Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 117 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reliquix
U
اثار باقیمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indications
U
اثار
tracks
U
اثار
track
U
اثار
tracked
U
اثار
remains
U
اثار
remnants
U
اثار
remnant
U
اثار
growth effects
U
اثار رشد
relic
U
اثار مقدس
consequence of a sale
U
اثار بیع
poetical works
U
اثار شعری
relativistic effects
U
اثار نسبیتی
relics
U
اثار مقدس
natural phenomena
U
اثار طبیعی
ancient relics
U
اثار باستانی
juvenilia
U
اثار دوره جوانی
summa
U
اثار دانش بشری
mammaliferous
U
دارای اثار پستانداران
physiography
U
مبحث اثار وپدیدههای طبیعی
epigone
U
مقلد اثار ادبی و هنری
reliquix
U
اثار برگ خشگیده برساقه
vandalizes
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalizing
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalized
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
time capsule
U
محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
vandalize
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
plagiarist
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiary
U
سارق اثار ادبی و هنری دیگران
cognoscente
U
متخصص در اثار هنری عتیقه شناس
vandalising
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
vandalises
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
plagiarises
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing
U
اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
vandalised
U
اثار هنری و تاریخی را ویران کردن
rests
U
باقیمانده
remaining
U
باقیمانده
residues
U
باقیمانده
loose end
U
باقیمانده
loose ends
U
باقیمانده
leavings
U
باقیمانده
residue
U
باقیمانده
relict
U
باقیمانده
remainder
U
باقیمانده
residual
U
باقیمانده
residuum
U
باقیمانده
reminder
U
باقیمانده
rest
U
باقیمانده
reminders
U
باقیمانده
long residue
U
باقیمانده
reliquaries
U
فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
prognostic
U
وابسته به اثار اتی وپیش بینی مرض
prehistorian
U
مورخی که اثار ما قبل تاریخ را خوب میداند
local colour
U
نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
reliquary
U
فرف مخصص نگهداری اثار مقدس یا باستانی
archeologic
U
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
distillation residue
U
باقیمانده تقطیر
surviving dependent
U
فرد باقیمانده
fragment
U
قطعه باقیمانده
residual variable
U
متغیر باقیمانده
split
U
میلههای باقیمانده
ort
U
باقیمانده غذا
remainder of the period
U
باقیمانده مدت
well-preserved
U
خوب باقیمانده
odds and ends
U
چیز باقیمانده
residue of the state
U
باقیمانده ترکه
fragments
U
قطعه باقیمانده
residual volume
U
حجم باقیمانده
fragmenting
U
قطعه باقیمانده
survivor
U
باقیمانده بازمانده
residual drawdowm
U
افت باقیمانده
residual term
U
جمله باقیمانده
residual unemployment
U
بیکاری باقیمانده
balance of the amount
U
باقیمانده مبلغ
humanist
U
دانشجوی رشته انسانیت یا ادبیات و اثار باستانی یونان و روم
sum of squares of residual
U
مجموع مربعات باقیمانده
residuary legatee
U
باقیمانده ماترک پس از تقسیم
remained
U
مانده اثر باقیمانده
land tail
U
باقیمانده زمینی یکان
reliquaries
U
محفظه عتیقه باقیمانده
functional residual capacity
U
فرفیت باقیمانده عملی
reliquary
U
محفظه عتیقه باقیمانده
gleaning
U
خده خوشههای باقیمانده پس از
remain
U
مانده اثر باقیمانده
oddment
U
تکه و پاره چیز باقیمانده
subsidiaries
U
باقیمانده در محل برای حفافت
subsidiary
U
باقیمانده در محل برای حفافت
converts
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
after image
[آثار باقیمانده درچشم پس ازدیدن چیزی]
converting
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
converted
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
convert
U
انداختن تمام میلههای باقیمانده بولینگ
blowdown
U
خروج باقیمانده سوخت توسط فشار گاز
traces
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
traced
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
bye hole
U
سوراخهای باقیمانده پس ازمعلوم شدن نتیجه مسابقه گلف
trace
U
علامت باقیمانده روی یخ اسکیت راهنمای قلاب ماهیگیری
stay behind
U
باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
par in
U
پایان دادن بازی گلف با کسب امتیاز استاندارد در بخشهای باقیمانده
remanence
U
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
what state
U
در رهگیری هوایی یعنی میزان سوخت و مهمات واکسیژن باقیمانده خود راگزارش کنید
vortex trail
U
دنباله مرئی باقیمانده از نوک بال یا ملخ و غیره ناشی ازجریانهای حلقوی شدید
carbon tracking
U
باقیمانده بسیار ناچیز کربن که در اثر تخلیه الکتریکی درداخل دینام دلکو یا محفظه شمع باقی میماند
scholiast
U
مفسر مفسر اثار ادبی کهن
clean weapon
U
جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
under lease
U
وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
utopiannism
U
اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
deferred share
U
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
opportune lift
U
فرفیت حمل اضافی یا فرفیت حمل باقیمانده
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
residual sum of squares
U
مجموع مجذورات انحرافات مجموع مربعات انحرافات مجموع مجذورات باقیمانده ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com