English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
correlation U ارتباط همبسته کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alloy U همبسته کردن
alloys U همبسته کردن
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link U ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
correlated U همبسته
associates U همبسته
agglomerate U همبسته
alloy U همبسته
associating U همبسته
close-knit U همبسته
alloys U همبسته
associate U همبسته
associated U همبسته
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
connected graph U گراف همبسته
correlates U همبسته بودن
correlate U همبسته بودن
copper alloy U همبسته کالا
correlating U همبسته بودن
alloys U الیاژ همبسته
alloy U الیاژ همبسته
connected acyclic graph U گراف همبسته نادوری
liaising U ارتباط پیدا کردن
communicate ارتباط برقرار کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
communicate U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicated U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicates U مراوده کردن ارتباط برقرارکردن
communicate U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicates U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicated U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
talks U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talk U صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
telecommuting U ارتباط برقرار کردن راه دور
decouple U جدا کردن یا قطع ارتباط بین اجزاء یک سیستم
age hardening U سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
compile U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled U برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
correspondences U ارتباط
coherence U ارتباط
relation U ارتباط
correspondency U ارتباط
enchainment U ارتباط
liaisons U ارتباط
relationships U ارتباط
correlation U ارتباط
link U ارتباط
liaison U ارتباط
concernment U ارتباط
communication U ارتباط
relationship U ارتباط
communicating U ارتباط
connexions U ارتباط
intercommunication U ارتباط
connection U ارتباط
rapport U ارتباط
coherency U ارتباط
ligature U خط ارتباط
hookup U ارتباط
correspondence U ارتباط
communication theory U نظریه ارتباط
communication network U شبکه ارتباط
communication U ارتباط و مخابرات
correlation U ارتباط داشتن
inaccessibility U ارتباط ناپذیری
communicated U ارتباط گرفتن
background communication U ارتباط پس زمینه
communicate U ارتباط گرفتن
selective signalling U ارتباط مخصوص
extraneousness U عدم ارتباط
bond U ارتباط چسب
juxtaposition U ارتباط اجباری
extraneity U عدم ارتباط
telephone communication U ارتباط تلفنی
tie in U وسیله ارتباط
subcontrariety U ارتباط قیاسی
tie in U ارتباط دادن
tie-in U ارتباط دادن
tie-in U وسیله ارتباط
tie-ins U ارتباط دادن
synchronous communication U ارتباط همزمان
tie-ins U وسیله ارتباط
signal communications U ارتباط و مخابرات
communicability U قابلیت ارتباط
communicability U ارتباط پذیری
telecommunication U ارتباط دوربرد
disconnectedly U بدون ارتباط
data communication U ارتباط داده ها
connects U ارتباط رخها
data communication U ارتباط دادهای
connect U ارتباط رخها
login U قطع ارتباط
logging off U قطع ارتباط
one sided communication U ارتباط یکسویه
disjointedness U عدم ارتباط
logging in U برقراری ارتباط
log out U قطع ارتباط
communicable U قابل ارتباط
log on U برقراری ارتباط
communications U ارتباط و مخابرات
logout U قطع ارتباط
direct relationship U ارتباط مستقیم
intercoms U ارتباط داخلی
disconnection U قطع ارتباط
telecommunications U ارتباط تلگرافی
telecommunications U ارتباط از دور
mass communication U ارتباط جمعی
mitwelt U ارتباط با همنوع
wires U ارتباط باسیم
wire U ارتباط باسیم
disaffiliation U عدم ارتباط
cryptocommunication U ارتباط رمز
wire communication U ارتباط با سیم
inverse relationship U ارتباط معکوس
intercommunion U ارتباط مشترک
put through U ارتباط پیداکردن
arithmetic relation U ارتباط محاسباتی
trunk line cable U کابل ارتباط
intercommunication U ارتباط داخلی
relevance U ربط ارتباط
relational U ارتباط شرح
relevancy U ربط ارتباط
association coefficient U ضریب ارتباط
asynchronous commuinication U ارتباط ناهمزمان
attachment plug U دوشاخه ارتباط
communicates U ارتباط گرفتن
intercom U ارتباط داخلی
agency of communications U منبع ارتباط
log off U قطع ارتباط
log in U برقراری ارتباط
associations U پیوند ارتباط
conversational interaction U ارتباط محاورهای
connexion U ارتباط اتصال
visual communication U ارتباط بصری
association U پیوند ارتباط
inaccessible U ارتباط ناپذیر
linkages U اتصال وسیله ارتباط
cryptocommunication U ارتباط ومخابرات رمزی
disrelation U عدم ارتباط بی ارتباطی
disconnect U قط ع ارتباط بین دو وسیله
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
linkage U اتصال وسیله ارتباط
disconnects U قط ع ارتباط بین دو وسیله
disconnecting U قط ع ارتباط بین دو وسیله
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
interlock U بهم ارتباط داشتن
incommunicado U بدون وسایل ارتباط
landing signal officer U افسر ارتباط فرود
combat liaison U ربط و ارتباط رزمی
backgrounds U فعالیت ارتباط دادهای
piezoelectric U ارتباط در بعضی موادکریستالی
tele communication U ارتباط دور برد
inconsequence U فقدان ارتباط منطقی
pecking order <idiom> U راه ارتباط بایکدیگر
background U فعالیت ارتباط دادهای
interlocked U بهم ارتباط داشتن
interlocking U بهم ارتباط داشتن
interlocks U بهم ارتباط داشتن
mass media U وسایل ارتباط جمعی
equipotential bonding conductor connection U ارتباط رسانای پیوند هم پتانسیل
group U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups U کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
twin sideband U ارتباط رادیویی دو باندی یا دوعنصری
intercommunication system U ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
logging-on U برقراری ارتباط [رایانه شناسی]
dealing U مکاتبات و ارتباط دوستانه یا بازرگانی
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
electronic security U رعایت حفافت ارتباط الکترونیکی
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
primary U خط ارتباط و با کارایی بالا ISDN
coherent U دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
relevant U آنچه ارتباط مهمی دارد
extrajudicial U بدون ارتباط به موضوع دعوی
interactive U که ارتباط بین کاربر و کامپیوتر
journals U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journal U گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
synesis U ارتباط مفاهیم ربط معانی
open system interconnection reference U مدل ارجاع ارتباط سیستم باز
dialogue U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
dialog U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
tropospheric scatter U سیستم ارتباط چند چانله تروپوسفری
pull up U اتصال یا برقراری ارتباط با یک سطح ولتاژ
continuity U مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
dialogues U ارتباط بین وسیله ها مثل کامپیوتر ها
scheduled circuits U خط وط تلفن فقط برای ارتباط دادهای
boat train U [خط ] قطار با ارتباط به کشتی [برای سفر]
intercoms U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
control line U ارتباط بین اپراتور و خط کنترل هواپیما
intercom U سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
combat liaison U حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
suite U مجموعهای از برنامه ها که ارتباط بسیار نزدیک با هم دارند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com