Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
let someone through
U
اجازه ورود دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tokens
U
اجازه ورود
token
U
اجازه ورود
entranced
U
ورودیه اجازه ورود
visa
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
entrance
U
ورودیه اجازه ورود
entrances
U
ورودیه اجازه ورود
visas
U
اجازه ورود به کشوربیگانه
entrancing
U
ورودیه اجازه ورود
ingress
U
حق دخول اجازه ورود
to refuse somebody entry
[admission]
U
اجازه ندادن ورود کسی
[به کشوری]
pratique
U
اجازه مقامات بندری جهت ورود کشتی
open general license
U
اجازه ورود کالاهایی که دارای محدودیتی نمیباشند
The passenger was admitted into the USA.
U
به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
calendar program
U
ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
let
U
اجازه دادن
allow
U
اجازه دادن
to admit of
U
اجازه دادن
have it
<idiom>
U
اجازه دادن
lets
U
اجازه دادن
authorizes
U
اجازه دادن
authorizing
U
اجازه دادن
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
permitting
U
اجازه دادن
to allow
U
اجازه دادن
permit
U
اجازه دادن
allowance
U
اجازه دادن
letting
U
اجازه دادن
suffers
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
authorising
U
اجازه دادن
authorize
U
اجازه دادن
granted
U
اجازه دادن
grants
U
اجازه دادن
go through
<idiom>
U
اجازه دادن
suffered
U
اجازه دادن
lincense or cence
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
authorises
U
اجازه دادن
permits
U
اجازه دادن
allowances
U
اجازه دادن
suffer
U
اجازه دادن
give out
<idiom>
U
اجازه فرار دادن
authorisations
U
اختیاردادن اجازه دادن
license
U
اجازه رفتن دادن
authorization
U
اختیاردادن اجازه دادن
keep the ball rolling
<idiom>
U
اجازه فعالیت دادن
keep the home fires burning
<idiom>
U
اجازه ادامه دادن
thole
U
گذاردن اجازه دادن
licensing
U
اجازه رفتن دادن
licence
U
اجازه رفتن دادن
to permit oneself
U
بخود اجازه دادن
to let in
U
اجازه دخول دادن
keep someone on
<idiom>
U
اجازه همکاری دادن
allow
U
اجازه دادن ستودن
allowing
U
اجازه دادن ستودن
allows
U
اجازه دادن ستودن
let in
U
اجازه دخول دادن
let by
U
اجازه رد شدن دادن
enter
U
اجازه دخول دادن
entered
U
اجازه دخول دادن
enters
U
اجازه دخول دادن
licences
U
اجازه رفتن دادن
licenses
U
اجازه رفتن دادن
to give a
U
اجازه حضوردادن گوش دادن
take on
<idiom>
U
استخدام کردن،اجازه دادن
to license a play
U
اجازه نمایش داستانی را دادن
to permit somebody something
U
به کسی اجازه چیزی را دادن
let out
U
اجازه بیرون امدن دادن
give oneself up to
<idiom>
U
اجازه خوشی را به کسی دادن
to license a book
U
اجازه چاپ کتابی را دادن
lincense
U
اجازه یا پروانه یا امتیاز دادن به
to let out
U
اجازه برون امدن دادن اشکارساختن
franking
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
give free rein to
<idiom>
U
اجازه حرکت یا انجام کاری را دادن
frankest
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
to let it get to that point
U
اجازه دادن که به آنجا
[موقعیتی]
برسد
frank
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
authorises
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorising
U
اجازه دادن برای انجام کاری
to empower somebody to participate
U
به کسی اجازه شرکت کردن دادن
authorize
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorizes
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorizing
U
اجازه دادن برای انجام کاری
authorising
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorises
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorize
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizes
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
authorizing
U
اجازه دادن به کسی برای انجام کاری
graceful degradation
U
اجازه دادن به بخشهایی از سیستم برای کار کردن پس از خرابی یک بخش
finder
U
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
flowchart
U
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
flow diagram
U
صفحه پلاستیکی با نشانههای بریده شده موقت برای اجازه دادن به نشانه ها تا به آسانی و به سرعت رسم شوند
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
conferencing
U
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
electronic cottage
U
مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
exquatur
U
اجازه اقدام دادن به کنسول منظور اجازهای است که به کنسول داده میشود تا به وفایف خود عمل کند
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای اجازه دادن به کاربران برای ارسال و دریافت پیام از سایر کاربران
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
accession
U
ورود
entree
U
ورود
entrancing
U
ورود
re-entry
U
ورود
re entry
U
ورود
importing
U
ورود
import
U
ورود
inductions
U
ورود
induction
U
ورود
entrance
U
ورود
entranced
U
ورود
imported
U
ورود
arr
U
ورود
admitance
U
ورود
appulse
U
ورود
entrances
U
ورود
right of entry
U
حق ورود
air inclusion
U
ورود هوا
infare
U
ورود
introit
U
ورود
importation
U
ورود
arrival
U
ورود
entrance fees
U
حق ورود
ingress
U
ورود
introgression
U
ورود
ingression
U
ورود
arrivals
U
ورود
entrance fee
U
حق ورود
entry
U
ورود
inning
U
ورود
import
U
مفهوم ورود
landings
U
ورود به خشکی
data import
U
ورود داده
free entrance
U
ورود مجانی
admission
U
اجازهء ورود
admissions
U
اجازهء ورود
inlet
U
ورود دخول
reebtry
U
ورود مجدد
landfall n
U
ورود بخشکی
landding
U
ورود بخشکی
inlets
U
ورود دخول
acetylation
U
ورود ریشهء
landings
U
ورود بخشکی
influxes
U
ورود هجوم
house warming
U
جشن ورود
initation
U
ورود بعضویت
house-warming
U
جشن ورود
importing
U
مفهوم ورود
house-warmings
U
جشن ورود
token
U
بلیط ورود
on arrival
U
هنگام ورود
when entering
U
هنگام ورود
input of current
U
ورود جریان
intervance of third party
U
ورود ثالث
intrant
U
ورود رسمی
landfalls
U
ورود بخشکی
inlet time
U
زمان ورود
landfall
U
ورود بخشکی
tokens
U
بلیط ورود
influx
U
ورود هجوم
imported
U
مفهوم ورود
log in sequrity
U
ایمنی ورود
entering angle
U
زاویه ورود
data insertion
U
ورود داده ها
fifo
U
به ترتیب ورود
admittance
U
ورود دخول
cost to entry
U
هزینه ورود
landing
U
ورود بخشکی
entree
U
اجازهء ورود
arrival hall
U
سالن ورود
energy intake
U
ورود انرژی
entry point
U
نقطه ورود
entry side
U
جهت ورود
entry
U
ورود راهرو
due in
U
در شرف ورود
homecomings
U
ورود بخانه
ease of entry
U
سهولت ورود
homecoming
U
ورود بخانه
approach ramp
U
فرازای ورود
forcible entry
U
ورود عدوانی
tardiness
U
تاخیر ورود
arrival rate
U
نرخ ورود
advent
ظهور و ورود
receipt statement
U
اعلامیه ورود
landing
U
ورود به خشکی
first in first out
U
به ترتیب ورود
arrival hall
U
سالن ورود
first in first out
U
بترتیب ورود
capital inflow
U
ورود سرمایه
port of entry
U
بندرمحل ورود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com