English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
block U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocked U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
blocks U اتحاد دو یاچند دسته بمنظور خاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bloc U جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
blocs U جعبه قرقره اتحاد دو یاچند دسته بمنظورخاصی
variables U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
variable U شمارهای که فقط با توابف خاصی در بخش خاصی از برنامه قابل دستیابی است
locals U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
local U متغیری که توسط توابع خاصی در بخش خاصی از برنامه کامپیوتر قابل دستیابی است
sake U بمنظور
metonymy U ذکرکلمهای بمنظور دیگری
consolidation U ادغام دو یاچند موسسه
volte face U چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
throw in towel U پرتاب حوله بمنظور تسلیم شدن
volte-face U چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
mergers U یکی شدن دو یاچند شرکت
merger U یکی شدن دو یاچند شرکت
ligature U دو یاچند حرف متصل بهم
freight release U بارنامه بمنظور اعلام دریافت هزینه حمل
To crouch . U قوز کردن ( از روی ترس یا بمنظور اختفاء )
syndactyl U دارای دو یاچند انگشت بهم چسبیده
futures U قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
speculative demand for money U تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
consumer advertising U تبلیغات تجاری بمنظور جلب توجه مصرف کننده
target diving U شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
tacit U تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
dogfights U جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
dogfight U جنگ مابین دو یاچند نفر در گوشه تنگی
waggonette U گردونه چهار چرخه که یک یاچند اسب انرا می کشد...دارد
capacitor intel filter U شبکهای متشکل از یک خازن و یک سلف بمنظور یکنواخت کردن خروجی موج داررکتیفایر
holding company U شرکتی که مالک سهام یک یاچند شرکت میباشدودرسیاست انان مداخله میکند
zeeman U پدیدهای که در ان هر یک ازطیفهای خطی با عبور ازمیدان مغناطیسی به دو یاچند جزء تجزیه میشوند
multipropellant U سوخت راکت متشکل از دو یاچند جزء که بصورت مجزا به محفظه احتراق وارد میشوند
bulb angle U جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
mounting U دسته و پشت بند دسته شمشیر
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
alliances U اتحاد
incorporation U اتحاد
unions U اتحاد
togetherness U اتحاد
integrity U اتحاد
federative U اتحاد
conferderation U اتحاد
league U اتحاد
consolidation U اتحاد
identity U اتحاد
accretion U اتحاد
leagues U اتحاد
unity U اتحاد
federal U اتحاد
solidarity U اتحاد
alliance U اتحاد
injunction U اتحاد
confederation U اتحاد
identities U اتحاد
confederations U اتحاد
injunctions U اتحاد
union U اتحاد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
lohmannizing U غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
loops U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
looped U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
loop U حریف را دورزدن بمنظور سد کردن راه حریف دیگر
defensive league U اتحاد دفاعی
marriages U یگانگی اتحاد
sodality U اتحاد یگانگی
unions U اتحاد واتفاق
unifiable U قابل اتحاد
union U اتحاد اتحادیه
coalitions U اتحاد موقتی
unions U اتحاد اتحادیه
coalition U اتحاد موقتی
marriage U یگانگی اتحاد
unions U اتحاد سازش
union U اتحاد واتفاق
diphthongs U اتحاد دو صوت
diphthong U اتحاد دو صوت
union U اتحاد سازش
ties U اتحاد وابستگی
tie U اتحاد وابستگی
monetary convention U اتحاد ارزی
military convention U اتحاد نظامی
monetary convention U اتحاد پولی
confederacy U اتحاد پیوند
syneresis U اتحاد دو حرف
associations U معاشرت اتحاد
disunity U عدم اتحاد
association U معاشرت اتحاد
confederacies U اتحاد پیوند
Soviet Union U اتحاد شوروی
mathematical identity U اتحاد ریاضی
consolidation U ترکیب اتحاد
unitive U موجد اتحاد
unison U اتحاد اتفاق
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
voters U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter U عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
contention U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions U وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
nosegay U دسته گل یایک دسته علف
misalliance U اتحاد وائتلاف نامناسب
unionists U هواخواه اتحاد و یگانگی
synoeky U اتحاد واتفاق الحاق
leagues U اتحاد متحد کردن
pentarchy U اتحاد پنج حکومت
spirit de corps U روح یگانگی و اتحاد
bands U دستهء موسیقی اتحاد
