Perdic | ارتباط پس زمینه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	background communication U	ارتباط پس زمینه

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	inversion U	تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
	inversions U	تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
	middle distance U	فاصلهی میان زمینه و پیش زمینه
	teleconferencing U	ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
	tone-on-tone U	[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
	data link U	ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
	partition U	بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
	partitions U	بخشی از حافظه کامپیوتر به عنوان حافظه پیش زمینه یا پس زمینه
	cut out U	وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
	foreground U	سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
	flat paint U	زمینه
	predisposition U	زمینه
	ground U	زمینه
	context U	زمینه
	ground note U	نت زمینه
	sketches U	زمینه
	design U	زمینه
	sketched U	زمینه
	basis U	زمینه
	predispositions U	زمینه
	background U	زمینه
	flash color U	زمینه
	backgrounds U	پس زمینه
	conspectus U	زمینه
	backgrounds U	زمینه
	background U	پس زمینه
	sketch U	زمینه
	terrain U	زمینه
	settings U	زمینه
	setting U	زمینه
	outlining U	زمینه
	outlines U	زمینه
	outlined U	زمینه
	outline U	زمینه
	designs U	زمینه
	tendency U	زمینه
	tendencies U	زمینه
	ichnograph U	زمینه
	contexts U	زمینه
	predisposes U	زمینه را مهیاساختن
	display background U	زمینه نمایش
	predisposed U	زمینه را مهیاساختن
	ambient U	پس زمینه معمولی
	predispose U	زمینه را مهیاساختن
	host crystal U	بلور زمینه
	foreground U	پیش زمینه
	themes U	ریشه زمینه
	predisposing U	زمینه را مهیاساختن
	root U	سرچشمه زمینه
	roots U	سرچشمه زمینه
	protective ground U	زمینه حفافتی
	in this connextion U	دراین زمینه
	intrigues U	زمینه سازی
	groundwork U	زمینه اساس
	ichnography U	زمینه سازی
	ground colour U	رنگ زمینه
	intrigue U	زمینه سازی
	wherein U	درچه زمینه
	intriguing U	زمینه سازی
	planning U	زمینه سازی
	figure ground U	شکل و زمینه
	main color U	رنگ زمینه
	ground color U	رنگ زمینه
	contrast U	رنگ زمینه
	survey U	زمینه یابی
	surveyed U	زمینه یابی
	surveys U	زمینه یابی
	background current U	جریان زمینه
	background level U	تراز زمینه
	blue print U	زمینه ابی
	background radiation U	تابش زمینه
	background process U	فرایندهای پس زمینه
	background printing U	چاپ پس زمینه
	background noise U	اختلال پس زمینه
	matrix U	زمینه ملاط
	matrixes U	زمینه ملاط
	background noise U	صدای پس زمینه
	dominant design U	زمینه اصلی
	ambient music U	موسیقی پس زمینه
	contrasted U	رنگ زمینه
	background music U	موسیقی پس زمینه
	theme U	ریشه زمینه
	contrasts U	رنگ زمینه
	contrasting U	رنگ زمینه
	background sound U	موسیقی پس زمینه
	contrasts U	زمینه طرح و سایه
	undertone U	ته صدا موجود در زمینه
	predisposing factor U	عامل زمینه ساز
	contrast U	زمینه طرح و سایه
	field U	زمینه رزمی صحرایی
	contrasting U	زمینه طرح و سایه
	background recalculation U	محاسبه مجدد پس زمینه
	fields U	زمینه رزمی صحرایی
	fielded U	زمینه رزمی صحرایی
	survey research U	پژوهش زمینه یاب
	spectrum of war U	زمینه ها یا طیف جنگ
	field lens adjustment	زمینه تنظیم لنز
	contrasted U	زمینه طرح و سایه
	spectrum of war U	جنگ در تمام زمینه ها
	undertones U	ته صدا موجود در زمینه
	survey tests U	ازمونهای زمینه یابی
	It is in short supply. U	زمینه اش دربازار کم است
	attitude survey U	زمینه یابی نگرش
	basic ground U	زمینه و متن اصلی فرش
	color contrast U	تضاد رنگی در زمینه فرش
	He talked in this connection (vein). U	دراین زمینه صحبت کرد
	plat U	نقشه کشی زمینه سازی
	ich nographic U	وابسته به طراحی و زمینه سازی
	foreground task U	کار یا وفیفه پیش زمینه
	To pave the way . To prepare the ground. U	زمینه رافراهم ( هموار) کردن
	grillage U	زمینه و طرح مشبک توری و غیره
	This painting has a green background. U	زمینه این تابلو سبز است
	scenarios U	زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
	scenario U	زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
	cosmic microwave radiation background U	زمینه تشعشعی میکرو موجی کیهانی
	karyolymph U	ماده اساسی زمینه هسته سلولی
	positive U	تصویر صفحه نمایش با پشت زمینه سفید
	scarlet U	[زمینه فرش بافته شده قرمز یکدست]
	We shall be reasoning on the grounds that. . U	روی این زمینه استدلال خواهیم کرد که ...
