English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
multitasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi tasking U همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
concurrent U نرم افزار سیستم عامل که به چندین برنامه یافعالیت اجازه اجرای همزمان میدهد
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
concurrent execution U اجرای همزمان
concurrently U اجرای همزمان
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
multitasking U اجرای چندین کار
multi tasking U اجرای چندین کار
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
multi tasking U توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
maths U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
math U و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
passives U وقت کشی بدون اجرای فن
passive U وقت کشی بدون اجرای فن
pipelines U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
tempo U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
tempos U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
pipeline U بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
on the fly U در حین اجرای برنامه بدون توقف اجرا
concurrent U اجرای چنیدین برنامه همزمان با اجرا کردن هر بخش کوچک از برنامه به نوبت
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
automatic U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
automatics U توانایی کامپیوتر برای اجرای تعدادی برنامه یا کار بدون دستور زیادی
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
latest event time U دیرترین زمانیکه تا ان زمان یک واقعه میتواند اتفاق بیافتد بدون انکه مدت اجرای پروژه طولانی تر گردد
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
spreadsheet U 1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
spreadsheets U 1-برنامه ایکه امکان اجرای محاسبات روی چندین ستون اعداد را برقرار کند. 2-چاپ محاسبات روی مقادیر عظیم کامپیوتر
viewers U امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
viewer U امکانی که کاربر داده میشود تا محتوای یک تصویر یا فایل متن فرمت شده را ببیند بدون نیاز به اجرای برنامهای که آنرا ایجاد کرده بود
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
runs U اجرای
run U اجرای
Sound Blaster U و پس اجرای آن
parallels U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallelled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleling U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
parallel U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
paralleled U که امکان افزودن چندین رقم همزمان میدهد
test run U اجرای ازمایشی
test run U اجرای ازماینده
auto da fe U اجرای رای
parallel run U اجرای موازی
administer justice U اجرای عدالت
carry out the obligations U اجرای تعهدات
use U اجرای چیزی
machine run U اجرای ماشین
conduct of fire U اجرای تیراندازی
conduct of fire U اجرای اتش
performance of a contract U اجرای قرارداد
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
execution of wills U اجرای وصایا
post strike U بعد از اجرای تک
ground work U اجرای فن در خاک
rerun U اجرای مجدد
budget execution U اجرای بودجه
uses U اجرای چیزی
dry run U اجرای ازمایشی
execution of judgments U اجرای احکام
enforcement of a judgment U اجرای حکم
administration of justice U اجرای عدالت
plan implementation U اجرای برنامه
program execution U اجرای برنامه
parallels U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelling U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
paralleled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallelled U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
parallel U کامپیوتری که روی چندین کاز همزمان کار میکند
multi programming U سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
checked U اجرای خشک یک برنامه
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
final process U دستور اجرای حکم
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
task force U نیروی اجرای عملیات
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
self aid U اجرای کمکهای اولیه
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
check U اجرای خشک یک برنامه
task element U عنصر اجرای عملیات
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
wargaming U اجرای بازی جنگ
administration of a will U اجرای وصیت نامه
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
war game U اجرای بازی جنگ
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
task forces U نیروی اجرای عملیات
checks U اجرای خشک یک برنامه
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
by the number U اجرای فرمان با شماره
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
techniques U روش یا فن اجرای کار
technique U روش یا فن اجرای کار
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
desk U اجرای خشک برنامه
concept of operations U روش اجرای عملیات
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
desks U اجرای خشک برنامه
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
packs U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
pack U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
package U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packaged U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
packages U توافق وقتی چندین موضوع مختلف همزمان موافق باشند
synchronous speed U سرعت همزمان
launch U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launching U اجرای حمله شروع عملیات
passes U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
passed U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
concept U تدبیر روش اجرای یک چیز
ambuscade U دام محل اجرای کمین
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
phase U دوره زمانی اجرای برنامه
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
to guarantee a contract U اجرای قراردادی راضمانت کردن
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
suspends U به عقب انداختن اجرای حکم
suspending U به عقب انداختن اجرای حکم
suspend U به عقب انداختن اجرای حکم
sword dance U اجرای رقص در اطراف شمشیر
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
concepts U تدبیر روش اجرای یک چیز
execution U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
textbook U اجرای حرکت کامل و فنی
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
textbooks U اجرای حرکت کامل و فنی
staged U اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
high angle pit U چاله مخصوص اجرای تیرقائم
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
exempted , adressee U گیرنده معاف از اجرای دستور
pass U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
fire time U زمان اجرای اتش یا انفجار
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
executes U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
guarantee a contract U اجرای قراردادی را ضمانت کردن
execute U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
run duration U که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
compile and go U بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
run duration U مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
command of execution U فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
execution U مدت زمان بین اجرای یک دستور
rerun U اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
intermittent U اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
microcycle U برای دادن زمان اجرای دستورات
budgetary control U کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
immediate U روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
proponents U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
proponent U مقام مسئول اموال یا اجرای کار
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
software U که امکان اجرای کار مشخص را فراهم میکند
preprocess U اجرای سازمان ابتدایی و پردازش ساده داده
auto da fe U اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
operation U بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
dynamically U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
executes U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
dynamic U تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
attentions U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
attention U توجه کافی کردن به اجرای بخشی از برنامه
executing U بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
bailiff U مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com