English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inducing U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induces U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induced U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
induce U خطای وسیله ناشی از تاثیرات خارجی
pulsation U ارتعاشات
vibration U ارتعاشات
forbidden vibration U ارتعاشات ممنوع
quasi contract U عقدی را گویند که التزام طرفین به مفاد ان ناشی از تصریح خودشان نباشد بلکه به صرف وقوع عمل خارجی به حکم قانون به عمل خود ملتزم شوند
to pull the wires U تحریکات کردن
eroticism U تحریکات جنسی
erotogenic U محرک تحریکات جنسی
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
proprioceptive U تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
estrus U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
esturm U مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
resultant U ناشی
amateurish U ناشی
muffing U ناشی
muffs U ناشی
muff U ناشی
muffed U ناشی
ill- U ناشی
mala filde U ناشی
even tual U ناشی
therefrom U ناشی از ان
maladroit U ناشی
skilless U ناشی
skill less U ناشی
resulting U ناشی
resulted U ناشی
ills U ناشی
ill U ناشی
dilettanti U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettante U ناشی
Due to U ناشی از
emergent U ناشی
due U ناشی از
gauche U ناشی کج
descended U ناشی
result U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
gremie U بی تجربه و ناشی
issue U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
awkwardness U ناشی گری
issues U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
privative U ناشی از محرومیت
premune U ناشی از جلوگیری
emanated U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
awkward U بی لطافت ناشی
novices U ادم ناشی
abnerval U ناشی از عصب
toxic U ناشی از زهراگینی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
due to an accident U ناشی از یک حادثه
negligent U ناشی از بی مبالاتی
novice U ادم ناشی
internal U ناشی ازدرون
adipic U ناشی ازچربی
unfortunate U ناشی ازبدبختی
gaucherie U ناشی گری
hypostatic U ناشی از ته نشینی
irritative U ناشی از تحریک
jackleg U ناشی نادرست
guttural U ناشی از گلو
tisy U ناشی از مستی
sequent U منتج ناشی
awkward age U سن خامکار [ناشی]
variorum U ناشی ازچندمنبع
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
unskil U ناشی بی مهارت
unperfect U ناشی نابلد
rhapsodical U ناشی از احساسات
rise U ناشی شدن
rises U ناشی شدن
rise U ناشی شدن از
rises U ناشی شدن از
despiteous U ناشی ازکینه یالج
flow U ناشی شدن فلو
proceeded U ناشی شدن از عایدات
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
shear stress U تنش ناشی از برش
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
result U ناشی شدن نتیجه
ebb current U جریان ناشی از افت اب
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
resulted U ناشی شدن نتیجه
flowed U ناشی شدن فلو
renunciative U ناشی از انکار نفس
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
proceed U ناشی شدن از عایدات
war risks U خطرات ناشی از جنگ
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
wind wave U موج ناشی از باد
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
flows U ناشی شدن فلو
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
resulting U ناشی شدن نتیجه
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
wind wave U خیز اب ناشی از باد
rube U ادم دهاتی ناشی
royalistic U ناشی از شاه پرستی
well-meaning U ناشی از قصد خوب
well meaning U ناشی از قصد خوب
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
arise U رخ دادن ناشی شدن
occupation disease U امراض ناشی از کار
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
renunciatory U ناشی از انکار نفس
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
arising U رخ دادن ناشی شدن
ravening U حریص ناشی از حرص
pot valour U دلپری ناشی از مستی
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
arises U رخ دادن ناشی شدن
impiteous U ناشی از سخت دلی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
shear crack U ترک ناشی از برش
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
internal U باطنی ناشی ازدرون
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
comes U رخ دادن ناشی شدن
short sighted U ناشی از کوته نظری
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
come U رخ دادن ناشی شدن
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
intuitional U ناشی از درک مستقیم
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
laity U مردم غیر روحانی ناشی
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
lummox U ادم ناشی وخام دست
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
deflationary gap U لطمه ناشی از رکود اقتصادی
demand pull inflation U تورم ناشی از فشار تقاضا
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
lewd U ناشی از هرزگی شهوت پرست
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
awesome U حاکی از ترس ناشی از بیم
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
derives U ناشی شدن از منتج کردن
deriving U ناشی شدن از منتج کردن
derive U ناشی شدن از منتج کردن
scrupulous U ناشی ازوسواس یا دقت زیاد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com