English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
geniculate bodies U اجسام زانویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
syphons U زانویی
siphons U زانویی
knee U زانویی
siphoned U زانویی
siphon U زانویی
elbows U زانویی
elbow U زانویی
pipe bend or knee U زانویی
gooseneck U زانویی
knees U زانویی
goose neck U زانویی
elbow joint U زانویی
joint U زانویی
genual U زانویی
syphoned U زانویی
knee swell U زانویی
elbowed U زانویی
lap-top U رو زانویی
swivel knee U زانویی گردان
elbow U زانویی دوردار
toggle joint U مفصل زانویی
knee-brace U مهار زانویی
label-stop U زانویی آبچکان
elbows U زانویی دوردار
knee joint U زانو زانویی
geniculate U دارای زانویی
cranks U بست زانویی
elbowed U زانویی دوردار
knuckle joint U اتصال زانویی
cranking U بست زانویی
cranked U بست زانویی
crank U بست زانویی
conduit elbow U زانویی لوله حفاظ
geniculated U دارای زانویی خم شده
hassock U بالش زیر زانویی
double knee U لوله زانویی دوبل
hassocks U بالش زیر زانویی
bend U شرایط خمیدگی زانویی
trap U زانویی مستراح وغیره
geniculostriate system U دستگاه مخطط زانویی
knee and column milling machine U دستگاه فرز زانویی و ستونی
hard goods U اجسام سخت
non magnetic materials U اجسام نامغناطیسی
paramagnetic U اجسام پارامغناطیسی
ferromagnetic substances U اجسام فرومغناطیسی
somatology U علم اجسام
diamagnetic materials U اجسام دیامغناطیسی
magnetic materials U اجسام مغناطیسی
golgy tendon organ U اجسام گلژی
bend U خمش فشاری انحنای لوله زانویی
gyrostatics U مبحث چرخش اجسام
hard goods U اجسام پایدار ومقاوم
isomer U اجسام متشابه الترکیب
solids press down U اجسام جامد سوی
statics U مبحث اجسام ایستا
micromotion U حرکت اجسام خرد
corpora quadrigemina U اجسام چهار قلو
static U وابسته به اجسام ساکن
salvage U انبار اجسام قراضه
salvaged U انبار اجسام قراضه
salvages U انبار اجسام قراضه
salvaging U انبار اجسام قراضه
general properties of bodies U خواص عمومی اجسام
dynamics U مبحث حرکت اجسام
shiwari U شکستن اجسام سخت درکاراته
separation of interfering substances U جدا کردن اجسام مزاحم
telekinesis U حرکت اجسام بوسیله ارواح
statics U ایستاشناسی مبحث اجسام ساکن
kinetic theory U فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
stereography U فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی
dry measure U مقیاسات واوزان اجسام خشک وجامد
physicochemical U وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
plastomer U اجسام چند وجهی سخت وجامد
wham U صدای بهم خوردن اجسام جامد
deep draw U ساختن اجسام مقعر از ورقه فلزی
ballistics U علم حرکت اجسام پرتاب شونده
dioptrics U مبحث انکسار نور در اجسام شفاف
ideogram U تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
cabinet prejection U نمایش اجسام برروی یک صفحه بوسیله تصاویر
blisters U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blistered U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
blister U برجستگی دوکی شکل روی اجسام ایرودینامیکی
axiology U علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
mechanics U علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحث میکند
durometer U اسبابی که بوسیله ان سختی وسفتی اجسام را معین میکنند
catalyst U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
aerostatics U مبحث مطالعهء اجسام ساکن و مایعات و گازها در هوا
catalysts U عامل فعل وانفعال اجسام شیمیایی دراثر مجاورت
buttock lines U نیمرخ تلاقی صفحات قائم باسطح اجسام صلب
goldstone U جامی که توسط اجسام طلایی رنگ پولک کاری شده
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
catapults U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
plastogene U اجسام بسیار ریزیاختههای گیاهی که عامل پدیدههای حیاتی یاخته میباشند
catapulting U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapulted U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult U هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
sailings U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
sailed U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
cryogenics U سرمازایی رشتهای از فیزیک که درباره تبادلات واثرات اجسام درحرارتهای پایین گفتگومیکند
sail U سطح تختی که متوجه خورشید یا اجسام سماوی دیگر میباشد و به فضاپیمامتصل میشود
ether U جسم قابل ارتجاعی که فضاوحتی فواصل میان ذرات اجسام را پر کرده ووسیله انتقال روشنایی و گرمامیشود
kinematics U علم الحرکات علم اجسام متحرک
brinell hardness U سنجش سختی نسبی اجسام جامد یا صلب توسط اندازه گیری میزان فرورفتگی ناشی از فشردن گلوله 01 میلیتری سخت روی سطح فلز موردازمایش
compound weave U بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
aerodynamics U مبحث حرکت گازها و هوا علم مربوط به حرکت اجسام در گازها و هوا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com