English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
military courtesy U اداب معاشرت نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
etiquette U علم اداب معاشرت
kith U علم اداب معاشرت
to observe the proprieties U اداب معاشرت را نگاه داشتن
military courtesy U رفتارو اداب نظامی
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
good fellowsh U معاشرت
societies U معاشرت
society U معاشرت
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
companionable U قابل معاشرت
intercommunicate U معاشرت کردن
conversableness U قابلیت معاشرت
genial U خوش معاشرت
livable U قابل معاشرت
sociable U خوش معاشرت
sociability U معاشرت پذیری
take up U معاشرت کردن
liveable U قابل معاشرت
sociable U قابل معاشرت
association U معاشرت اتحاد
associating U معاشرت کردن
incommunicative U بی معاشرت و بی امیزش
associates U معاشرت کردن
fellowsh U رفاقت معاشرت
associations U معاشرت اتحاد
associated U معاشرت کردن
associate U معاشرت کردن
etiquette U ایین معاشرت
commerce U معاشرت تجارت کردن
sociability U قابل معاشرت بودن
dissocial U نامناسب برای معاشرت
reassociate U دوباره معاشرت کردن
he has no manners U ایین معاشرت نمیداند
insociability U عدم قابلیت معاشرت
fellowships U هم صحبتی معاشرت کردن
fellowship U هم صحبتی معاشرت کردن
insociable U ناسازگار غیرقابل معاشرت
associational U مبنی بر شرکت یا معاشرت متداعی
associable U قابل معاشرت متجانس شدنی
conversable U خوش سخن قابل معاشرت
indecorum U عدم رعایت ایین معاشرت
To be a good mixer. U با مردم خوب جوشیدن ( معاشرت کردن )
Keep oneself to oneself. U پیش کسی نرفتن (معاشرت نکردن )
etiquette U اداب
propriety of behaviour U اداب
rules of decorum U اداب
rite U اداب
devoir U اداب
manners U اداب
mores U اداب
practices U اداب
habitude U اداب
good manners U اداب
elegant maners U اداب
ceremonials U اداب
ceremonial U اداب
protocols U اداب ورسوم
decorum U اداب دانی
politest U مبادی اداب
politer U مبادی اداب
polite U مبادی اداب
tactfully U مبادی اداب
preciosity U اداب دانی
liturgy U اداب نماز
religious rites U اداب دینی
protocol U اداب ورسوم
unmannered U بدون اداب
tactful U مبادی اداب
liturgies U اداب نماز
he has no manners U اداب ندارد
punctual U اداب دان
unmennerly U بدون اداب
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
tactlessly U بدون مبادی اداب
tactless U بدون مبادی اداب
formalism U رعایت ائین و اداب
customs of war U اداب عرفی جنگ
turkism U اداب وسنن ترکی
breach of propriety U عدم رعایت اداب
punctiliously U بسیار مبادی اداب
savoir vivre U دانش اداب ومعاشرت
punctilious U بسیار مبادی اداب
ritually U از روی اداب ومراسم
formality U رعایت اداب ورسوم
frenchify U اداب ورسوم فرانسویها را داشتن
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
judaize U اداب و رسوم یهودی را پذیرفتن
Scotticisms U اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
americanization U پذیرش اخلاق و اداب امریکایی
toilet training U اموزش اداب توالت رفتن
unconventionality U عدم رعایت اداب و رسوم
Scotticism U اداب وخصوصیات اسکاتلندی خسیسی
anglomania U شیفتگی برای اداب انگلیسی ها
smoothy U ادم مبادی اداب چرب زبان
smoothies U ادم مبادی اداب چرب زبان
sinicize U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
cads U پست و بدون مبادی اداب بودن
cad U پست و بدون مبادی اداب بودن
sinify U مطابق اداب ورسوم چینی کردن
italianism U پیروی از اداب و رسوم مردم ایتالیا
smoothie U ادم مبادی اداب چرب زبان
clownish U دارای رفتار زمخت وبدون اداب
keep up with the times U موافق اوضاع و اداب روزرفتار کردن
agriology U مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
occidentalist U کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
bon ton U روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
propriety U قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
High Church U فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
customs of war U اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
ethnography U تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
sinicism U متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
associated U امیزش کردن معاشرت کردن
associate U امیزش کردن معاشرت کردن
companion U معاشرت کردن همراهی کردن
associates U امیزش کردن معاشرت کردن
associating U امیزش کردن معاشرت کردن
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
hellenism U یونانی مابی اداب یونانی
soldiers U نظامی
fort U دژ نظامی
soldier U نظامی
martial U نظامی
military U نظامی
mil U نظامی
service U نظامی
warlike U نظامی
martin U نظامی
serviced U نظامی
soldier U نظامی شدن
campound U کمپ نظامی
martial law U حکومت نظامی
council ofwar U شورای نظامی
military tribunal U دادگاه نظامی
martial court U دادگاه نظامی
maneuver U تمرین نظامی
military governor U حاکم نظامی
militia U نیروی نظامی
military grid U شبکه نظامی
martial spirit U روح نظامی
soldier U فرد نظامی
by military force U با نیروی نظامی
soldiers U فرد نظامی
soldiers U نظامی شدن
martial rule U حکومت نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
court martial U دادگاه نظامی
dressing parade U مشق نظامی
general outpatient clinic U درمانگاه نظامی
military justice U دادسرای نظامی
military justice U دادرسی نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
field colors U پرچم نظامی
field colours U پرچم نظامی
garrison state U ایالت نظامی
detention barrack U بازداشتگاه نظامی
defense information U اطلاعات نظامی
military intelligence U اطلاعات نظامی
invasion currency U پول نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
military intervention U مداخله نظامی
standing order U امریه نظامی
court martiall U شورای نظامی
court material U دادگاه نظامی
military doctorine U مقررات نظامی
military court U دادگاه نظامی
council of war U شورای نظامی
military crest U خط الراس نظامی
guest house U مهمانسرای نظامی
guest houses U مهمانسرای نظامی
military assistance U کمک نظامی
salute U احترام نظامی
saluted U احترام نظامی
military area U منطقه نظامی
councils of war U شورای نظامی
military attache U وابسته نظامی
army staff U ستاد نظامی
military convention U اتحاد نظامی
military comission U کمیسیون نظامی
military comission U هیئت نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com