English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
interns U واردکردن
intern U واردکردن
interning U واردکردن
list U در فهرست واردکردن
register U در دفتر واردکردن
blemishing U خسارت واردکردن
registers U در دفتر واردکردن
blemished U خسارت واردکردن
inflicts U واردکردن خسارات
log U درسفرنامه واردکردن
inflicting U واردکردن خسارات
inflicted U واردکردن خسارات
registering U در دفتر واردکردن
inflict U واردکردن خسارات
logs U درسفرنامه واردکردن
blemishes U خسارت واردکردن
to writes down U واردکردن یادداشت کردن
To cause ( inflict ) a loss . U ضرر وزیان واردکردن
importable U کالای قابل واردکردن
enrolling U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolled U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrol U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enrolls U عضویت دادن درفهرست واردکردن
gun-running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
gun running U واردکردن اسلحه درکشوری بطورقاچاق
enrols U عضویت دادن درفهرست واردکردن
enroll U عضویت دادن درفهرست واردکردن
picking device U دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
casualties U تلفات
total loss U تلفات کل
fatalities U تلفات
losses U تلفات
fatality U تلفات
victim U تلفات
casualty U تلفات
loss U تلفات
victims U تلفات
mortality U تلفات
corona losses U تلفات کورونا
lethal area U منطقه تلفات
low loss coil U بوبین با تلفات کم
mortality factor U ضریب تلفات
low loss construction U ساختمان کم تلفات
magnetic hystersis loss U تلفات هیسترزیس
mass casualties U تلفات زیاد
casualty radius U شعاع تلفات
battle casualty U تلفات جنگی
kill factor U ضریب تلفات
casualties U تلفات و ضایعات
casualty U تلفات و ضایعات
the losses of the army U تلفات ارتش
tip loss U تلفات نوک
insulation power factor U زاویه ی تلفات
total losses U کل تلفات ابی
treble our casualties U سه برابر تلفات ما
low loss cable U کابل با تلفات کم
loss U تلفات ضایعات
suffers U تلفات دیدن
suffered U تلفات دیدن
suffer U تلفات دیدن
loss replacement U جایگزینی تلفات و ضایعات
no load loss U تلف یا تلفات بی باری
low loss ceramics U سرامیک با تلفات دی الکتریکی کم
interphase transformer loss U تلفات پیچک صنعتی
mass casualties U تلفات و ضایعات شدید
eddy current losses U تلفات جریان گردابی
low loss capacitor U خازن با تلفات دی الکتریک کم
casualty radius U شعاع تولید تلفات
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
vulnerability U در معرض تلفات بودن
escaped water U تلفات اب هنگام بهره برداری
gear friction losses U تلفات اصطکاکی جعبه دنده
to take toll of any one U تلفات زیادبرکسی وارد اوردن
casualty agent U عامل ایجاد تلفات و ضایعات
tolls U تعداد تلفات جنگی ضایعه
tolling U تعداد تلفات جنگی ضایعه
toll U تعداد تلفات جنگی ضایعه
the army lost heavily U ارتش تلفات سنگین داد
inflict casualty U تلفات وارد کردن بدشمن
loss U تلفات جنگی ضایعات رزمی
ten key pad U مجموعهای مجزا از کلیدهای شماره گذاری شده از 0 تا 9روی یک صفحه کلید که واردکردن عدد را اسان می سازد
inflict U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicts U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicted U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
inflicting U وارد اوردن زدن تلفات و خسارات
dielectric loss factor meter U دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
kills U تلفات منفجر کردن از بین بردن
kill U تلفات منفجر کردن از بین بردن
allowance for anticipated U سهمیه مجاز تلفات پیش بینی شده اماد
aptness U احتمال
expectancy U احتمال
likelihoood U احتمال
probability U احتمال
expectance U احتمال
eventuality U احتمال
like lihood U احتمال
eventualities U احتمال
presumptions U احتمال
chance U احتمال
suppositions U احتمال
liability U احتمال
supposition U احتمال
liabilities U احتمال
possibilities U احتمال
chancing U احتمال
chances U احتمال
possibility U احتمال
contingencies U احتمال
verisimilitude U احتمال
likelihood U احتمال
contingency U احتمال
presumption U احتمال
chanced U احتمال
decimate U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
decimates U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimated U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating U از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
unlikelihood U عدم احتمال
probability distribution U توزیع احتمال
the probability is U احتمال میرود
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
transition probability U احتمال انتقال
the probability is U احتمال دارد
probability analysis U احتمال کاوی
transition probability U احتمال جهش
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
mathematical probability U احتمال ریاضی
probability of ionization U احتمال یونش
probability of detection U احتمال کشف
probability ratio U بهر احتمال
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability of collision U احتمال برخورد
probability function U تابع احتمال
probability factor U ضریب احتمال
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
probability curve U منحنی احتمال
probability theory U نظریه احتمال
probabilism U احتمال گرایی
presumption of fraud U احتمال تقلب
presumedly U احتمال میرود
on the chance of U نظر به احتمال
moral certainty U احتمال قوی
probability of kill U احتمال انهدام
improbability U عدم احتمال
experimental probability U احتمال تجربی
risked U احتمال زیان
contingency U احتمال وقوع
risk U احتمال زیان
inverisimilitude U عدم احتمال
contingencies U احتمال وقوع
risks U احتمال زیان
risking U احتمال زیان
compound probability U احتمال مرکب
kill probability U احتمال کشندگی
odds U احتمال ووقوع
conditional probability U احتمال مشروط
experimental probability U احتمال ازمایشی
spray attack U پخش مواد شیمیایی وبیولوژیکی از راه هوا برای تولید تلفات
risked U احتمال زیان و ضرر
risked U احتمال زیان یاخطر
probability of kill U احتمال از بین رفتن
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
likelihood U احتمال کلی دارد
risks U احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
risking U احتمال زیان و ضرر
risking U احتمال زیان یاخطر
risks U احتمال زیان یاخطر
risk U احتمال زیان یاخطر
in all like U احتمال کلی دارد
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
risk U احتمال زیان و ضرر
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
balances U احتمال رویداد خطا
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
damage threat U احتمال تولید خسارت
balance U احتمال رویداد خطا
probability density function U تابع چگالی احتمال
in all probability U احتمال کلی میرود
risking U احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
risked U احتمال خطر ریسک کردن
risk U احتمال خطر ریسک کردن
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
risks U احتمال خطر ریسک کردن
presume U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com