	blurred black ground U	زمینه و متن فرشی که نامشخص و مبهم باشد
	belcher U	دستمال گردن با زمینه ابی وخال سفید
	reverse video U	کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
	relationships U	ارتباط
	correspondence U	ارتباط
	relationship U	ارتباط
	correspondency U	ارتباط
	hookup U	ارتباط
	communication U	ارتباط
	intercommunication U	ارتباط
	coherence U	ارتباط
	ligature U	خط ارتباط
	concernment U	ارتباط
	enchainment U	ارتباط
	liaison U	ارتباط
	liaisons U	ارتباط
	rapport U	ارتباط
	communicating U	ارتباط
	correspondences U	ارتباط
	relation U	ارتباط
	link U	ارتباط
	coherency U	ارتباط
	connection U	ارتباط
	connexions U	ارتباط
	correlation U	ارتباط
	underlain U	در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
	I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation}* ]* . U	این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
	wallpaper U	تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
	wallpapers U	تصویر یا الگو استفاده شده به عنوان پیش زمینه پنجره
	underlie U	در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
	underlies U	در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
	communicates U	ارتباط گرفتن
	wire U	ارتباط باسیم
	disaffiliation U	عدم ارتباط
	extraneity U	عدم ارتباط
	correlation U	ارتباط داشتن
	inaccessibility U	ارتباط ناپذیری
	direct relationship U	ارتباط مستقیم
	disjointedness U	عدم ارتباط
	communicate U	ارتباط گرفتن
	communicated U	ارتباط گرفتن
	wires U	ارتباط باسیم
	disconnectedly U	بدون ارتباط
	data communication U	ارتباط داده ها
	intercom U	ارتباط داخلی
	communicability U	ارتباط پذیری
	arithmetic relation U	ارتباط محاسباتی
	association coefficient U	ضریب ارتباط
	cryptocommunication U	ارتباط رمز
	communicability U	قابلیت ارتباط
	attachment plug U	دوشاخه ارتباط
	communicable U	قابل ارتباط
	communication network U	شبکه ارتباط
	data communication U	ارتباط دادهای
	intercoms U	ارتباط داخلی
	connects U	ارتباط رخها
	agency of communications U	منبع ارتباط
	connect U	ارتباط رخها
	conversational interaction U	ارتباط محاورهای
	connexion U	ارتباط اتصال
	communication theory U	نظریه ارتباط
	logging in U	برقراری ارتباط
	communication U	ارتباط و مخابرات
	juxtaposition U	ارتباط اجباری
	mass communication U	ارتباط جمعی
	mitwelt U	ارتباط با همنوع
	telecommunications U	ارتباط تلگرافی
	telecommunications U	ارتباط از دور
	one sided communication U	ارتباط یکسویه
	inverse relationship U	ارتباط معکوس
	intercommunion U	ارتباط مشترک
	intercommunication U	ارتباط داخلی
	log in U	برقراری ارتباط
	log off U	قطع ارتباط
	logging off U	قطع ارتباط
	log out U	قطع ارتباط
	login U	قطع ارتباط
	logout U	قطع ارتباط
	tie in U	ارتباط دادن
	tie in U	وسیله ارتباط
	tie-in U	ارتباط دادن