English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
probability of collision U احتمال برخورد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
collisions U برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision U برخورد کردن برخورد تصادف کردن
presumptions U احتمال
liability U احتمال
verisimilitude U احتمال
possibilities U احتمال
possibility U احتمال
likelihood U احتمال
aptness U احتمال
presumption U احتمال
liabilities U احتمال
chances U احتمال
contingency U احتمال
chancing U احتمال
probability U احتمال
eventuality U احتمال
eventualities U احتمال
chanced U احتمال
chance U احتمال
suppositions U احتمال
contingencies U احتمال
supposition U احتمال
expectancy U احتمال
likelihoood U احتمال
expectance U احتمال
like lihood U احتمال
experimental probability U احتمال ازمایشی
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
experimental probability U احتمال تجربی
contingency U احتمال وقوع
probability ratio U بهر احتمال
probability theory U نظریه احتمال
contingencies U احتمال وقوع
mathematical probability U احتمال ریاضی
risks U احتمال زیان
probability of ionization U احتمال یونش
risk U احتمال زیان
inverisimilitude U عدم احتمال
improbability U عدم احتمال
probability of detection U احتمال کشف
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability analysis U احتمال کاوی
kill probability U احتمال کشندگی
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
probability of kill U احتمال انهدام
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
probability function U تابع احتمال
risking U احتمال زیان
transition probability U احتمال انتقال
conditional probability U احتمال مشروط
probability factor U ضریب احتمال
compound probability U احتمال مرکب
moral certainty U احتمال قوی
presumedly U احتمال میرود
presumption of fraud U احتمال تقلب
probabilism U احتمال گرایی
probability curve U منحنی احتمال
on the chance of U نظر به احتمال
risked U احتمال زیان
probability distribution U توزیع احتمال
odds U احتمال ووقوع
the probability is U احتمال دارد
transition probability U احتمال جهش
unlikelihood U عدم احتمال
the probability is U احتمال میرود
in all like U احتمال کلی دارد
risk U احتمال زیان یاخطر
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
risk U احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
in all probability U احتمال کلی میرود
risked U احتمال زیان یاخطر
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
probability of kill U احتمال از بین رفتن
risking U احتمال زیان یاخطر
risking U احتمال زیان و ضرر
risks U احتمال زیان و ضرر
risks U احتمال زیان یاخطر
likelihood U احتمال کلی دارد
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
damage threat U احتمال تولید خسارت
balance U احتمال رویداد خطا
balances U احتمال رویداد خطا
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
probability density function U تابع چگالی احتمال
risked U احتمال زیان و ضرر
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
risked U احتمال خطر ریسک کردن
risking U احتمال خطر ریسک کردن
risks U احتمال خطر ریسک کردن
risk U احتمال خطر ریسک کردن
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
presumes U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
anti knock U ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
ill favored U بد برخورد
collision U برخورد
confliction U برخورد
osculation U برخورد
appulse U برخورد
collisions U برخورد
contact U برخورد
incidence U برخورد
conflict U برخورد
conflicted U برخورد
conflicts U برخورد
reception U برخورد
receptions U برخورد
approaches U برخورد
approached U برخورد
approach U برخورد
contacted U برخورد
contacting U برخورد
contacts U برخورد
attitude U برخورد
attitudes U برخورد
striking U برخورد
strikingly U برخورد
impact U برخورد
impacts U برخورد
stops U برخورد
stopping U برخورد
tangency U برخورد
strikes U برخورد
intersects U برخورد
intersected U برخورد
intersect U برخورد
clashes U برخورد
clashed U برخورد
strike U برخورد
criss-cross U برخورد
stopped U برخورد
stop U برخورد
criss-crossing U برخورد
criss-crosses U برخورد
criss-crossed U برخورد
clash U برخورد
conflict of interest U برخورد منافع
inelastic collision U برخورد ناکشسان
electron impact U برخورد الکترونها
meeter U برخورد کننده
collision rate U سرعت برخورد
collision rate U میزان برخورد
collision frequency U فراوانی برخورد
collision energy U انرژی برخورد
collision rate U نرخ برخورد
meet U برخورد کردن
conflux U همریزگاه برخورد
impact force U نیروی برخورد
intersection point U محل برخورد
elastic collision U برخورد کشسان
elastic collision U برخورد الاستیک
impact factor U ضریب برخورد
impact effect U اثر برخورد
head oncollision U برخورد رویاروی
effective collision U برخورد موثر
impact hardness U سختی برخورد
contiguity U برخورد تماس
meets U برخورد کردن
impact test U ازمون برخورد
impact strength U استحکام برخورد
impact sound U صدای برخورد
impact parameter U پارامتر برخورد
head on collision U برخورد رودررو
take the blade U برخورد شمشیرها
affects U احساسات برخورد
jct U محل برخورد
chatters U برخورد کردن
chattering U برخورد کردن
chattered U برخورد کردن
chatter U برخورد کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com