Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to take ones farewell of
U
اجازه مرخصی گرفتن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
leave taking
U
کسب اجازه مرخصی
leaving
U
به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
leave
U
به ارث گذاشتن اجازه مرخصی
vacation
U
مرخصی گرفتن
vacations
U
مرخصی گرفتن
to take a vacation
U
مرخصی گرفتن
recess
U
مرخصی گرفتن
to take leave
U
مرخصی گرفتن
recesses
U
مرخصی گرفتن
to get one's ricket
U
ورقه مرخصی گرفتن
To take a night off .
U
یک شب از کار مرخصی گرفتن
sit back
<idiom>
U
راحتی داشتن ،مرخصی گرفتن
leaving
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
leave
U
اجازه مرخصی رها کردن ترک کردن
to obtain permission
U
اجازه گرفتن
to take leave of any one
U
اجازه ازکسی گرفتن
to ask
[someone]
for permission
U
[از کسی]
اجازه گرفتن
furlough
U
مرخصی سرباز مرخصی دادن
protection
U
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
extension
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extensions
U
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
flat
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest
U
برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance
U
اجازه ترخیص اجازه نامه
leave of absence
U
مرخصی
vacations
U
مرخصی
furlough
U
مرخصی
permission
U
مرخصی
dismissals
U
مرخصی
surlough
U
مرخصی
dismission
U
مرخصی
leaves of absence
U
مرخصی
leaving
U
مرخصی
off time
U
مرخصی
vacation
U
مرخصی
dismissal
U
مرخصی
leave
U
مرخصی
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
be on leave
U
در مرخصی بودن
he is on leave
U
او در مرخصی است
surlough
U
مرخصی دادن
emergency leave
U
مرخصی اضطراری
liberties
U
مرخصی 84 ساعته
sick leave
U
مرخصی استعلاجی
vacationist
U
مرخصی رونده
furlough
U
حکم مرخصی
furlough
U
مرخصی سرباز
vacationer
U
مرخصی رونده
annual leave
U
مرخصی سالانه
liberty
U
مرخصی 84 ساعته
vacation
U
مرخصی مهلت
He has a day off.
U
او مرخصی دارد.
compassionate leave
U
مرخصی ارفاقی
vacations
U
مرخصی مهلت
leaving
U
اذن مرخصی
leave
U
اذن مرخصی
leave with pay
U
مرخصی با حقوق
to be away on vacation
[American]
U
داشتن مرخصی
to be away on vacation
[American]
U
در مرخصی بودن
liberty men
U
افراد مرخصی
d. certificate
U
گواهی نامه مرخصی
He is on leave of absence .
U
مرخصی رفته است
leave with pay
U
مرخصی با استفاده ازحقوق
I want to take a couple of days off .
U
یک ردوروز مرخصی می خواهم
ashore
U
رفتن به مرخصی دریایی
to apply for leave
U
درخواست مرخصی کردن
off duty
U
مرخصی راحتی نگهبانی
sickleave
U
مرخصی بابت ناخوشی
prior admission
U
اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
release
U
برگ مرخصی ازاد کردن
released
U
برگ مرخصی ازاد کردن
releases
U
برگ مرخصی ازاد کردن
sabbatic year
مرخصی هر هفت سال یکبار
sabbatical year
U
مرخصی هر هفت سال یکبار
He went home on leave .
