Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mental defectives
U
اختلال حواس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dysaesthesia
U
اختلال حواس جسمانی
Other Matches
I simply cant concentrate.
U
حواس ندارم ( حواس برایم نمانده )
distracts
U
حواس
distract
U
حواس
collectedness
U
جمعی حواس
distraction
U
حواس پرتی
distractions
U
حواس پرتی
whackiest
U
حواس پرت
whackier
U
حواس پرت
sensuousness
U
وابستگی به حواس
wool-gathering
U
حواس پرتی
wackiness
U
حواس پرتی
preoccupiedly
U
با حواس پریشان
absent-minded
U
حواس پرت
the five senses
U
حواس پنجگانه
absent minded
U
حواس پرت
absent-mindedly
U
حواس پرت
wacky
U
حواس پرت
wackiest
U
حواس پرت
wackier
U
حواس پرت
aprosexia
U
تفرقه حواس
abstractedness
U
تفرقه حواس
abstractedly
U
با تفرقه حواس
sense
U
حواس پنجگانه
sensed
U
حواس پنجگانه
preoccupied
U
پریشان حواس
absentminded
U
حواس پرت
senses
U
حواس پنجگانه
distraught
U
پریشان حواس
attentions
U
خاطر حواس
attention
U
خاطر حواس
collected
U
دارای حواس جمع
sensorium
U
مرکز حواس اعضای حس
supersensible
U
ماوراء عالم حواس
nitwit
U
ادم پریشان حواس
haptics
U
علم حواس پوستی
light headed
U
گیج حواس پرت
light-headed
U
گیج حواس پرت
sensuously
U
وابسته به حواس یااحساسات
to space out
U
پرت شدن حواس
featherhead
U
شخص پریشان حواس
wool gather
U
حواس پرت بودن
nitwits
U
ادم پریشان حواس
sensuous
U
وابسته به حواس یااحساسات
off-putting
U
حواس پرت کننده
self collected
U
دارای کف نفس حواس جمع
preoccupiedly
U
با داشتن حواس در جای دیگر
featherhead
U
ادم حواس پرت سبکسر
woolly headed
U
مغشوش گیج و حواس پرت
featherbrain
U
ادم حواس پرت پریشان خیال
have eyes only for
<idiom>
U
همه حواس وتوجه را به چیزی دادن
to listen with rapt attention
U
با مجذوبیت تمام گوش کردن با ششدانگ حواس وغیره
telesthesia
U
احساس چیزی از مسافت دوربدون دخالت حواس پنجگانه
to p off an awkward situation
U
حواس خود را از کیفیت بدی منحرف و به چیز دیگری متوجه کردن
mysticism
U
مسائلی که فهم انها از حدود توانایی حواس فاهر خارج باشد
impairment
U
اختلال
neuremia
U
اختلال پی ها
disorder
U
اختلال
disturbance
U
اختلال
noise
U
اختلال
disturbances
U
اختلال
line hit
U
اختلال خط
disorders
U
اختلال
line noise
U
اختلال
irregularity
U
اختلال
noises
U
اختلال
derangement
U
اختلال
distribance
U
اختلال
impariment
U
اختلال
tribulation
U
اختلال
tribulations
U
اختلال
perturbations
U
اختلال
perturbation
U
اختلال
dissociative disorder
U
اختلال گسستی
kettle of fish
U
اشفتگی اختلال
dysmenorrhea
U
اختلال قاعدگی
convulsive disorder
U
اختلال تشنجی
cyclic disorder
U
اختلال دورهای
dystonia
U
اختلال تونوس
emotional disturbance
U
اختلال هیجانی
dysbulia
U
اختلال اراده
developmental disorder
U
اختلال رشدی
emotional disorder
U
اختلال هیجانی
factitious disorder
U
اختلال ساختگی
oppositional disorder
U
اختلال نافرمانی
organic disorder
U
اختلال عضوی
paramnesia
U
اختلال حافظه
personality disturbance
U
اختلال شخصیت
perturbation theory
U
نظریه اختلال
time jitter
U
اختلال زمانی
thought disorder
U
اختلال فکر
quantization noise
U
اختلال تدریج
radar trapping
U
اختلال رادار
noise immunity
U
مصونیت از اختلال
neuremia
U
اختلال اعصاب
unsoundness of mind
U
اختلال مشاعیر
psychiatric disorder
U
اختلال روانی
lalopathy
U
اختلال گویایی
time flutter
U
اختلال زمانی
magnetic anomaly
U
اختلال مغناطیسی
mental abnormality
U
اختلال مشاعر
mental disorder
U
اختلال روانی
mental disorder
U
اختلال مشاعیر
mental disturbance
U
اختلال روانی
sexual disorder
U
اختلال جنسی
conduct disorder
U
اختلال رفتاری
apselaphesia
U
اختلال بساوشی
perturbation
U
انحراف اختلال
perturbations
U
انحراف اختلال
interference
U
اختلال در سیگنال
neurosis
U
اختلال اعصاب
unbalances
U
اختلال مشاعر
personality disorder
U
اختلال شخصیت
neuroses
U
اختلال اعصاب
dyspepsia
U
اختلال هضم
unbalancing
U
اختلال مشاعر
background noise
U
اختلال پس زمینه
clamper
U
برای قط ع اختلال
character disorder
U
اختلال منش
neuroses
U
اختلال روانی
unbalance
U
اختلال مشاعر
ageusia
U
اختلال چشایی
neurosis
U
اختلال روانی
protanomaly
U
اختلال سرخ بینی
organic mental disorder
U
اختلال روانی عضوی
