Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
resource allocation
U
اختصاص منبع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dynamic
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
dynamically
U
اختصاص دادن حافظه به یک برنامه در صورت نیاز به جای اختصاص دادن بلاکهایی پیش از اجرا
ups
U
منبع تغذیه که حاوی منبع متناوب است به قط عات ,حتی پس از یک خرابی اساسی
uninterruptable power supply
U
منبع تغذیه که میتواند یک منبع متناوب برای قطعه تولید کند حتی پس از یک خرابی اصلی
deadlock
U
موقعیتی که دو کاربر می خواهند به دو منبع در یک زمان دستیابی داشته باشند به هر کار یک منبع اخصای داده میشود ولی نمیتوانند ازمنابع همدیگر استفاده کنند
line source
U
منبع خطی منبع شبکه
appropriates
U
اختصاص دادن
appertaining
U
اختصاص داشتن
appertains
U
اختصاص داشتن
allocated
U
اختصاص یافته
apanage
U
اختصاص داشت
appropriation
U
اختصاص بودجه
appertained
U
اختصاص داشتن
appropriating
U
اختصاص دادن
appertain
U
اختصاص داشتن
allocating
U
اختصاص دادن
allocates
U
اختصاص دادن
allocate
U
اختصاص دادن
appropriated
U
اختصاص دادن
to set apart
U
اختصاص دادن
appropriate
U
اختصاص دادن
allot
U
اختصاص دادن
assign
U
اختصاص دادن
memory allocation
U
اختصاص حافظه
allocate
U
اختصاص دادن
appropriator
U
بخود اختصاص دهنده
permanent oppointment
U
اختصاص دایمی به یک یکان
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
provided
<adj.>
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
laid on
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
specialty
U
اختصاص کیفیت ویژه
allotted
<adj.>
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
reservation of a right
U
اختصاص حقی به خود
speciality
U
اختصاص کیفیت ویژه
specialities
U
اختصاص کیفیت ویژه
indigenousness
U
اختصاص بیک اب و خاک
assigned
<adj.>
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
attached
<adj.>
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
allocated
<adj.>
<past-p.>
U
اختصاص داده شده
intervert
U
بخود اختصاص دادن برگرداندن
earmarks
U
نشان کردن اختصاص دادن
dedicating
U
اختصاص دادن وقف کردن
earmark
U
نشان کردن اختصاص دادن
dedicates
U
اختصاص دادن وقف کردن
dedicate
U
اختصاص دادن وقف کردن
endemicity
U
اختصاص بیک قوم یادیار
devote
U
اختصاص دادن فدا کردن
reserving
U
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserves
U
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserves
U
نگه داشتن اختصاص دادن
reserve
U
ذخیره کردن اختصاص دادن
reserve
U
نگه داشتن اختصاص دادن
assigned
U
قلمداد کردن اختصاص دادن
assigns
U
قلمداد کردن اختصاص دادن
assigning
U
قلمداد کردن اختصاص دادن
assign
U
قلمداد کردن اختصاص دادن
reserving
U
نگه داشتن اختصاص دادن
devotes
U
اختصاص دادن فدا کردن
allocating
U
تقسیم کردن اختصاص دادن
allocates
U
تقسیم کردن اختصاص دادن
allocate
U
تقسیم کردن اختصاص دادن
devoting
U
اختصاص دادن فدا کردن
appropriation
U
اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
appropriation
U
قصدتملک و بخود اختصاص دادن مال مسروقه
allottee
U
کسیکه چیزی باو اختصاص داده شده
promptbook
U
نسخه نمایشنامه که به سوفلور نمایش اختصاص دارد
available
U
لیست حافظه اختصاص داده نشده و منابع در سیستم
filename
U
کد مشخصات دیسکت که به برنامه اختصاص داده شده است
parnassian
U
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
bed credit
U
تعداد تختخوابی که دربیمارستان به هر یکان یاسازمان اختصاص داده میشود
allocations
U
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
dynamically
U
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
dynamic
U
سیستمی که منابع آن در هنگام اجرای برنامه اختصاص داده می شوند و نه پیش از آن
storage
U
نحوه اختصاص حافظه به کاربران مختلف , مثل برنامه ها , متغیرها, داده ,.....
