Perdic | ادوات اشکال زدایی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	debug aids U	ادوات اشکال زدایی
	debugging aids U	ادوات اشکال زدایی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	debugged U	اشکال زدایی
	debugs U	اشکال زدایی
	debug U	اشکال زدایی
	debugging U	اشکال زدایی
	debugging a program U	اشکال زدایی یک برنامه
	debugs U	اشکال زدایی کردن
	debugged U	اشکال زدایی کردن
	program debugging U	اشکال زدایی برنامه
	debug U	اشکال زدایی کردن
	debugging aids U	وسائل اشکال زدایی
	transversal U	اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
	error trapping U	اشتباه زدایی غلط زدایی
	dehydroisomerization U	همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
	gear U	ادوات
	instrument U	ادوات
	gears U	ادوات
	geared U	ادوات
	fixture U	ادوات
	instruments of percussion U	ادوات ضربی
	privative particles U	ادوات نفی
	weapon troops U	یکانها ادوات
	weapon troops U	قسمتهای ادوات
	privative particles U	ادوات سلب
	weapon platoon U	دسته ادوات
	agricultural implements U	ادوات فلاحتی
	hollow ware U	ادوات فلزی
	lighting equipments U	الات و ادوات روشنایی
	stringed instruments U	سیمدار ادوات الضرب
	interrogatives U	ادوات استفهام پرسشی
	interrogative U	ادوات استفهام پرسشی
	programming aids U	ادوات برنامه نویسی
	pulsatile instruments U	ادوات ضربی یا زدنی
	brass bands U	ادوات انها از برنج باشد
	brass band U	ادوات انها از برنج باشد
	tumbrel or bril U	ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
	gadroon U	اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
	phonoscope U	التی که بدان سیمهای ادوات موسیقی ازموده میشوند
	paleolithic age U	روزگاری که مردم ازسنگهای تراشیده ادوات وافزار میساختند
	deglaciation U	یخ زدایی
	dehydration U	اب زدایی
	de icing U	یخ زدایی
	desalting U	نمک زدایی
	desalinization U	نمک زدایی
	depolarization U	قطبش زدایی
	deoxygenation U	اکسیژن زدایی
	demythologization U	اسطوره زدایی
	peptization U	لخته زدایی
	demodulation U	تحمیل زدایی
	dealkylation U	الکیل زدایی
	desegregation U	جدایی زدایی
	dispergation U	لخته زدایی
	decentralization U	مرکزیت زدایی
	disinhibition U	بازداری زدایی
	discoloration U	رنگ زدایی
	desulphurizing U	گوگرد زدایی
	desulfurization U	گوگرد زدایی
	desensitization U	حساسیت زدایی
	genocide U	نژاد زدایی
	blanching U	رنگ زدایی
	decoloration U	رنگ زدایی
	deforestation U	جنگل زدایی
	degasify U	گاز زدایی
	deculturation U	فرهنگ زدایی
	mechanical de icing U	یخ زدایی مکانیکی
	decolourization U	رنگ زدایی
	de escalation U	تشنج زدایی
	decolorization U	رنگ زدایی
	deamination U	امین زدایی
	decarboxylation U	کربوکسیل زدایی
	decarbonylation U	کربونیل زدایی
	dehumidification U	رطوبت زدایی
	undoing U	عمل زدایی
	demagnetization U	مغناطیس زدایی
	descaling U	پوسته زدایی
	desalination U	نمک زدایی
	unlearning U	یادگیری زدایی
	deionization U	یون زدایی
	dehydrohalogenation U	هیدروهالوژن زدایی
	dehydrogenation U	هیدروژن زدایی
	troubleshoot U	عیب زدایی
	debug aids U	ابزاراشکال زدایی
	decolonization U	مستعمره زدایی
	accretion of silt U	رسوب زدایی
	stain removed U	لکه زدایی
	demystifies U	راز زدایی
	trubleshoot U	عیب زدایی
	sterilization U	گند زدایی
	unconditioning U	شرطی زدایی
	demystifying U	راز زدایی
	demystified U	راز زدایی
	demystify U	راز زدایی
	detente U	تشنج زدایی
	de-escalates U	تشنج زدایی کردن
	de-escalating U	تشنج زدایی کردن
	desegregates U	تفکیک زدایی کردن
