English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mean low water U اب پایین میانگین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
depresses U پایین دادن لوله پایین اوردن
depress U پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul U پایین کشیدن رشته پایین کشنده
down U سوی پایین بطرف پایین
vertically U از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
averaged U میانگین
averages U میانگین
averaged U در میانگین
average U میانگین
on average [on av.] U در میانگین
average value U میانگین
averaging U میانگین
mean high water U مد میانگین
meanest U میانگین
meaner U میانگین
median U میانگین
mean U میانگین
mean value U میانگین
arithmetic mean U میانگین
average value U مقدار میانگین
mean squares U میانگین مجذورات
batting average U میانگین توپزنی
averaging U ایجاد میانگین
mediums U وسط یا میانگین
mean high water U اب بالای میانگین
average value U ارزش میانگین
medium U وسط یا میانگین
geometric mean U میانگین هندسی
working mean U میانگین مفروض
density mean U میانگین چگالی
harmonic mean U میانگین همساز
mean time between failures U میانگین عمر
simple mean U میانگین حسابی
logarithmic mean U میانگین لگاریتمی
weighted mean U میانگین وزنی
mean value U مقدار میانگین
simple mean U میانگین ساده
mean velocity U تندی میانگین
simple average U میانگین ساده
moving average U میانگین متحرک
mean life U عمر میانگین
weighted average U میانگین موزون
weighted average U میانگین وزنی
mean low water U جزر میانگین
moving average U میانگین غلتان
average error U خطای میانگین
average discharge U بده میانگین
meaner U مقدار میانگین
mean deviation U انحراف میانگین
meanest U مقدار میانگین
averaged U معدل میانگین
average deviation U انحراف میانگین
averaged U میانگین موفقیت
mean depth U ژرفای میانگین
average U ایجاد میانگین
true mean U میانگین حقیقی
average cost U میانگین هزینه
average U معدل میانگین
assumed mean U میانگین فرضی
arithmetic mean U میانگین حسابی
averaged U ایجاد میانگین
averages U ایجاد میانگین
mean absolute deviation U انحراف میانگین
averaging U میانگین موفقیت
average price U میانگین قیمت
average U میانگین موفقیت
average life U عمر میانگین
average flow U بده میانگین
averaging U معدل میانگین
mean U مقدار میانگین
averages U معدل میانگین
mean error U خطای میانگین
averages U میانگین موفقیت
mean sea level U میانگین سطح دریا
average out U میانگین در نظر گرفتن
meaner U معنی دادن میانگین
time average symmetry U تقارن میانگین زمانی
electrode current averaging time U زمان میانگین شدن
mean U معنی دادن میانگین
meanest U معنی دادن میانگین
mean value of periodic quantity U میانگین کمیت دورهای
mean time to failure U زمان میانگین تاخرابی
effective U خروجی میانگین پردازنده
mean time to repair U زمان میانگین تعمیر
mean repair time U زمان میانگین تعمیر
mean range of the tide U میانگین ارتفاع کشند
averages U درجه عادی میانگین
mean free path U مسافت ازاد میانگین
sm U خطای معیار میانگین
averaging U درجه عادی میانگین
averaged U درجه عادی میانگین
average U درجه عادی میانگین
standard error of mean U خطای معیار میانگین
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
number average molecular weight U میانگین عددی وزن مولکولی
number average degree of polymerization U میانگین عددی درجه بسپارش
weight average degree of polymerization U میانگین وزنی درجه بسپارش
bowling average U میانگین امتیازهای توپ انداز
earned run average U میانگین امتیاز کسب شده
root mean square error U جذر میانگین مجذور خطا
weight average molecular weight U میانگین وزنی وزن مولکولی
mean time between failures U زمان میانگین بین دو خرابی
root mean square velocity U جذر میانگین مجذور سرعت
average U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
pass completion average U میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
exponential smoothing U روش میانگین گیری متغیروزن دار
batting average U میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
averages U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaging U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
averaged U میانه قرار دادن میانگین گرفتن
variance U میانگین حسابی توان دوم انحرافات از مقدارمتوسط
MEPs U مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
MEP U مخفف میانگین فشار موثر pressure effective mean
average U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaging U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averages U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
averaged U میانگین گرفتن به دست اوردن مقدار متوسط
mtbf U زمان میانگین بین دو خرابی Failures Between eanTime
averages U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaged U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
average U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
averaging U میانگین ناشی از محاسبه چندین عامل که ارزشی بیشتر از سایرین دارد
root mean square U ریشه دوم میانگین حسابی توانهای دوم همه مقادیرممکن یک تابع
bal U از مچ پا به پایین
below U پایین
vide infara U پایین
down stairs U پایین
tailwater U پایین اب
submiss U پایین
subatmospheric U پایین تر از جو
subteen U پایین تر از سن 31
dowm U پایین
low level U پایین
shitu U پایین
de- U پایین
down U پایین
underneath U پایین
lower U پایین تر
lowered U پایین تر
lower most U پایین تر
bottoms U پایین
thereinafter [archaic or formal] <adv.> U در پایین
hereafter <adv.> U در پایین
flat U پایین
lowering U پایین تر
lower limit U حد پایین
hereinafter [formal] <adv.> U در پایین
lowers U پایین تر
low U پایین
below <adv.> U در پایین
bottom U پایین
beneath U پایین تر
shorter U پایین تر
further down U پایین تر
sub- U یا پایین تر
short U پایین تر
hypogenous U پایین رو
lower U پایین
infara U پایین
infara U پایین تر
neath or neath U پایین
beneath U پایین
flattest U پایین
shortest U پایین تر
neath or neath U پایین تر
mean free path for attenuation U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
attenuation mean free path U مسافت ازاد میانگین درتضعیف مسافت تضعیف
mean free for scattering U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
scattering mean free path U مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
to go down U پایین رفتن
download U بارگیری پایین
lower limit U کران پایین
hereinbelow U ازاین پایین تر
nutate U پایین افتادن
prolapse U پایین افتادگی
lowpass U پایین گذار
res U noitaloseR پایین
alow U روبه پایین
bottom up U از پایین به بالا
nutant U پایین افتاده
to get down U پایین رفتن
to come down U پایین امدن
to bring down U پایین اوردن
to beat down U پایین اوردن
lower threshold U استانه پایین
the valley lies below U ده در پایین است
lower most U پایین ترین
on the down grade U پایین رونده
oars down U پارو پایین
to let down U پایین کردن
overhand U از پایین ببالا
lowermost U پایین ترین
hereinbelow U در پایین این
go down U پایین رفتن
lower mast U دکل پایین
go dan barai U رد کردن از پایین
face down feed U خورد رو به پایین
nether world U جهان پایین
downward stroke U ضربه رو به پایین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com