English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (40 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
risk U احتمال خطر ریسک کردن
risked U احتمال خطر ریسک کردن
risking U احتمال خطر ریسک کردن
risks U احتمال خطر ریسک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skate on thin ice <idiom> U ریسک کردن
to incur a risk U ریسک کردن
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
To twist the lions tail . U با دم شیر باز ؟ کرد ؟ ( جسارت یا ریسک کردن )
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
water injection U پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
risk U ریسک
risked U ریسک
risks U ریسک
risking U ریسک
riskier U ریسک دار
risk lover U طرفدار ریسک
venturing U مبادرت ریسک
balancing of portfolio U پوشاندن ریسک
riskiest U ریسک دار
emergency risk U ریسک اضطراری
venture U مبادرت ریسک
ventured U مبادرت ریسک
ventures U مبادرت ریسک
titmouse U چرخ ریسک
risky U ریسک دار
at owner's risks U ریسک به عهده مالک
risked U مخاطره ریسک خطر
producer's risk U ریسک تولید کننده
risking U مخاطره ریسک خطر
risk U مخاطره ریسک خطر
risk avoider U اجتناب کننده از ریسک
owner's risk U ریسک صاحب کالا
risks U مخاطره ریسک خطر
Don't push your luck! U [این وضعیت را] ریسک نکن!
dicey <idiom> U ریسک دار [اصطلاح روزمره]
hairy <idiom> U ریسک دار [اصطلاح روزمره]
He took his chance. U او [مرد] این ریسک را کرد.
carrier's risk U ریسک به عهده شرکت حمل ونقل
This is a calculated risk. U این یک ریسک حساب شده است
likelihood U احتمال
contingencies U احتمال
expectancy U احتمال
verisimilitude U احتمال
aptness U احتمال
contingency U احتمال
presumption U احتمال
expectance U احتمال
chancing U احتمال
chanced U احتمال
possibilities U احتمال
possibility U احتمال
supposition U احتمال
like lihood U احتمال
likelihoood U احتمال
liabilities U احتمال
eventuality U احتمال
suppositions U احتمال
chances U احتمال
chance U احتمال
liability U احتمال
probability U احتمال
eventualities U احتمال
presumptions U احتمال
probability function U تابع احتمال
contingencies U احتمال وقوع
probability distribution U توزیع احتمال
probability analysis U احتمال کاوی
presumedly U احتمال میرود
the probability is U احتمال میرود
presumption of fraud U احتمال تقلب
probabilism U احتمال گرایی
probability ratio U بهر احتمال
probability curve U منحنی احتمال
probability of detection U احتمال کشف
probability of kill U احتمال انهدام
inverisimilitude U عدم احتمال
probability theory U نظریه احتمال
probability of ionization U احتمال یونش
the probability is U احتمال دارد
contingency U احتمال وقوع
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability of collision U احتمال برخورد
experimental probability U احتمال تجربی
compound probability U احتمال مرکب
probability factor U ضریب احتمال
risked U احتمال زیان
unlikelihood U عدم احتمال
odds U احتمال ووقوع
moral certainty U احتمال قوی
risking U احتمال زیان
on the chance of U نظر به احتمال
improbability U عدم احتمال
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
transition probability U احتمال جهش
transition probability U احتمال انتقال
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
kill probability U احتمال کشندگی
risk U احتمال زیان
mathematical probability U احتمال ریاضی
experimental probability U احتمال ازمایشی
risks U احتمال زیان
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
conditional probability U احتمال مشروط
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
probability of kill U احتمال از بین رفتن
probability density function U تابع چگالی احتمال
balance U احتمال رویداد خطا
damage threat U احتمال تولید خسارت
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
risking U احتمال زیان و ضرر
risks U احتمال زیان یاخطر
risking U احتمال زیان یاخطر
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
risk U احتمال زیان و ضرر
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
risks U احتمال زیان و ضرر
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
risk U احتمال زیان یاخطر
risked U احتمال زیان و ضرر
risked U احتمال زیان یاخطر
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
balances U احتمال رویداد خطا
in all probability U احتمال کلی میرود
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
likelihood U احتمال کلی دارد
in all like U احتمال کلی دارد
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
presumed U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumes U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
run a risk <idiom> U ریسک خطرناک ،نا امن خیلی خطرناک
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
cruelty U در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
the story is probale U این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
characteristic actuation probability U احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
dud probability U درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
hartley U بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor U ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
Zahir-Shahi design U طرح ظهیر شاه [این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com