English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
recommitment U ارجاع بکمیسیون پارلمانی
recommittal U ارجاع بکمیسیون پارلمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parliamentary U پارلمانی
whipper U نافم پارلمانی
parliamentarism U حکومت پارلمانی
parliamentary government U حکومت پارلمانی
caucuses U کمیتههای پارلمانی
select committe U کمیسیون پارلمانی
caucus U کمیتههای پارلمانی
privilege of parliament U مصونیت پارلمانی
privilege of paliament U مصونیت پارلمانی
parliamentary U مجلسی پارلمانی
parliamentary language U اصطلاخات پارلمانی
parliamentary socialism U سوسیالیزم پارلمانی
bicameralism U سیستم دو پارلمانی
parliamentarians U طرفدار حکومت پارلمانی
unparliamentary U برخلاف اصول پارلمانی
debates U مذاکرات پارلمانی منازعه
debating U مذاکرات پارلمانی منازعه
debate U مذاکرات پارلمانی منازعه
debated U مذاکرات پارلمانی منازعه
parliamentarian U طرفدار حکومت پارلمانی
frontbenchers U رهبر گروه پارلمانی حزب
frontbencher U رهبر گروه پارلمانی حزب
stationery office U اداره انتشارات پارلمانی ورسمی
opposition parliamentary group U گروه مخالف در مجلس پارلمانی [سیاست]
assembly of notables U مجلس بزرگان یا اعیان پارلمانی موقتی
unicameral U دارای یک مجلس مقننه سیستم پارلمانی یک مجلسی
references U ارجاع
referrals U ارجاع
referral U ارجاع
cell reference U ارجاع سل
reference U ارجاع
external reperence U ارجاع خارجی
duty assignment U ارجاع شغل
dereference U پس ارجاع کردن
external reference U ارجاع خارجی
relative cell reference U ارجاع سل رابطهای
self reference U خود ارجاع
mixed cell refernce U ارجاع سل ترکیبی
global reference U ارجاع سراسری
forward reference U ارجاع به جلو
circular reference U ارجاع چرخشی
relegating U ارجاع کردن
relegates U ارجاع کردن
relegated U ارجاع کردن
relegate U ارجاع کردن
cross-references U ارجاع متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
backward reference U ارجاع به عقب
cross reference U ارجاع متقابل
call by reference U فراخوانی با ارجاع
reference U ارجاع امر به داوری
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
arbitrate U به داوری ارجاع کردن
arbitrated U به داوری ارجاع کردن
arbitrates U به داوری ارجاع کردن
arbitrating U به داوری ارجاع کردن
references U ارجاع امر به داوری
recommit U دوباره به کیمسیون ارجاع کردن
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
submission U موضوعی رابه داوری ارجاع کردن
typecasts U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
typecasting U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecast U ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
references U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
reference U فایل داده که طوری نگهداری میشود که قابل ارجاع باشد
linkages U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
linkage U ترکیب برنامههای جداگانه با هم و استاندارد کردن فراخوانی ها و ارجاع ها در آنها
procedendo U حکم ارجاع مجدد دعوی از محکم عالی به دادگاه تالی
explicit address U آدرسی در دوبخش است . یکی نقط ه ارجاع دیگری جابجایی یا مقدار اندیس
refereeing U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereed U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees U در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
assign U ارجاع کردن تعیین کردن
assigned U ارجاع کردن تعیین کردن
assigning U ارجاع کردن تعیین کردن
assigns U ارجاع کردن تعیین کردن
refers U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
referred U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
refer U ارجاع کردن تسلیم کردن عطف کردن
assignment [of something] [to something] U ارجاع [به چیزی] [از چیزی]
assignation [of something] [to something] U ارجاع [به چیزی] [از چیزی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com