Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
machine run
U
اجرای ماشین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
maintenance
U
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
operation
U
بخشی از حلقه ماشین در حین اجرای دستور
assembler
U
اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
Other Matches
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
self binder
U
ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal
U
نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed .
U
نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
machinist
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinists
U
ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
cybernetics
U
مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading
U
معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe
U
ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machine
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machined
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined
U
ماشین کردن با ماشین رفتن
machines
U
1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
fax
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler
U
کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxing
U
مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler
U
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill
U
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled
U
ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler
U
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
automated teller machine
U
ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer
U
ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation
U
ماشین در گردش است ماشین دایر است
Jacquard loom
U
ماشین بافندگی ژاکارد
[این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
runs
U
اجرای
run
U
اجرای
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
program execution
U
اجرای برنامه
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
administration of justice
U
اجرای عدالت
post strike
U
بعد از اجرای تک
rerun
U
اجرای مجدد
parallel run
U
اجرای موازی
plan implementation
U
اجرای برنامه
auto da fe
U
اجرای رای
execution of judgments
U
اجرای احکام
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
conduct of fire
U
اجرای اتش
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
uses
U
اجرای چیزی
use
U
اجرای چیزی
concurrent execution
U
اجرای همزمان
administer justice
U
اجرای عدالت
dry run
U
اجرای ازمایشی
execution of wills
U
اجرای وصایا
test run
U
اجرای ازماینده
ground work
U
اجرای فن در خاک
concurrently
U
اجرای همزمان
budget execution
U
اجرای بودجه
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
test run
U
اجرای ازمایشی
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
multi tasking
U
اجرای چندین کار
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
task force
U
نیروی اجرای عملیات
final process
U
دستور اجرای حکم
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
multitasking
U
اجرای چندین کار
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
desk
U
اجرای خشک برنامه
desks
U
اجرای خشک برنامه
war game
U
اجرای بازی جنگ
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
self aid
U
اجرای کمکهای اولیه
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
technique
U
روش یا فن اجرای کار
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
task element
U
عنصر اجرای عملیات
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
check
U
اجرای خشک یک برنامه
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
checked
U
اجرای خشک یک برنامه
guarantee a contract
U
اجرای قراردادی را ضمانت کردن
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
execution
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
collectivism
U
اجرای اصول اشتراکی درزندگی
executing
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
executes
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
fire time
U
زمان اجرای اتش یا انفجار
exempted , adressee
U
گیرنده معاف از اجرای دستور
executed
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
execute
U
اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
to guarantee a contract
U
اجرای قراردادی راضمانت کردن
high angle pit
U
چاله مخصوص اجرای تیرقائم
passives
U
وقت کشی بدون اجرای فن
launched
U
اجرای حمله شروع عملیات
enterprises
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
launch
U
اجرای حمله شروع عملیات
phase
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phased
U
دوره زمانی اجرای برنامه
phases
U
دوره زمانی اجرای برنامه
textbooks
U
اجرای حرکت کامل و فنی
textbook
U
اجرای حرکت کامل و فنی
mission request
U
درخواست اجرای ماموریت هوایی
overlap processing
U
اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
concepts
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
concept
U
تدبیر روش اجرای یک چیز
passive
U
وقت کشی بدون اجرای فن
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
enterprise
U
اقدام به اجرای قوانین کردن
specific performance
U
نحوه اجرای معین در قرارداد
passed
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
ambuscade
U
دام محل اجرای کمین
suspend
U
به عقب انداختن اجرای حکم
passes
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
task element
U
قسمت مامور اجرای عملیات
launching
U
اجرای حمله شروع عملیات
suspending
U
به عقب انداختن اجرای حکم
suspends
U
به عقب انداختن اجرای حکم
launches
U
اجرای حمله شروع عملیات
pass
U
1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
immediate
U
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
delay position
U
موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
execution
U
مدت زمان بین اجرای یک دستور
intermittent
U
اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر
maths
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
proponent
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
adagio
آهسته و ملایم
[اجرای آهنگ باهستگی]
command of execution
U
فرمان اجرای عمل یکان اجرایی
budgetary control
U
کنترل اجرای بودجه در واحدهای مملکتی
compile and go
U
بار کردن و اجرای یک برنامه کامپایل
task fleet
U
ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
proponents
U
مقام مسئول اموال یا اجرای کار
math
U
و سرعت اجرای برنامه را افزایش دهد
task group
U
ناو گروه مامور اجرای عملیات
run duration
U
مجوز کاربر برای اجرای یک برنامه
run duration
U
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند
rerun
U
اجرای برنامه یا چاپ مجدد کار
e hour
U
وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
microcycle
U
برای دادن زمان اجرای دستورات
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
dynamic
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
lesion
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
lesions
U
زیان حاصله در اثر عدم اجرای عقدی
object computer
U
OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
get round the law
U
با کلاه شرعی از اجرای قانون طفره رفتن
tempo
U
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
executes
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
executing
U
بخشی از حلقه اجرا در حین اجرای دستور
pipeline
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
auto da fe
U
اجرای حکم اعدام ومجازات شخص مرتد
multi tasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
tempos
U
سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
pipelines
U
بنابراین سرعت اجرای برنامه افزایش می یابد
dynamically
U
تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
targetting
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targetted
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
targets
U
حالت پردازش محاورهای برای اجرای برنامه
multitasking
U
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
bailiff
U
مامور اجرای دادگاه بخش معاون کلانتر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com