English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 31 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
persuasion U اجبار
persuasions U اجبار
violence U اجبار
constraint U اجبار
compulsion U اجبار
compulsions U اجبار
obligation U اجبار
obligations U اجبار
coercion U اجبار
duress U اجبار
cogency U اجبار
compulsoriness U اجبار
have (got) to <idiom> U اجبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constructive coercion U اجبار معنوی
extorsion U کره و اجبار
physical coercion U اجبار مادی
constrainedly U ازروی اجبار
constrainable U اجبار داشتنی
coercible U اجبار پذیر
work off <idiom> U اجبار چیزی به حرکت
lead a merry chase <idiom> U اجبار شخص به کارسخت
push (someone) around <idiom> U اجبار شخص درانجام کارها
pin down <idiom> U اجبار شخصی دربیان واقعیت
draw (someone) out <idiom> U اجبار شخص درگفتن چیزی
brainwashed U اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwash U اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
brainwashes U اجبار شخص بقبول عقیده تازهای
get one's own way <idiom> U اجبار اشخاص برای انجام هر کاری که تو میخواهی
piggyback file U فایلی که بدون اجبار به کپی مجدد ان می توان رکوردهایی را به انتهای ان اضافه نمود
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com