Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
scan
U
اجمالا مرور کردن
scanned
U
اجمالا مرور کردن
scans
U
اجمالا مرور کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
roughcast
U
اجمالا درست کردن
synoptically
U
اجمالا
concisely
U
اجمالا
succinctly
U
اجمالا`
rough coating
U
اجمالا درست شده ناقص
rub up
U
مرور کردن
go over
U
مرور کردن
go through
U
مرور کردن
scroll
U
مرور کردن
turn over
U
مرور کردن
run over
U
مرور کردن
scrolls
U
مرور کردن
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
reviewing
U
بررسی کردن مرور
reliving
U
در ذهن مرور کردن
reviews
U
بررسی کردن مرور
reviewed
U
بررسی کردن مرور
relives
U
در ذهن مرور کردن
relived
U
در ذهن مرور کردن
review
U
بررسی کردن مرور
relive
U
در ذهن مرور کردن
to run over
U
مرور کردن زیر گرفتن
to scrape up
[money]
U
چیزی را به مرور زمان کم کم جمع کردن
[پول]
walkthrough
U
جلسه بررسی که در ان یک مرحله از توسعه سیستم یابرنامه برای معرفی کردن خطاها مرور میشود
traffic post
U
پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
overview
U
مرور
reviewed
U
مرور
once over
U
مرور
overviews
U
مرور
review
U
مرور
reviewal
U
مرور
reviews
U
مرور
reviewing
U
مرور
perusal
U
مرور
once-over
U
مرور
revisal
U
مرور
tracts
U
مرور
tract
U
مرور
lapse of time
U
مرور زمان
rehearsals
U
مرور ذهنی
prescription
U
مرور زمان
traffics
U
عبور و مرور
rehearsal
U
مرور ذهنی
statute of limitation
U
مرور زمان
lapsing
U
انصراف مرور
lapses
U
انصراف مرور
lapse
U
انصراف مرور
prescriptions
U
مرور زمان
traffic
U
عبور و مرور
glances
U
نظراجمالی مرور
glanced
U
نظراجمالی مرور
glance
U
نظراجمالی مرور
time lapse
U
مرور زمان
trafficking
U
عبور و مرور
trafficked
U
عبور و مرور
traffic density
U
تراکم عبور و مرور
airfield traffic
U
عبورو مرور در فرودگاه
access structures
U
ساختمانهای عبور و مرور
statute of limitations
U
قانون مرور زمان
acquisitive prescription
U
مرور زمان مملک
statutory limitation
U
قانون مرور زمان
airfield traffic
U
عبور و مرور فرودگاه
creative prescription
U
مرور زمان ایجاد حق
lapsing
U
استفاده از مرور زمان
traffic lane
U
مسیر عبور و مرور
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
traffic density
U
شدت عبور و مرور
traffic sign
U
علامت عبور و مرور
lapse
U
استفاده از مرور زمان
informal design review
U
مرور غیررسمی طرح
lapses
U
استفاده از مرور زمان
barred by statute
U
مشمول مرور زمان
time barred
U
مشمول مرور زمان
traffic control
U
کنترل عبور و مرور
extinctive prescription
U
مرور زمان اسقاط حق
traffic court
U
دادگاه عبور و مرور
limitation period
U
مدت مرور زمان
period of prescription
U
مدت مرور زمان
eligible traffic
U
عبور و مرور مجاز
ecquisitive prescription
U
مرور زمان مملک
positive prescription
U
مرور زمان مملک
die out
<idiom>
U
به مرور از بین رفتن
wear off/away
<idiom>
U
به مرور محو شدن
revision
U
تجدید نظر مرور
revisions
U
تجدید نظر مرور
limitation of actions
U
مرور زمان دعاوی
traffic intensity
U
شدت عبور و مرور
negative prescription
U
مرور زمان مسقط
negative prescription
U
مرور زمان اسقاط حق
limitation act
U
قانون مرور زمان
traffic density
U
تکاشف عبور و مرور
bus traffic
U
عبور و مرور اتوبوسها
positive prescription
U
مرور زمان ایجاد حق
wear thin
<idiom>
U
به مرور زمان لاغر شدن
curfew period
U
ساعات منع عبور و مرور
air-traffic control
U
کنترل عبور و مرور هوایی
diacoustics
U
علم مرور وشکست صدا
to be under curfew
U
در منع عبور و مرور بودن
air traffic control
U
کنترل عبور و مرور هوایی
traffic cut
U
تقاطع دو جریان عبور و مرور
elapsation
U
ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
curfew
U
زمان قطع عبور و مرور قرق
lapses
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
pointsman
U
عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
lapsing
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
air movement section
U
قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
safe conduct
U
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
lapse
U
از مدافتادن مشمول مرور زمان شدن
road discipline
U
مقررات عبور و مرور روی جاده
curfews
U
زمان قطع عبور و مرور قرق
safe conducts
U
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts
U
جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
prescribe to
U
استناد به مرور زمان دراثبات ادعا
access structures
U
ساختمان های قابل عبور و مرور
air traffic regulation and identificatio
U
سیستم تشخیص و کنترل عبورو مرور هوایی
brush up on something
<idiom>
U
تکرار(مرور)چیزی که ازقبل یادگرفته شده
pelican crossing
دکمه ای که با زدن آن عبور و مرور قطع میشود
tolled
U
حق عبور یا حق ارتفاق ساقط شده در اثر مرور زمان
cone penetrometer
U
وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
prescriptions
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
inbound traffic
U
مسیر عبور و مرور وسایل نقلیه یا کشتی و هواپیما درخارج از کشور
patina
U
[جرم، کبره و کثیف شدن الیاف پشم در اثر مرور زمان]
prescription
U
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
limitation of actions
U
در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
scale
U
فلس پشم
[این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
pert
U
Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com