Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
teaser
U
اذیت کننده
teasers
U
اذیت کننده
persecutor
U
اذیت کننده
persecutors
U
اذیت کننده
onery
U
اذیت کننده
ornary
U
اذیت کننده
ornery
U
اذیت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
harmed
U
اذیت
teaze
U
اذیت
harming
U
اذیت
harms
U
اذیت
aggro
U
اذیت
frets
U
اذیت
persecution
U
اذیت
teases
U
اذیت
teased
U
اذیت
harassment
U
اذیت
mischievousness
U
اذیت
fret
U
اذیت
harm
U
اذیت
annoyance
U
اذیت
devilment
[British E]
U
اذیت
inconvenience
U
اذیت
nuisances
U
اذیت
nuisance
U
اذیت
inconveniencing
U
اذیت
inconveniences
U
اذیت
inconvenienced
U
اذیت
vexation
U
اذیت
vexations
U
اذیت
tease
U
اذیت
injury
U
اذیت
hurtless
U
بی اذیت
chivies
U
اذیت کردن
hindrances
U
اذیت ازار
hassling
U
اذیت کردن
offends
U
اذیت کردن
hindrance
U
اذیت ازار
offended
U
اذیت کردن
chivvy
U
اذیت کردن
nuisances
U
اذیت کردن
harmlessly
U
بطوربی اذیت
worry
U
اذیت کردن
worries
U
اذیت کردن
to get hurt
U
اذیت شدن
to get on ones nerves
U
اذیت کردن
pesters
U
اذیت کردن
bedevils
U
اذیت کردن
nuisance
U
اذیت کردن
hassles
U
اذیت کردن
harm
U
اذیت کردن
hurting
U
صدمه اذیت
chivying
U
اذیت کردن
hurts
U
اذیت کردن
persecute
U
اذیت کردن
persecuted
U
اذیت کردن
harmed
U
اذیت کردن
hurts
U
صدمه اذیت
i hurt my self
U
اذیت شدم
hurting
U
اذیت کردن
chivvying
U
اذیت کردن
chivvies
U
اذیت کردن
chive
U
اذیت کردن .
harming
U
اذیت کردن
chew out
U
اذیت کردن
harms
U
اذیت کردن
chivied
U
اذیت کردن
hurt
U
اذیت کردن
annoyance
U
اذیت کردن
hurt
U
صدمه اذیت
chivvied
U
اذیت کردن
persecuting
U
اذیت کردن
persecutes
U
اذیت کردن
hock
U
اذیت کردن
pestering
U
اذیت کردن
pestered
U
اذیت کردن
hassle
U
اذیت کردن
pester
U
اذیت کردن
mischief
U
اذیت شیطنت
bedevilling
U
اذیت کردن
get hurt
U
اذیت شدن
bedevilled
U
اذیت کردن
bedevil
U
اذیت کردن
offend
U
اذیت کردن
hassled
U
اذیت کردن
annoys
U
رنجاندن اذیت کردن
needled
U
اذیت کردن عقربه
annoyed
U
رنجاندن اذیت کردن
needling
U
اذیت کردن عقربه
needle
U
اذیت کردن عقربه
did you hurt your self a
U
ایاهیچ اذیت شدید
needles
U
اذیت کردن عقربه
annoy
U
رنجاندن اذیت کردن
grind
U
ساییدن اذیت کردن
grinds
U
ساییدن اذیت کردن
put (someone) out
<idiom>
U
ناراحت ،دردسر،اذیت
he intends mischief
U
قصدش اذیت است
injures
U
اذیت کردن صدمه زدن
injure
U
اذیت کردن صدمه زدن
injuring
U
اذیت کردن صدمه زدن
indemnify
U
لطمه زدن به اذیت کردن
harass
U
به ستوه اوردن اذیت کردن
harasses
U
به ستوه اوردن اذیت کردن
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
hurting
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurts
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
hurt
U
اذیت کردن صدمه زدن اسیب
tease
U
اذیت کردن کسی را دست انداختن
teases
U
اذیت کردن کسی را دست انداختن
fleas i. doges and cats
U
کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
touse
U
اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
teased
U
اذیت کردن کسی را دست انداختن
teaze
U
اذیت کردن کسی را دست انداختن
vexatious action
U
دعوائی که هدف ان فقط ایذاء و اذیت طرف باشد
Thinking of it still gives me a pang.
[Colloquial]
U
هنوز من را آزار می دهد
[اذیت می کند]
وقتی که در باره آن فکر می کنم.
to provoke somebody until a row breaks out
<idiom>
U
کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
ratten
U
بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
grieving
U
اذیت کردن اندوهگین کردن
grieves
U
اذیت کردن اندوهگین کردن
badgering
U
اذیت کردن ازار کردن
badgers
U
اذیت کردن ازار کردن
harass
U
عاجز کردن اذیت کردن
grieve
U
اذیت کردن اندوهگین کردن
badger
U
اذیت کردن ازار کردن
badgered
U
اذیت کردن ازار کردن
harasses
U
عاجز کردن اذیت کردن
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com