	desegregate U	تفکیک زدایی کردن
	desulfurization unit U	واحد گوگرد زدایی
	de-escalated U	تشنج زدایی کردن
	de-escalate U	تشنج زدایی کردن
	de escalate U	تشنج زدایی کردن
	desegregating U	تفکیک زدایی کردن
	deskew U	اریب زدایی کردن
	demodulation U	کشف تحمیل زدایی
	demagnetization factor U	ضریب مغناطیس زدایی
	desegregated U	تفکیک زدایی کردن
	bleaching U	رنگ زدایی الیاف
	bleaching powder U	گرد رنگ زدایی
	defuse U	تشنج زدایی کردن
	defused U	تشنج زدایی کردن
	defuses U	تشنج زدایی کردن
	hydrodesulfurizing U	گوگرد زدایی با هیدروژن
	acid depolarization U	قطبش زدایی اسیدی
	defusing U	تشنج زدایی کردن
	pyrolytic dehydrogenation U	هیدروژن زدایی تفکافتی
	systematic desensitization U	حساسیت زدایی منظم
	armor protection U	حفافت درمقابل ادوات زرهی پوشش زرهی
	dehydrocyclization U	حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
	spinosity U	اشکال
	disadvantage U	اشکال
	traverses U	اشکال
	drawback U	اشکال
	snaggy U	پر اشکال
	traverse U	اشکال
	traversing U	اشکال
	nodes U	اشکال
	node U	اشکال
	traversed U	اشکال
	bugs U	اشکال
	dead lock U	اشکال
	nodus U	اشکال
	disadvantages U	اشکال
	worriment U	اشکال
	bug U	اشکال
	bugging U	اشکال
	drawbacks U	اشکال
	barely U	با اشکال
	nuclide U	اشکال اتمی
	smooth delivery U	تحویل بی اشکال
	to tide over a difficulty U	اشکال را بر طرف
	geometrical figures U	اشکال هندسی
	forms of currency U	اشکال پول
	i can add rapidly U	به اشکال ما افزود
	to make difficulties U	اشکال تراشیدن
	geometric shapes U	اشکال هندسی
	troubleshooting U	اشکال یابی
	trouble shooting U	رفع اشکال
	defect description U	توضیح اشکال
	description of error U	توضیح اشکال
	error description U	توضیح اشکال
	fault description U	توضیح اشکال
	baboons U	اشکال مضحک
	burbles U	اشکال بی نظمی
	difficulties U	اشکال زحمت
	baboon U	اشکال مضحک
	difficulty U	اشکال زحمت
	hardness U	اشکال سفتی
	debugging U	اشکال زدائی
	burbling U	اشکال بی نظمی
	burble U	اشکال بی نظمی
	burbled U	اشکال بی نظمی
	debugger U	اشکال زدائی
	debugger U	اشکال یابی
	impediment U	محظور اشکال
	demurrable U	اشکال کردنی
	diversely U	به اشکال مختلف
	impediments U	محظور اشکال
	swarmed U	چندین اشکال برنامه
	well U	بدون اشکال اوه
	To get into difficulties. U	دچار اشکال شدن
	swarms U	چندین اشکال برنامه
	There is the rub. U	اشکال درهمین جااست
	To raise difficulties . To creat obstacles. U	اشکال تراشی کردن
	kaleidoscopes U	لوله اشکال نما
	to create a difficulty U	اشکال پیش اوردن
	debug U	اشکال زدائی کردن
	discomfit U	ایجاد اشکال کردن
	discomfited U	ایجاد اشکال کردن
	discomfiting U	ایجاد اشکال کردن
	discomfits U	ایجاد اشکال کردن
	swarm U	چندین اشکال برنامه
	kaleidoscope U	لوله اشکال نما
	similar figures U	اشکال همانندیا متشابه
	bottle neck U	مانع اشکال کار
	it is particularly difficult U	یک اشکال بخصوصی دارد
	debugger U	برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
	handicap U	امتیاز دادن اشکال
	dysphagia U	اشکال دربلعیدن غذا
	acataposis U	اشکال عمل بلع
	handicaps U	امتیاز دادن اشکال
	debugs U	اشکال زدائی کردن
	debugged U	اشکال زدائی کردن
	diversiform U	دارای اشکال مختلف
	wells U	بدون اشکال اوه
	dysphonia U	اشکال در حرف زدن
	filet U	توری دارای اشکال مربع
	adding U	قرار دادن اشکال کنار هم
	pressed for time <idiom> U	با اشکال وبه سختی وقت
	add U	قرار دادن اشکال کنار هم
	adds U	قرار دادن اشکال کنار هم
	smooths U	صاف کردن بدون اشکال بودن