English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
land development U احیای اراضی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
urban renewal U احیای شهری
reforestation U احیای جنگل
rehabilitation U احیای شهرت یااعتبار
revivalist U طرفدار احیای مذهبی
revivalists U طرفدار احیای مذهبی
Doric Revival U احیای دور دوریک
Domestic Revival U سبک احیای زندگی
Jacobethan U احیای معماری جاکوبی
French Renaissance Revival U احیای سبک رنسانس
Free Gothic U احیای سبک گوتیک
Celtic Revival U [احیای هنر سلتی در بریتانیا و ایرلند]
revivalist U طرفدار احیای آداب و رسوم قدیمی
High Victorian U [سبک احیای گوتیک با ساختار چند رگه]
cathedral style U [احیای سبک گوتیک در اوایل قرن نوزدهم میلادی]
Gothic Revival U [سبک احیای گوتیک در انگلستان در قرن هجدهم و نوزدهم میلادی]
land grant U اعطای اراضی
unutilized land U اراضی موات
tidal flats U اراضی جزرومدی
seisin U مالکیت اراضی
quiet enjoyment U حق انتفاع اراضی
occupied territory U اراضی اشغالی
land distribution U توزیع اراضی
cultivated land U اراضی محیات
conservation of land U حفظ اراضی
innings U اراضی مستحدثه
waste lands U اراضی موات
accumulative area U اراضی سوارشونده
waste land U اراضی موات
vesture U تصرف اراضی
occupied territories U اراضی اشغالی
utilized lands U اراضی دایر
uti possidetis U تملک اراضی مفتوحه
uti possidetis U تملک اراضی اشغالی
reclaiming U احیاء اراضی موات
reclaims U احیاء اراضی موات
cultivation of waste land U احیا اراضی موات
escheat U اراضی بلا وارث
reclaim U احیاء اراضی موات
redemption U پرداخت مالیات اراضی
reclaimed U احیاء اراضی موات
Greek Revival U [سبک احیای معماری یونانی که دقیقا کپی از نقش و نگارهای باستانی بود.]
planning permission U اجازه عمران و ابادی اراضی
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
terre tenant U متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
vender's lien U حق حبس بایع در معامله اراضی
land office U اداره املاک وثبت اراضی
polder U اراضی پست کنار دریا
Aesthetic Movement U [جنبش هنرمندان آمریکایی و انگلیسی در احیای طراحی های باشکوه عصر ملکه ویکتوریا]
land poor U دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
beachhead U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
He has laid hands on these lands. U دست انداخته روی این اراضی
cadastre U دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
beachheads U پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
cadastral U مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
backwoods U اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
subinfeudate U اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
Historicism U [معماری متاثر از زمان گذشته بخصوص معماری احیای مذهبی]
agrarianism U تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
fee tail U تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
arrentation U پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor U اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
lease U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
leases U در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
occupation franchise U حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
fee tail U تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
reforests U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforesting U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforested U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
reforest U مجددا درخت کاری کردن جنگل تازه اجداث کردن احیای جنگل کردن
root of title U منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com