U
مرخصی گرفت رفت منزل
furlough
U
مرخصی دادن به مرخص کردن
relief
U
مرخصی تعویض نگهبانی عوارض زمین
french leave
U
مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
shore leave
U
مرخصی ملوانان وافسران برای رفتن بخشکی
busman's holiday
U
تعطیلی و مرخصی که طی آن انسان همان کارهایی را میکند که در سر کار میکرده
leave year
U
سال کار بدون محاسبه ایام مرخصی یا ترک خدمت
to take medical advice
U
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
grip
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
U
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
gripped
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
U
درز گرفتن کاغذ گرفتن
clam
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping
U
طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate
U
جشن گرفتن عید گرفتن
clams
U
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
U
کفه گرفتن تفاله گرفتن
authority
U
اجازه
approval
U
اجازه
liberty
U
اجازه
fiat
U
اجازه
fiats
U
اجازه
authorization
U
اجازه
liberties
U
اجازه
licensing
U
اجازه
authorisations
U
اجازه
leave
U
اجازه
ratification
U
اجازه
leaving
U
اجازه
license
U
اجازه
permission
U
اجازه
permitting
U
اجازه
licences
U
اجازه
unauthorized
U
بی اجازه
by permission of
U
با اجازه
okay
U
اجازه
warrent
U
اجازه
licensure
U
اجازه
ok
U
اجازه
licence
U
اجازه
permit
U
اجازه
licenses
U
اجازه
permits
U
اجازه
to allow
U
اجازه دادن
releases
U
اجازه صدور
lincense or cence
U
اجازه دادن
allowance
U
اجازه دادن
licensable
U
قابل اجازه
release
U
اجازه صدور
audiences
U
اجازه حضور
released
U
اجازه صدور
may i take it please
U
اجازه می فرمایید
to beg leave
U
اجازه رفتن
passport
U
اجازه مسافرت
warrants
U
اجازه قانونی
warranting
U
اجازه قانونی
billeting
U
اجازه نامه
suffer
U
اجازه دادن
billets
U
اجازه نامه
suffered
U
اجازه دادن
suffers
U
اجازه دادن
warranted
U
اجازه قانونی
warrant
U
اجازه قانونی
audience
U
اجازه حضور
allow
U
اجازه دادن
passports
U
اجازه مسافرت
billeted
U
اجازه نامه
to ask permission
U
اجازه خواستن
to admit of
U
اجازه دادن
grant
U
اجازه دادن
granted
U
اجازه دادن
grants
U
اجازه دادن
warranties
U
تعهدنامه اجازه
warranty
U
تعهدنامه اجازه
searcher warrant
U
اجازه بازرسی
authority
U
توانایی اجازه
searcher warrant
U
اجازه تفتیش
authority
U
اجازه اعتبار
billet
U
اجازه نامه
grant
U
اجازه دادن
approach clearance
U
اجازه تقرب
letting
U
اجازه دادن
pass
U
اجازه عبور
by your leave
U
با اجازه شما
search warrant
U
اجازه تفتیش
search warrants
U
اجازه تفتیش
conge
U
اجازه عبور
passed
U
اجازه عبور
passes
U
اجازه عبور
permitting
U
اجازه دادن
permit
U
اجازه دادن
go through
<idiom>
U
اجازه دادن
have it
<idiom>
U
اجازه دادن
acquisition authority
U
اجازه خرید
take in
<idiom>
U
اجازه دادن
licensing
U
اجازه نامه
permits
U
اجازه دادن
approach clearance
U
اجازه فرود
license
U
اجازه نامه
lets
U
اجازه دادن
connivance
U
اجازه ضمنی
forbid
U
اجازه ندادن
if you please
U
با اجازه شما
imprimatur
U
اجازه چاپ
allowances
U
اجازه دادن
to permit oneself
U
اجازه خواستن
inofficial
U
بدون اجازه
forbids
U
اجازه ندادن
let
U
اجازه دادن
authorizations
U
اختیار اجازه
without a by your leave
U
بی اجازه بی خداحافظی
transit bill
U
اجازه عبور
feu
U
اجازه همیشگی
flight clearance
U
اجازه پرواز
permissive
U
اجازه دهنده
clearance
U
اجازه زدودگی
accessing
U
اجازه دخول
consent
U
رضا اجازه
consented
U
رضا اجازه
token
U
اجازه ورود
tokens
U
اجازه ورود
consenting
U
رضا اجازه
consents
U
رضا اجازه
authorizes
U
اجازه دادن
accesses
U
اجازه دخول
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com