unionist U هواخواه اتحاد و یگانگی
league U اتحاد متحد کردن
solidarity U بهم پیوستگی [اتحاد]
band U دستهء موسیقی اتحاد
slurring U خط اتحاد لکه ننگ
slur U خط اتحاد لکه ننگ
synoecy U اتحاد واتفاق الحاق
triumvir U عضو اتحاد سه گانه
slurs U خط اتحاد لکه ننگ
slurred U خط اتحاد لکه ننگ
pan americanism U طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
post union U اتحاد پستی بین المللی
Soviet U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
Soviets U هیئت حاکمه اتحاد جماهیرشوروی
pentarchy U اتحاد پنج نیرو یاپنج حس
lorgnette U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
lorgnettes U ذره بین یا عینک دسته داری که در اپراهاونمایشگاههابکارمیرود عینک دسته بلند
referring to a document U استناد به مدرک خاصی
layman U خارج از حرفه یا فن خاصی
laymen U خارج از حرفه یا فن خاصی
reliance on a document U استناد به مدرک خاصی
particularism U دلبستگی بمرام خاصی
particularity U بستگی بعقاید خاصی
integration U یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
misjoinder U اتحاد ناصحیح وتبانی اصحاب دعوی
meanest U معنی ومفهوم خاصی داشتن
interspecific U واقع در بین دستههای خاصی
interspecies U واقع در بین دستههای خاصی
mean U معنی ومفهوم خاصی داشتن
meaner U معنی ومفهوم خاصی داشتن
dialects U نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
dialect U نسخه خاصی از یک زبان کامپیوتر
stockists U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
stockist U فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
special administration U اداره قسمت خاصی از ترکه
laic U شخص که علم خاصی را نداند
dead U [چوبکاری بدون ویژگی خاصی]
attitudinize U حالت خاصی بخود گرفتن
stylize U به روش یا سبک خاصی دراوردن
intonate U بااهنگ خاصی ادا کردن
intonate U با لحن خاصی تلفظ کردن
blinded U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
facies U منطقه مناسب رشدحیوان یانبات خاصی
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
selective U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
blinds U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blind U آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
selectively U آنچه داده خاصی را انتخاب میکند
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
estate in common U درCL حالتی را گویند که دو یاچند نفر در زمینی با عناوین مختلف و یا با عنوان واحدولی در ازمنه مختلف اشتراک منافع داشته باشند ملک مشاع
variable geometry engine U موتور مکنده هوای مافوق صوت که بمنظور افزایش راندمان نه تنها شکل ومساحت دهانه ورودی ونازل خروجی بلکه مسیرجریان داخل موتور نیز تغییرکند
sig U علاقمند به یک نرم افزاریاسخت افزار خاصی هستند
putting U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
dedicated U کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
attachment U وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
puts U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
put U ارائه دادن دراصطلاح یاعبارت خاصی قراردادن
doctrinaire U کسی که تابع دکترین خاصی است اصولی
toneme U لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
dedicated U برنامه یا تابع یا سیستمی که برای استفاده خاصی است
code U سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
doped U قطعهای که به آن ماده شیمیایی خاصی اضافه شده است
locals U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
case law U رویهای که قاضی CL در موضوع خاصی اعمال میکند و از ان به بعدسابقه میشود
demarche U عمل سیاسی اقدامی است که دولتی درمورد مسئله خاصی
integral U وسیله جانبی یا طرح خاصی که در سیستم نصب شده است
engine U بخشی از بسته نرم افزاری که تابع خاصی را انجام میدهد
local U که فقط در بخش خاصی از برنامه کامپیوتری یا ساختار به کار می رود
epicyclic transmission U یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
trooping U دسته دسته شدن
streams of people U دسته دسته مردم
shoals of people U دسته دسته مردم
trooped U دسته دسته شدن
troop U دسته دسته شدن
regiments U دسته دسته کردن
group U دسته دسته کردن
sects U دسته دسته مذهبی
sect U دسته دسته مذهبی
sort U دسته دسته کردن
scores of people U دسته دسته مردم
groups U دسته دسته کردن
regiment U دسته دسته کردن
sorts U دسته دسته کردن
sorted U دسته دسته کردن
assort U دسته دسته کردن
distribute U دسته دسته کردن
in detail U مفصلا دسته دسته
windrow U دسته دسته کردن
they came in bands U دسته دسته امدند
assort U دسته دسته شدن
classify U دسته دسته کردن
terrane U طبقه سنگی که روی ان نوع سنگ خاصی تشکیل شده باشد
area U بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com