Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
staged
U
اجرای به ترتیب یکی پس از دیگری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
precedence
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operators
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator
U
ترتیب اجرای عملیات ریاضی
sequentially
U
یکی پس از دیگری به ترتیب
object
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
direct objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects
U
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
unless otherwise agreement
U
مگر به ترتیب دیگری توافق شده باشد
unless otherwise specified
U
مگر به ترتیب دیگری تعیین شده باشد
main line program
U
بخشی از یک برنامه که ترتیب اجرای سایر واحدهای موجوددر برنامه را کنترل میکند
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگری
[طور دیگر]
[جور دیگر]
chaining
U
اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time
U
اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
Sound Recorder
U
امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
subrogate
U
بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
letter
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
recode
U
کد کردن برنامهای که برای سیستم دیگری کد شده باشد , به طوری که دیگری هم کار کند
letters
U
نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
to pass one's word for another
U
از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
run duration
U
خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipelines
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
U
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
piracy
U
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
feasibility study
U
مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
application of fire
U
اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
possession money
U
حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
time resolution
U
جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
performance standard
U
معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
countersignature
U
امضای پس ازامضای دیگری تصدیق امضای دیگری
post attack
U
بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
runs
U
اجرای
Sound Blaster
U
و پس اجرای آن
run
U
اجرای
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
ground work
U
اجرای فن در خاک
concurrently
U
اجرای همزمان
rerun
U
اجرای مجدد
program execution
U
اجرای برنامه
machine run
U
اجرای ماشین
performance of a contract
U
اجرای قرارداد
post strike
U
بعد از اجرای تک
parallel run
U
اجرای موازی
plan implementation
U
اجرای برنامه
administer justice
U
اجرای عدالت
test run
U
اجرای ازماینده
test run
U
اجرای ازمایشی
auto da fe
U
اجرای رای
administration of justice
U
اجرای عدالت
enforcement of a judgment
U
اجرای حکم
dry run
U
اجرای ازمایشی
concurrent execution
U
اجرای همزمان
budget execution
U
اجرای بودجه
carry out the obligations
U
اجرای تعهدات
uses
U
اجرای چیزی
conduct of fire
U
اجرای تیراندازی
conduct of fire
U
اجرای اتش
use
U
اجرای چیزی
execution of wills
U
اجرای وصایا
execution of judgments
U
اجرای احکام
respectively
U
به ترتیب
regularities
U
ترتیب
assortment
U
ترتیب
regvlarity
U
ترتیب
order
U
ترتیب
arrangement
U
ترتیب
sequences
U
ترتیب
sequence
U
ترتیب
serialization
U
ترتیب
orderliness
U
ترتیب
arr
U
ترتیب
configurations
U
ترتیب
configuration
U
ترتیب
anomaly
U
بی ترتیب
irregular
U
بی ترتیب
ordering
U
ترتیب
management
U
ترتیب
randomly
U
بی ترتیب
random
U
بی ترتیب
to make an arrangement
U
ترتیب
managements
U
ترتیب
arramgement
U
ترتیب
ataxic
U
بی ترتیب
set up
U
ترتیب
arrangment
U
ترتیب
catenation
U
ترتیب
to order
<idiom>
U
به ترتیب
arrangements
U
ترتیب
disorderly
U
بی ترتیب
kelter or kilter
U
ترتیب
in series
U
به ترتیب
system
U
ترتیب
systems
U
ترتیب
lay out
U
ترتیب
immethodical
U
بی ترتیب
kelter
U
ترتیب
regularity
U
ترتیب
orderless
U
بی ترتیب
organisations
U
ترتیب
assortments
U
ترتیب
organization
U
ترتیب
anomalies
U
بی ترتیب
organizations
U
ترتیب
out of kelter
U
بی ترتیب
collocation
U
ترتیب
ordonnance
U
ترتیب
pial
U
بی ترتیب
enforcement of judgement
U
اجرای احکام قضایی
transattack period
U
زمان اجرای تک اتمی
check
U
اجرای خشک یک برنامه
checked
U
اجرای خشک یک برنامه
reprieve
U
تعلیق اجرای مجازات
wargaming
U
اجرای بازی جنگ
final process
U
دستور اجرای حکم
task force
U
نیروی اجرای عملیات
task forces
U
نیروی اجرای عملیات
reprieved
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieves
U
تعلیق اجرای مجازات
reprieving
U
تعلیق اجرای مجازات
involving
U
آغاز با اجرای یک برنامه
war game
U
اجرای بازی جنگ
involve
U
آغاز با اجرای یک برنامه
involves
U
آغاز با اجرای یک برنامه
checks
U
اجرای خشک یک برنامه
class i activity
U
اجرای اماد طبقه 1
class ii activity
U
اجرای اماد طبقه 2
self aid
U
اجرای کمکهای اولیه
multitasking
U
اجرای چندین کار
concept of operations
U
روش اجرای عملیات
policy instrument
U
ابزار اجرای سیاست
pursuance of a plan
U
اجرای نقشه یا طرحی
concurrent program execution
U
اجرای همزمان برنامه
multi tasking
U
اجرای چندین کار
methode of fire
U
روش اجرای تیراندازی
operate
U
دستورات اجرای کامپیوتر
by the number
U
اجرای فرمان با شماره
launch an attack
U
اجرای حمله شروع تک
apply a correct holt
U
اجرای فن صحیح کشتی
task element
U
عنصر اجرای عملیات
enforcement of a judment
U
اجرای حکم دادگاه
technique
U
روش یا فن اجرای کار
techniques
U
روش یا فن اجرای کار
operates
U
دستورات اجرای کامپیوتر
operated
U
دستورات اجرای کامپیوتر
insubordination
U
سرپیچی از اجرای دستور
enforcement by writ
U
اجرای حکم دادگاه
desks
U
اجرای خشک برنامه
launch
U
شروع یا اجرای یک برنامه
legal enforcement
U
اجرای حکم دادگاه
launches
U
شروع یا اجرای یک برنامه
launching
U
شروع یا اجرای یک برنامه
administration of a will
U
اجرای وصیت نامه
launched
U
شروع یا اجرای یک برنامه
law enforcement
U
اجرای قوانین
[حقوقی]
desk
U
اجرای خشک برنامه
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
arrangements
U
ترتیب تنظیم
connecting arrangement
U
ترتیب پیوسته
compose sequence
U
ترتیب ساختگی
sort order
U
نظم ترتیب
runs
U
ترتیب محوطه
arrangement
U
ترتیب اصلاح
connecting arrangement
U
ترتیب متصل
sequence control
U
کنترل ترتیب
rating
U
ترتیب تقدم
arrangement
U
ترتیب تنظیم
arrangements
U
ترتیب اصلاح
random fill
U
خاکریز بی ترتیب
by the same token
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
run
U
ترتیب محوطه
rearrangement
U
ترتیب مجدد
rearrangements
U
ترتیب مجدد
ratings
U
ترتیب تقدم
descending order
U
ترتیب نزولی
calling sequence
U
ترتیب فراخوانی
order of battle
U
ترتیب نیرو
make-up
U
ترتیب گریم
disordered
U
بی ترتیب اشفته
to map out
U
ترتیب دادن
precedence
U
ترتیب تقدم
collating sequence
U
ترتیب تلفیقی
sort key
کلید ترتیب
fifo
U
به ترتیب ورود
first in first out
U
به ترتیب ورود
decreasing order
U
ترتیب کاهنده
desultorily
U
بطور بی ترتیب
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
firing order
U
ترتیب احتراق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com