English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acquisition authority U اجازه خرید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request U درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying U خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance U سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order U خرید سفارش خرید
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
central purchase U خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
purchase U خرید
purchased U خرید
bondwoman U زن زر خرید
procurement U خرید
purchases U خرید
underwrites U خرید
buying U خرید
purchasing U خرید
buy U خرید
buys U خرید
shopping U خرید
underwrite U خرید
underwriting U خرید
underwritten U خرید
underwrote U خرید
bond servant U زر خرید
bid U پیشنهاد خرید
cornering U خرید یکجا
purchasing officer U مسئول خرید
rebuy U خرید مکرر
corners U خرید یکجا
purchasing patterns U الگوی خرید
forward purchase U پیش خرید
forward purchasing U پیش خرید
corner U خرید یکجا
bids U پیشنهاد خرید
futures exchange U خرید اتی
field buying U خرید در صحرا
purchase requisition U درخواست خرید
purchasing analyst U تحلیل گر خرید
purchasing department U قسمت خرید
purchasing department U دفتر خرید
purchasing office U قسمت خرید
purchasing power U قدرت خرید
purchasing office U دفتر خرید
purchasing officer U مامور خرید
redemption yield U بازده خرید
regional purchase U خرید محلی
credit purchase U خرید نسیه
business U خرید یا فروش
businesses U خرید یا فروش
counter purchase U خرید متقابل
hire purchase U خرید اقساطی
bargain U خرید ارزان
bulk buying U خرید فله
coemption U خرید کل محصول
conditions of purchase U شرایط خرید
purchasing power U توان خرید
real estate U خرید زمین
short covering U پیش خرید
forward purchase U خرید سلف
dear bought U گران خرید
to make a purchase U خرید کردن
dealing U خرید و فروش
achate U عقیق خرید
monopolist U انحصار خرید
monopsony U انحصار خرید
offer to purchase U پیشنهاد خرید
open purchase U خرید ازاد
oniomania U جنون خرید
buyer's market U بازار خرید
buyers market U بازار خرید
impulse buying U خرید بی مقدمه
lump sum purchase U خرید یکجا
advance purchase U خرید سلف
buys U خرید کردن
buy U خرید کردن
local procurement U خرید محلی
local purchase U خرید محلی
local purchase U خرید از محل
blanket buying U خرید کلی
lump sum purchase U خرید کلی
buying and selling U خرید و فروش
buying price U قیمت خرید
purchase order U سفارش خرید
shopping basket U سبد خرید
buying rate U نرخ خرید
purchase order U دستور خرید
purchase notice agreements U پیمان خرید
purchase notice agreements U قراردادهای خرید
procurement cycle U دوره خرید
purchasable U باب خرید
purchase rate U نرخ خرید
redemption U باز خرید
shopping cart U گاری خرید
nundination U خرید و فروش
purchase journal U دفتر روزنامه خرید
institute of purchasing and supply U موسسه خرید و عرضه
purchase ledger U دفتر بزرگ خرید
procurement lead time U زمان انجام خرید
furriery U خرید وفروش خز خزدوزی
income effect U تناسب خرید با درامد
collaborative purchase U خرید با تشریک مساعی
handles U خرید و فروش کردن
home trade U خرید وفروش داخلی
the longs U پیش خرید کنندگان
purchasing power of money U قدرت خرید پول
purchasing power parity U برابری قدرت خرید
procuration U تحصیل چیزی خرید
value for money U قدرت خرید پول
procuance U تحصیل چیزی خرید
handle U خرید و فروش کردن
open indent U سفارش خرید باز
overbuy U در خرید افراط کردن
stock trading U خرید و فروش سهام
preclusive buying U خرید پیشگیری کننده
saleable U قابل خرید معاملهای
Examine it first before buying. U قبل از خرید امتحانش کن
open purchase U خرید از بازار ازاد
course of dealing U دوره خرید و فروش
course of dealing U دوره مذاکرات خرید
purchasing research U تحقیق در خصوص خرید
current purchasing power U قدرت خرید فعلی
offer to purchase U پیشنهاد جهت خرید
oligopsony U خرید نیمه انحصاری
real purchasing power U قدرت خرید واقعی
duopsony U انحصار دو قطبی خرید
duopsony U انحصار دو جانبه خرید
salable U قابل خرید معاملهای
hedging U خرید و فروش تامینی
credits U خرید وفروش اعتباری
credited U خرید وفروش اعتباری
shops U کارخانه خرید کردن
shopped U کارخانه خرید کردن
credit U خرید وفروش اعتباری
purchases U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
irredeemable U باز خرید نشدنی
on approval U خرید کالا به شرط
off-market purchases U خرید در بیرون از بورس
call option U خرید به شرط خیار
hedges U خرید و فروش تامینی
hedged U خرید و فروش تامینی
hedge U خرید و فروش تامینی
bulk buying U خرید درحجم زیاد
brokerage U کارمزد خرید سهام
automated purchasing U خرید بصورت اتوماتیک
real account U حساب خرید املاک
blanket buying U خرید بصورت عمده
average purchase rate U نرخ متوسط خرید
demanded U تقاضای خرید کالا
demand U تقاضای خرید کالا
buy in advance U پیش خرید کردن
demands U تقاضای خرید کالا
purchase U خرید خریداری کردن
shop U کارخانه خرید کردن
bulk buying U خرید بصورت عمده
crediting U خرید وفروش اعتباری
boycotting U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
ship broker U دلال خرید و فروش کشتی
regional purchase U خرید از داخل منطقه پادگانی
boycott U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotted U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
boycotts U ازشرکت یا کشوری خرید نکردن
shopping mall [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
bargains U قرارداد معامله خرید ارزان
commercial center [American] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
bargain U قرارداد معامله خرید ارزان
bargained U قرارداد معامله خرید ارزان
bargaining U قرارداد معامله خرید ارزان
futures market U بازار خرید و فروش سلف
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
package deal U مقاطعه در بست و خرید یکجا
dealers U کسی که خرید و فروش میکند
shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
shopping center [American] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
i cannot a to buy that U استطاعت خرید انرا ندارم
oligopsony U انحصار چند جانبه خرید
retail park U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
strip mall U مرکز خرید [تجارت و بازرگانی]
acquisition authority U اعتبار خرید کالاو خدمات
dealer U کسی که خرید و فروش میکند
consumer credit U اعتباربرای خرید کالاهای مصرفی
impulse buying U خرید بدون برنامه ریزی
burse U مغازه یابازار خرید وفروش
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
offer to buy something U حاضر به خرید چیزی شدن
claim U قرارداد رسمی خرید اسب
claimed U قرارداد رسمی خرید اسب
claiming U قرارداد رسمی خرید اسب
retail centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
retail shopping centre [British] U مجتمع خرید [تجارت و بازرگانی]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com