Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
push (someone) around
<idiom>
U
اجبار شخص درانجام کارها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
job
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs
U
فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
free hand
<idiom>
U
کاملاآزاد درانجام کاری
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
to be in d.
U
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
get after someone
<idiom>
U
مجبور کردن شخص درانجام کاری
he was p in his promises
U
درانجام وعدههای خود دقیق بود
tie down
<idiom>
U
منع کردنکسی درانجام کاری یارفتن به جایی
deliver the goods
<idiom>
U
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
compulsions
U
اجبار
compulsoriness
U
اجبار
have (got) to
<idiom>
U
اجبار
duress
U
اجبار
coercion
U
اجبار
obligations
U
اجبار
obligation
U
اجبار
cogency
U
اجبار
compulsion
U
اجبار
persuasions
U
اجبار
persuasion
U
اجبار
violence
U
اجبار
constraint
U
اجبار
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
constrainable
U
اجبار داشتنی
constrainedly
U
ازروی اجبار
constructive coercion
U
اجبار معنوی
physical coercion
U
اجبار مادی
extorsion
U
کره و اجبار
coercible
U
اجبار پذیر
work off
<idiom>
U
اجبار چیزی به حرکت
lead a merry chase
<idiom>
U
اجبار شخص به کارسخت
pin down
<idiom>
U
اجبار شخصی دربیان واقعیت
draw (someone) out
<idiom>
U
اجبار شخص درگفتن چیزی
brainwash
U
اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwashes
U
اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwashed
U
اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
get one's own way
<idiom>
U
اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
aborts
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborted
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
aborting
U
عدم موفقیت درانجام ماموریت انصراف از ماموریت
relation
U
کارها
relational
U
کارها
programme of work
U
صورت کارها
programme of work
U
برنامه کارها
hang-up
<idiom>
U
تاخیر دربعضی از کارها
Our affairs are shaping well.
U
کارها داردسروصورت می گیرد
To get things moving. To set the wheels in motion.
U
کارها راراه انداختن
pull one's weight
<idiom>
U
کارها را تقسیم کردن
job scheduler
U
زمان بند کارها
Things are very slack (quiet) at the moment.
U
فعلا" که کارها خوابیده
To spoilt things . To mess thing up .
U
کارها را خراب کردن
To gain full control of the affairs . To have a tight grip on things.
U
کارها را قبضه کردن
To get things moving. To set the ball rolling. To set the wheels in motion.
U
کارها را بجریان انداختن
To take things easy(lightly)
U
کارها را آسان گرفتن
To put things straight(right).
U
کارها را درست کردن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
I am ready to compromise.
U
کارها روبراه است
all aggairs pivot upon him
U
کارها بدست او می گرد د
artwork
U
کارها و تصاویر گرافیکی
piggyback file
U
فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
She is not concerned with all that .
U
با این کارها کاری ندارم
We are past that sort of thing .
U
دیگر این کارها از ماگذشته
i. for doing any thing
U
عدم صلاحیت در همه کارها
dispose
U
ترتیب کارها رامعین کردن
pull (something) off
<idiom>
U
باانجام رساندن کامل کارها
put the cart before the horse
<idiom>
U
انجام کارها بدون نظم
injunction
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions
U
دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
to make things hum
U
کارها را دایر کردن یا درجنبش اوردن
batches
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
batch
U
قرار دادن داده ها و کارها در یک گروه
Things are coming to a critical juncture .
U
کارها دارد بجاهای با ریک می کشد
set the pace
<idiom>
U
برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
scheduling
U
مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
to mend matters
U
کارها را اصلاح کردن اوضاع را بهبود بخشیدن
It is an absolute chaos.
U
همه رشته کارها از دست در رفته است
resource
U
تقسیم منابع موجود در سیستم بین کارها
activity
U
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activities
U
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
priority
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priorities
U
شینالی به کامپیوتر که از سایر کارها پیش می گیرد
priorities
U
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
dispatching priority
U
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
priority
U
سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
common
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
commonest
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
general
U
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
generals
U
برنامه یا وسیلهای که کارها و برنامههای کاربردی مختلفی را انجام میدهد
commoners
U
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
minor league
U
دسته یا گروه فرعی ورزشی تیمهای کودکان یا تازه کارها
dry run
U
اجرای برنامه با داده پیش فرض برای اطمینان از صحت کارها
agenda
U
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
agendas
U
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند
hierarchical communications system
U
روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
critical path analysis
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pert
U
تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
jobs
U
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
job
U
زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
piracy
U
کپی از چیز تازه ایجاد شده یا کپی کردن کارها
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
cellars
U
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
cellar
U
محل ذخیره سازی موقت داده یا ثبات یا کارها که موضوعات برای درج و حذف به صورت Lifo عمل می کنند یعنی اولی که می آید آخر از همه سرویس می گیرد
batch
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches
U
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
tasks
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task
U
جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com