English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 166 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
harmonic vibration U ارتعاش هماهنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
synchronizes U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising U هماهنگ کردن هماهنگ شدن
tirl U ارتعاش صدای ارتعاش نخ یاکش
synchronous U هماهنگ
harmonic U هماهنگ
harmonious U هماهنگ
coordinated U هماهنگ
consonants U هماهنگ
consonant U هماهنگ
monotone U هماهنگ
subharmonic U هماهنگ فرعی
harmonizes U هماهنگ کردن
harmonized U هماهنگ کردن
harmonize U هماهنگ کردن
harmonising U هماهنگ کردن
harmonised U هماهنگ کردن
coordinate U هماهنگ ساختن
sequencer U شیر هماهنگ
harmonic U هماهنگ همساز
harmonises U هماهنگ کردن
harmonic motion U حرکت هماهنگ
harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ
coordinator U هماهنگ کننده
harmonic wave U موج هماهنگ
coordination U هماهنگ سازی
harmonizing U هماهنگ کردن
cooperating bishop U دو فیل هماهنگ
proportional U متقابل یا هماهنگ
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
autosyn U هماهنگ کننده خودکار
damped harmonic oscillator U نوسانگر هماهنگ میرا
damped harmonic motion U حرکت هماهنگ میرا
coordinate U متناسب یا هماهنگ کردن
synchronizing mechanism U ساز و کار هماهنگ
creeping attack U تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
simple harmonic motion U حرکت هماهنگ ساده
coordinating authority U مقام هماهنگ کننده
sequence valve U شیر هماهنگ کننده
screen coordinator U هماهنگ کنند پوشش دریایی
bsc U SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
fire support coordinator U هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
concrescent U دارای رشد مشترک یا هماهنگ
monotone U صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
shivering U ارتعاش
shivered U ارتعاش
trembles U ارتعاش
trembled U ارتعاش
tremble U ارتعاش
vibratility U ارتعاش
tremolo U ارتعاش
shiver U ارتعاش
vibration sense U حس ارتعاش
libration U ارتعاش
shaking U ارتعاش
vibrational U ارتعاش
vibrancy U ارتعاش
pallesthesia U حس ارتعاش
vibration U ارتعاش
quiver U ارتعاش
quivered U ارتعاش
plangency U ارتعاش
quivering U ارتعاش
quivers U ارتعاش
reverberation U ارتعاش
reverberations U ارتعاش
shakes U ارتعاش
planegency U ارتعاش
shake U ارتعاش
compatability U قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
synchronised U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
area coordination group U گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
synchronize U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronises U همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
fundamental vibration U ارتعاش اصلی
sound vibration U ارتعاش صوتی
vibratory U باعث ارتعاش
frequency of vibration U تکرار ارتعاش
vibroscope U ارتعاش بین
wagging vibration U ارتعاش جنبانهای
oscillator U ارتعاش سنج
vibrational frequency U بسامد ارتعاش
stretching vibration U ارتعاش کششی
quavered U ارتعاش داشتن
resonator U اسباب ارتعاش
resonantly U با پیچش و ارتعاش
vibrative U باعث ارتعاش
torsional vibration U ارتعاش پیچشی
phonoscope U ارتعاش نما
period of vibratio U دوره ارتعاش
twisting vibration U ارتعاش رقاصکی
seismicity U حالت ارتعاش
vibratility U : قابلیت ارتعاش
vibration amplitude U دامنه ارتعاش
neural reverbration U ارتعاش عصبی
molecular vibration U ارتعاش مولکولی
vibrational mode U شیوه ارتعاش
mode of vibration U شیوه ارتعاش
lattice vibration U ارتعاش شبکه
symmetry vibration U ارتعاش متقارن
energy of vibration U انرژی ارتعاش
electron vibrations U ارتعاش الکترونها
quaver U ارتعاش داشتن
vibrate U ارتعاش داشتن
vibrated U ارتعاش داشتن
quavering U ارتعاش داشتن
breathing vibration U ارتعاش تنفسی
bending vibration U ارتعاش خمشی
damped vibration U ارتعاش میرا
quavers U ارتعاش داشتن
vibrators U ارتعاش کننده
vibrators U دستگاه ارتعاش
vibrates U ارتعاش داشتن
vibrating U ارتعاش داشتن
vibrator U وسیله ارتعاش
vibrator U دستگاه ارتعاش
vibrator U ارتعاش کننده
dingle U لرزیدن ارتعاش
vibrators U وسیله ارتعاش
damping U استهلاک ارتعاش
amplitude of vibration U دامنه ارتعاش
proportional clothing U لباس هماهنگ یا همرنگ زمین یا منطقه عملیات
orient U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
cim U استفاده هماهنگ از کامپیوتر در هر مرحله از طراحی و ساخت
orients U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting U توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
pseudostereo U ناوبری همزمان و هماهنگ موشک در سمت و ارتفاع
vibration absorption U میرایی نوسان یا ارتعاش
scissoring vibration U ارتعاش قیچی وار
fundamental period vibration U دوره اصلی ارتعاش
insulation against vibration U حفافت در برابر ارتعاش
free harmonic vibration U ارتعاش هارمونیک ازاد
vibratile U قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
shudders U مشمئز شدن ارتعاش Shrine
damping charactristics U مشخصات خفه شدن ارتعاش
shuddering U مشمئز شدن ارتعاش Shrine
shuddered U مشمئز شدن ارتعاش Shrine
shudder U مشمئز شدن ارتعاش Shrine
quaver U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers U لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
cim U استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
orchestrating U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
fire coordination U هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
orchestrated U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrate U هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
flight coordination U هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
bumblebees U تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebee U تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
coordinator U هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
coordinate U هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
coordinated procurement U عملیات اماد هماهنگ شده تحویل هم اهنگ شده اماد
vibrator U ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrators U ارتعاش کننده نوسان کننده
fire support coordination U هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
antivignetting filter U صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
e c e U کمیسیون اقتصادی اروپا کمیسیونی که در بطن شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل برای هماهنگ کردن روشهای اقتصادی دولتها درجهت افزایش فعالیتهای اقتصادی اروپا و نیز بسط وگسترش روابط اقتصادی کشورهای اروپایی با یکدیگرتشکیل شده است
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com