Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
coriolis force
U
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mobile employment
U
استفاده از توپخانه پدافندهوایی در نقش پشتیبانی ستونهای متحرک زمینی
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
display board
U
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatant
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants
U
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
ground liaison
U
گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock
U
فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
oogamous
U
دارای یاخته جنسی نر کوچک و متحرک و یاخته ماده بزرگ و غیر متحرک
operating slide
U
دستگاه الات متحرک تیربار الات متحرک یا قسمتهای خوراک دهنده
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
continuously set vector
U
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
ground signals
U
سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yams
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yam
U
سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
ingredients
U
عناصر
ingredient
U
عناصر
column head
U
عناصر سرستون
orbital element
U
عناصر مداری
transmutation
U
تبدیل عناصر
clemency
U
اعتدال عناصر
intelligence data
U
عناصر اطلاعات
job elements
U
عناصر شغلی
known data
U
عناصر معلوم
meteorological data
U
عناصر هواسنجی
minor elements
U
عناصر فرعی
combat , elements
U
عناصر رزمی
trace elements
U
عناصر کمیاب
gft setting
U
عناصر خط کش تیر
data element
U
عناصر اطلاعات
conversion of data
U
تبدیل عناصر
essential elements
U
عناصر ضروری
component operation
U
عناصر عملیاتی
firing data
U
عناصر تیر
target indications
U
عناصر هدف
representative elements
U
عناصر نماینده
minor elements
U
عناصر جزئی
cantilever elements
U
عناصر کنسولی
known data
U
عناصر تیرمعلوم
head
U
عناصر اولیه ستون
transition series
U
گروه عناصر واسطه
treadway
U
پل برای عناصر پیاده
constituent elements of crime
U
عناصر متشکله جرم
periocic table
U
جدول تناوبی عناصر
data
U
سوابق عناصر داده ها
firing data
U
عناصر مربوط به تیراندازی
force augmentation
U
عناصر تقویتی یکان
antisurface
U
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
chart data
U
عناصر تیر نقشهای
combat , elements
U
عناصر درگیر در رزم
interrupted
U
[عناصر معماری منقطع]
inner transition elements
U
عناصر واسطه داخلی
elemental
U
مربوط به عناصر ابتدائی
basic data
U
عناصر تیر اولیه
essential elements of information
U
عناصر اصلی اخبار
computing sight
U
وسیله محاسبه عناصر تیر
direct plotting
U
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
chaines
U
[عناصر بنایی شبیه پایه]
computing gunsight
U
دوربین محاسب عناصر تیر
replot data
U
عناصر دوباره بردن هدفها
record firing
U
عناصر تیر را ثبت کنید
quantification
U
معرفی عناصر یک جسم تعریف
integration
U
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
topology
U
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
task element
U
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
aided matching
U
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
aided matching
U
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
gun pointing data
U
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
purged
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
U
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
filters
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
filter
U
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
searchingly
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
U
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
search
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches
U
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
articulation
U
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuits
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit
U
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional
U
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
centerpiece
U
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
circulars
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular
U
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
electrothermal printer
U
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
clustering
U
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
neglects
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charts
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
half thickness
U
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
cartesian structure
U
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
neglected
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
arrays
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
chart
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
array
U
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglecting
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglect
U
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charted
U
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
pert chart
U
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas
U
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct coupled transistor logic
U
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
direct plotting
U
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
dichogamous
U
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamic
U
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
selective clock stetching
U
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
circuits
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuit
U
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
unit matrix
U
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
movable bridge
U
پل متحرک
movable dam
U
سد متحرک
moveable
U
متحرک
ambulant
U
متحرک
remoter
U
متحرک
vagility
U
متحرک
vagile
U
متحرک
remotest
U
متحرک
remote
U
متحرک
mobile
U
متحرک
mobiles
U
متحرک
dynamic
U
متحرک
dynamically
U
متحرک
drawbridge
U
پل متحرک
locomotory
U
متحرک
drawbridges
U
پل متحرک
floating
U
متحرک
lock
U
سد متحرک
moving
U
متحرک
bascule bridge
U
پل متحرک
locks
U
سد متحرک
director
U
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors
U
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
territorial
U
زمینی
landed a
U
زمینی
predial or prae
U
زمینی
tumbling
U
زمینی
earthly
U
زمینی
terrestrial
U
زمینی
sub astral
U
زمینی
tellurian
U
زمینی
sublunary
U
زمینی
sublunar
U
زمینی
earth-bound
U
زمینی
terrene
U
زمینی
agrarian
U
زمینی
subaerial
U
رو زمینی
terraneous
U
زمینی
crankpin
U
یاتاقان متحرک
floating bridge
U
پل متحرک موقتی
crossing target
U
هدف متحرک
bascule bridge
U
پل متحرک باسکولی
escalade
U
پله متحرک
dynamic economy
U
اقتصاد متحرک
dynamic balay
U
حمایت متحرک
sliding
U
چهارچوب متحرک
draw arch
U
طاق پل متحرک
diarthrosis
U
مفصل متحرک
bailey bridge
U
پل متحرک وموقتی
undersea
U
متحرک در زیراب
counter-poise
U
پل متحرک باسکولی
mobile defense
U
پدافند متحرک
travelling load
U
بار متحرک
mobile charge
U
بار متحرک
cabin scooter
U
قفسه متحرک
breech block carrier
U
الات متحرک
mobile phase
U
فاز متحرک
floating capital
U
سرمایه متحرک
floating crane
U
جرثقیل متحرک
floating kidney
U
کلیه متحرک
airmobile
U
متحرک هوایی
escalator
U
پلکان متحرک
jack knife bridge
U
پل متحرک تاشو
slides
U
غلاف متحرک
adjustable conduit attachment fixture
آویز متحرک
slide
U
غلاف متحرک
hauling part
U
قسمت متحرک
abarticulation
U
مفصل متحرک
floating tool holder
U
ابزارگیر متحرک
moving staircase
U
پلکان متحرک
moving stairway
U
پلکان متحرک
mobile home
U
خانه متحرک
mobile homes
U
خانه متحرک
floating tool
U
ابزار متحرک
locomotor
U
جنبده متحرک
fluid capital
U
سرمایه متحرک
flying lines
U
لولههای متحرک
flying machine
U
بارفیکس متحرک
moving stairway
U
پله متحرک
moving staircase
U
پله متحرک
escalator
U
پله متحرک
hot money
U
پول متحرک
booms
U
بازوی متحرک
drawbridges
U
دریچه متحرک
drawbridge
U
دریچه متحرک
gangways
U
پلکان متحرک
gangway
U
پلکان متحرک
escalators
U
پلکان متحرک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com