English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 212 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
connecting U اتصال دهنده
connector U اتصال دهنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
earth U اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
earths U اتصال سیم بین وسیله الکتریکی و زمین که نشان دهنده پتانسیل صفر است
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
fasteners U اتصالات اتصال دهنده
connection fuse U ماسوره اتصال دهنده
connector U وسیله اتصال دهنده
coupling base U اتصال دهنده چاشنی به کلاهک
jointer U دستگاه اتصال دهنده
off page connector U اتصال دهنده برون صفحهای
Other Matches
male connector U ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
patches U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layer U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP U پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector U وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
trimmer U زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
contacting U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings U سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar U بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
RJ connector U نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
bailer U امانت دهنده کفیل دهنده
catalysts U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
conglutinative U التیام دهنده جوش دهنده
catalyst U تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors U نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter U نمایش دهنده ارائه دهنده
extender U توسعه دهنده ادامه دهنده
bailor U امانت دهنده کفیل دهنده
slip road U سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal U محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection U اتصال کاسکاد اتصال پلهای
lead U قطب اتصال سیم اتصال
leads U قطب اتصال سیم اتصال
terminals U محل اتصال پیچ اتصال
ramp U سینه کش اتصال فراز اتصال
ramps U سینه کش اتصال فراز اتصال
T connector U اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
indicator U نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
donar U دهنده
donor U دهنده
joggers U هل دهنده
giver U دهنده
transferor U دهنده
trimestr U رخ دهنده
pushers U هل دهنده
donors U دهنده
pusher U هل دهنده
irriguous U اب دهنده
jogger U هل دهنده
shover U هل دهنده
union U اتصال
jump joint U اتصال لب به لب
butt joint riveting U اتصال لب به لب
v joint U اتصال "وی "
butt joint U اتصال لب به لب
fusions U اتصال
bonding U اتصال
suspension U اتصال
suspensions U اتصال
seam U خط اتصال
wiring U اتصال
seams U خط اتصال
colligation U اتصال
clutch dog U فک اتصال
fusion U اتصال
symphysis U اتصال
nexus U اتصال
fitting U اتصال
hitches U اتصال
binding U اتصال
contacted U اتصال
conjunctions U اتصال
contacting U اتصال
abutment U اتصال
network U اتصال
contacts U اتصال
abjoint U بی اتصال
networks U اتصال
hitching U اتصال
joint U اتصال
tie down U اتصال
hitched U اتصال
hitch U اتصال
conjunction U اتصال
unions U اتصال
cutter link U اتصال
bindings U اتصال
coupling U اتصال
incorporation U اتصال
contact U اتصال
tie line U خط اتصال
law of continvity U اتصال
single u butt weld U اتصال لب به لب "یو"
single u butt joint U اتصال لب به لب "یو"
link U اتصال
scarf U اتصال
scarfs U اتصال
bounding U اتصال
juncture U اتصال
lead wire U خط اتصال
coitus U اتصال
junction U اتصال
junctions U اتصال
lap joint U اتصال لب به لب
connection U اتصال
inosculation U اتصال
connect node U کد اتصال
conjuncture U اتصال
attaches U اتصال
attach U اتصال
connectivity U اتصال
interconnection U اتصال
concatenate U اتصال
interconnetion U اتصال
continuity U اتصال
connection line U خط اتصال
connector U اتصال
connexions U اتصال
attaching U اتصال
prelusive U خبر دهنده
feeders U خوراک دهنده
feeder U خوراک دهنده
sonorific U صدا دهنده
sooth U تسکین دهنده
interlocutors U جواب دهنده
feeders U غذا دهنده
solacer U تسلیت دهنده
slitter U چاک دهنده
shelterer U پناه دهنده
simultaneous with each other U باهم رخ دهنده
preferrer U ترجیح دهنده
Baptist U تعمید دهنده
signaler U علامت دهنده
shrinker U چروک دهنده
Baptists U تعمید دهنده
blooming U شکوفه دهنده
positioner U قرار دهنده
poller U رای دهنده
polisher U جلا دهنده
taxpayer U مالیات دهنده
specific donor U دهنده ویژه
invigorating U قوت دهنده
transporters U انتقال دهنده
amusing U تفریح دهنده
transporter U انتقال دهنده
amusingly U تفریح دهنده
promising U نوید دهنده
splicer U پیوند دهنده
illustrative U توضیح دهنده
retrograde U برگشت دهنده
splitter U شکاف دهنده
propounder U رواج دهنده
instructive U یاد دهنده
prickly U خراش دهنده
persecutor U ازار دهنده
alluring U فریب دهنده
tormentors U عذاب دهنده
interlocutor U جواب دهنده
arbitrators U فیصل دهنده
arbitrator U فیصل دهنده
feeder U غذا دهنده
taxpayers U مالیات دهنده
listener U گوش دهنده
listeners U گوش دهنده
reflector U برگشت دهنده
reflectors U برگشت دهنده
oncoming U روی دهنده
tormentor U زجر دهنده
tormentor U عذاب دهنده
tormentors U زجر دهنده
shaker U تکان دهنده
responsorial U پاسخ دهنده
replier U پاسخ دهنده
rentier U اجاره دهنده
renter U اجاره دهنده
indicative U نشان دهنده
saving U نجارت دهنده
renderer U ارائه دهنده
remunerator U اجر دهنده
remissive U تخفیف دهنده
reliever U رهائی دهنده
reliever U اسایش دهنده
rejuvenator U جوانی دهنده
reductive U تقلیل دهنده
reducer U تقلیل دهنده
recarburizer U کربن دهنده
reactant U واکنش دهنده
ransomer U فدیه دهنده
gracious U توفیق دهنده
revelator U وحی دهنده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com