schizophreniform disorder
U
اختلال اسکیزوفرنی شکل
pips
U
اختلال مزاج خال
pip
U
اختلال مزاج خال
maims
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maiming
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
maimed
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
pipped
U
اختلال مزاج خال
schizoaffective disorder
U
اختلال اسکیزوفرنی عاطفی
somatization disorder
U
اختلال جسمانی کردن
maim
U
اختلال یا از کارافتادگی عضوی
shared paranoid disorder
U
اختلال پارانویایی مشترک
dysmetria
U
اختلال حرکتی- تخمینی
affective disorders
اختلال های عاطفی
dyscrasia
U
اختلال مزاجی یا دماغی
bipolar affective disorder
U
اختلال عاطفی دو قطبی
amimia
U
اختلال بیانگری چهره
content thought disorder
U
اختلال محتوایی فکر
disorderliness
U
اختلال بهم خوردگی
deranyement
U
اختلال مرهم زنی
neurotic
U
دچار اختلال عصبی
acute brain disorder
U
اختلال مغزی حاد
eating disorder
U
اختلال خورد و خوراک
acopia
U
اختلال استنساخ شکل
generalized anxiety disorder
U
اختلال اضطراب فراگیر
formal thought disorder
U
اختلال صوری فکر
font id conflict
U
اختلال شناسایی فونت
transmission
U
خطای ناشی از اختلال در خط
transmissions
U
خطای ناشی از اختلال در خط
somatoform disorder
U
اختلال جسمانی شکل
dyspeptic
U
دارای اختلال هاضمه
pipping
U
اختلال مزاج خال
radar trapping
U
اختلال پیدا کردن رادار
paresthesia
U
اختلال حس لمس بصورت خارش
post traumatic stress disorder
U
اختلال فشار روانی پس اسیبی
perturbation
[terms]
U
آشفته
[در نظریه اختلال]
[فیزیک]
dystonia
U
اختلال کشیدگی طبیعی عضلانی
background
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
unbalancing
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalance
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalances
U
بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
backgrounds
U
اختلال موجود در سیگنال در خواست شده
corruption
U
خطاهای داده ناشی از اختلال یاوسایل خراب
babble
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
schizoid
U
مبتلا به اختلال روانی وجنون گوشه گیری
babbles
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
babbled
U
اختلال در سایر منابع که با یک سیگنال بیان میشود
distracts
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
distract
U
گیج کردن حواس دشمن را پرت کردن
signalled
U
اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
disaster dump
U
اختلال در داده یا برنامه ناشی از خطا یامشکل در سیستم
noise
U
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
signaled
U
اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
induced
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
noises
U
اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
quantize
U
اختلال در سیگنال ناشی از عدم دقت در حجم فرآیند
induce
U
اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
signal
U
اختلاف بین توان سیگنال ارسالی و اختلال روی خط
hits
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hitting
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
hit
U
دوره کوتاه اختلال در خط ارتباطی که باعث خرابی داده میشود
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
voltage
U
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
parkinsonism
U
اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
voltages
U
خیر زمانی دو وسیله که با هم تنظیم می شوند یا به علت اختلال در خط ایجاد میشود
bends
U
بیرون امدن حبابهای گاز ازبافتهای بدن و اختلال درگردش خون
surges
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
center of gravity limits
U
محدوده مجاز برای جابجاشدن گرانیگاه هواپیما بدون اختلال در وضعیت پرواز ان
electromagnetic
U
اختلال داده در نتیجه میدان الکتریکی که توسط مغناطیس ایجاد شده است
surge
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
interference
U
اختلال الکتریکی روی سیگنال در اثر سیگنالهای فراهم از منابع الکترومغناطیسی اطراف
trapezoidal distortion
U
اختلال تصویر که در آن خط وط عمودی در قابل لبههای افقی صفحه نمایش قرار می گیرند
surged
U
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه
flutter
U
کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com