paging
U
که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
multiplex
U
روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
allocation
U
سیستمی که در آن منابع در حین اجرای برنامه و نه پیش از آن اختصاص داده می شوند
ambitus
U
[اختصاص دادن فضایی در اطراف قبر یا آرامگاه برای دسترسی به کلیسا]
blasts
U
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
paphian
U
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
statements
U
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
uncommitted logic array
U
جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
applied
U
هزینه مربوط به هر خدمت یاکالا را به طور ویژه تعیین کردن و به ان اختصاص دادن
statement
U
عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی به آنها اختصاص میدهد
hierarchical communications system
U
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
blast
U
آزاد کردن بخش هایی از حافظه که قبلاگ اختصاص داده شده بودند
receptacles
U
منبع
water supply
U
منبع اب
receptacle
U
منبع
cisterns
U
منبع
fount
U
منبع
cistern
U
منبع اب
cistern
U
منبع
supply
U
منبع
cisterns
U
منبع اب
water supplies
U
منبع اب
source
U
منبع
fountains
U
منبع
fountain
U
منبع
supplied
U
منبع
origins
U
منبع
origin
U
منبع
supplying
U
منبع
wellspring
U
منبع
water system
U
منبع اب
resource
U
منبع
pooled
U
منبع
references
U
منبع
hotbed
U
منبع
resourc
U
منبع
head spring
U
منبع
source code
U
کد منبع
hotbeds
U
منبع
pools
U
منبع
rootstock
U
منبع
reference
U
منبع
small reservoir at well top
U
منبع
pool
U
منبع
boundaries
U
ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
deallocate
U
آزاد کردن منبعی که به یک کار یا فرآیند یا رسانه جانبی اختصاص داده شده است
boundary
U
ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
voltage source
U
منبع قدرت
voltage source
U
منبع الکتریسیته
resource
U
منبع ممر
lighting source
U
منبع روشنایی
light source
U
منبع نور
second source
U
منبع دوم
resource sharing
U
اشتراک منبع
resource management
U
مدیریت منبع
mains supply
U
منبع شبکه
magnetic storage
U
منبع مغناطیسی
wellhead
U
منبع چشمه
power supply
U
منبع تغذیه
power supplay
U
منبع تغذیه
power supplay
U
منبع قدرت
power source
U
منبع قدرت
resource file
U
فایل منبع
electron emitter
U
منبع الکترون
radiation source
U
منبع تشعشع
attack origine
U
محل یا منبع تک
neutron source
U
منبع نوترون
message source
U
منبع پیام
word of mouth
<idiom>
U
از منبع موثق
source
U
منبع منشاء
power supply
U
منبع انرژی
light point
U
منبع روشنایی
isogenous
U
دارای یک منبع
heat supply
U
منبع حرارتی
source language
U
زبان منبع
cold body
U
منبع سرد
cold water supply
U
منبع ابسرد
cooling water supply
U
منبع اب سرد
current supply
U
منبع جریان
data source
U
منبع داده
elevated tanke
U
منبع اب هوائی
elevator boot
U
منبع بالابر
energizer
U
منبع انرژی
energy supply
U
منبع انرژی
source document
U
سند منبع
excitation source
U
منبع برانگیختگی
source data
U
دادههای منبع
fountainhead
U
منبع خبر
illuminant
U
منبع نور
source listing
U
لیست منبع
system resource
U
منبع سیستم
information source
U
منبع اطلاعات
source computer
U
کامپیوتر منبع
agency of communications
U
منبع ارتباط
voltage source
U
منبع ولتاژ
incandescent source
U
منبع ملتهب
aliunde
U
از منبع دیگر
thermal reservoir
U
منبع گرما
thermal reservoir
U
منبع گرمایی
store of value
U
منبع ارزش
image source
U
منبع تصویر
source routine
U
روال منبع
source register
U
ثبات منبع
source program
U
برنامه منبع
source of power
U
منبع انرژی
source of power
U
منبع قدرت
grid bias supply
U
منبع ولتاژشبکه
mine
U
منبع مامن
mines
U
منبع مامن
originals
U
منبع سرچشمه
authority
U
منبع موثق
source
U
منبع برق
original
U
منبع سرچشمه
noise
U
منبع تغذیه
noises
U
منبع تغذیه
mined
U
منبع مامن
line source
U
منبع خطی شکل
candlepower
U
شدت نور یک منبع
light source colour
U
رنگ منبع نور
goldmines
U
منبع در آمد سرشار
low frequency source
U
منبع فرکانس پایین
low voltage supply
U
منبع فشار ضعیف
magnetic energy storage
U
منبع انرژی مغناطیسی
magnetic store
U
حافظه یا منبع مغناطیسی
turn off
U
قط ع منبع تغذیه یک ماشین
magnetic tape store
U
منبع یا حافظه نوارمغناطیسی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com