English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
suigeneris U اختصاصی منحصر بفرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
individuals U منحصر بفرد متعلق بفرد
individual U منحصر بفرد متعلق بفرد
sole U منحصر بفرد
uniquely U منحصر بفرد
particular U تک منحصر بفرد
soles U منحصر بفرد
unique U منحصر بفرد
unique solution U راه حل منحصر بفرد
sole representative U نماینده منحصر بفرد
unique solution U جواب منحصر بفرد
sole agent U نماینده منحصر بفرد
sole offspring U فرزند منحصر بفرد
single value U ارزش منحصر بفرد
exclusive U منحصر بفرد گران
monotypic U دارای نوع منحصر بفرد
singleton U یک سطرشعر یا بند منحصر بفرد
phoenixes U مرغ افسانهای منحصر بفرد عنقا
phoenix U مرغ افسانهای منحصر بفرد عنقا
handlers U برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
handler U برنامهای با یک کار منحصر بفرد که کنترل یک ورودی
several fishery U محل صید اختصاصی ماهی صیدگاه اختصاصی
specified command U فرماندهی اختصاصی فرماندهی نیروی اختصاصی
limited U منحصر
one U منحصر
limitary U منحصر
straightlaced U منحصر
straitlaced U منحصر
ones U منحصر
exclusive U منحصر به فرد
singularity U منحصر بفردی
nonpar <adj.> U منحصر بفردی
singular U منحصر بفردی
sole owner U مالک منحصر
limit U منحصر کردن
element U یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
He's one of a kind. U او [مرد] آدمی منحصر به فرد است.
elements U یک عنصر منحصر به فرد داده در آرایه
cyclone U منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
cyclones U منطقهای با فشار بارومتری کم و گردبادهای منحصر به فرد
current expenditure U هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
occupation crossing U پل اختصاصی
allocation U اختصاصی
proprietary U اختصاصی
individuals U اختصاصی
allocations U اختصاصی
appropriative U اختصاصی
dedicated U اختصاصی
individual U اختصاصی
technical U اختصاصی
dedicated system U سیستم اختصاصی
native language U زبان اختصاصی
native compiler U کامپایلر اختصاصی
local theory U نظریه اختصاصی
driveways U راه اختصاصی
localized amnesia U یادزدودگی اختصاصی
dedicated lines U خطوط اختصاصی
lacunar amnesia U یادزدودگی اختصاصی
parts peculiar U قطعات اختصاصی
proprietary goods U کالاهای اختصاصی
specificity U اختصاصی بودن
special ability U توانایی اختصاصی
aedes U زیارتگاه اختصاصی
aedis U زیارتگاه اختصاصی
specified command U نیروی اختصاصی
special tribunal U دادگاه اختصاصی
specific variance U پراکنش اختصاصی
a dedicated line U یک خط [سیم] اختصاصی
proprietary program U برنامه اختصاصی
dedicated device U دستگاه اختصاصی
dedicated computer U کامپیوتر اختصاصی
specialty U رشته اختصاصی
landmarks U نشان اختصاصی
landmark U نشان اختصاصی
speciality U رشته اختصاصی
allotment U منابع اختصاصی
patent medicines U داروی اختصاصی
patent medicine U داروی اختصاصی
distinguishing U مشخص اختصاصی
separates U علیحده اختصاصی
separated U علیحده اختصاصی
separate U علیحده اختصاصی
allotments U منابع اختصاصی
specializing U اختصاصی کردن
specializes U اختصاصی کردن
specialize U اختصاصی کردن
specialising U اختصاصی کردن
specialises U اختصاصی کردن
traits U نشان اختصاصی
specialities U رشته اختصاصی
private U اختصاصی خصوصی
privates U اختصاصی خصوصی
appropriation U ذخیره اختصاصی
appropriated surplus U ذخیره اختصاصی
additional outlet U انشعاب اختصاصی
character U صفت اختصاصی
characters U صفت اختصاصی
trait U نشان اختصاصی
a dedicated wiring circuit U یک مدار الکتریکی اختصاصی
dedicated file server U خدمتگذار فایل اختصاصی
characterization U توصیف صفات اختصاصی
dedicated word processor U کلمه پرداز اختصاصی
a dedicated server U [رایانه] خدمتگذار اختصاصی
specific search U تجسس اختصاصی منطقه
privy U محرم اسرار اختصاصی
harmonic selective ringing U تلفن اختصاصی همساز
reservation U قطعه زمین اختصاصی
reservations U قطعه زمین اختصاصی
proprietary file format U قالب فایل اختصاصی
the peculiarities of mammals U نشانهای اختصاصی پستانداران
distinctively U بطورمشخص یا اختصاصی بروجه تمیز
individuals U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
individual U اختصاصی فردی یک نفر سرباز
non specific factors of production U عوامل غیر اختصاصی تولید
post exchange U فروشگاه اختصاصی پادگان ارتش
custom built U سفارشی تهیه شده اختصاصی
netware U سیستم عامل شبکه اختصاصی ساخت Novell
curie point U دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
narrative statement U عبارتی که متغیرها را تنظیم میکند و فضای ذخیره سازی در شروع برنامه اختصاصی میدهد
restricts U منحصر کردن دچار تضییقات کردن
restricting U منحصر کردن دچار تضییقات کردن
restrict U منحصر کردن دچار تضییقات کردن
characteristically U صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
characteristic U صفت اختصاصی یا ممیز نشان ویژه علامت مشخصه مشخصه
confine U محدود کردن منحصر کردن
confining U محدود کردن منحصر کردن
service peculiar U امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
calloc U در برنامه نویسی C دستور اختصاصی حافظه به برنامه
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
earmarked stock U موجودی تخصیص یافته موجودی اختصاصی
unique U فرد منحصر به فرد
uniquely U فرد منحصر به فرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com