U حافظه چرخشی
rotary switch U گزینه چرخشی
swirls U حرکت چرخشی
swirling U حرکت چرخشی
swirled U حرکت چرخشی
concentric running U حرکت چرخشی
circular reaction U واکنش چرخشی
spiral stability U پایداری چرخشی
spiral instability U ناپایداری چرخشی
american twist U سرویس چرخشی
concentricity U حرکت چرخشی
rotational symmetry U تقارن چرخشی
rotational spectrum U طیف چرخشی
irrotational U غیر چرخشی
rotational motion U حرکت چرخشی
swirl U حرکت چرخشی
angular momentum U مقدار جنبش چرخشی
axial rotation symmerty U تقارن چرخشی محوری
radial davit U قایق بالابر چرخشی
radial davit U جرثقیل چرخشی قایق
moment U لحظه گشتاور چرخشی
moments U لحظه گشتاور چرخشی
specific rotatory power U توان چرخشی ویژه
rotational spectroscopy U طیف بینی چرخشی
rotation viscosimeter U گرانروی سنج چرخشی
references U ارجاع
cell reference U ارجاع سل
referral U ارجاع
referrals U ارجاع
reference U ارجاع
counter parry U دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
circular parry U دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
extrinsic eye muscles U عضلات برون چرخشی چشم
double three U دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
external reference U ارجاع خارجی
external reperence U ارجاع خارجی
self reference U خود ارجاع
forward reference U ارجاع به جلو
relative cell reference U ارجاع سل رابطهای
mixed cell refernce U ارجاع سل ترکیبی
global reference U ارجاع سراسری
duty assignment U ارجاع شغل
relegate U ارجاع کردن
relegating U ارجاع کردن
relegates U ارجاع کردن
relegated U ارجاع کردن
cross-references U ارجاع متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
backward reference U ارجاع به عقب
call by reference U فراخوانی با ارجاع
dereference U پس ارجاع کردن
cross reference U ارجاع متقابل
arbitrates U به داوری ارجاع کردن
arbitrated U به داوری ارجاع کردن
arbitrate U به داوری ارجاع کردن
references U ارجاع امر به داوری
recommittal U ارجاع بکمیسیون پارلمانی
recommitment U ارجاع بکمیسیون پارلمانی
arbitrating U به داوری ارجاع کردن
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
reference U ارجاع امر به داوری
recommit U دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
take up reel U چرخشی که نوار مغناطیسی روی آن جمع شده باشد
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
linkages U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
procedendo U حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی
reference U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
linkage U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
references U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
explicit address U آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
assignment [of something] [to something] U ارجاع [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] U ارجاع [به چیزی] [از چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com