Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (24 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
luxuriate
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriated
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriates
U
اب وتاب زیاد دادن
luxuriating
U
اب وتاب زیاد دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
writes
U
با اب وتاب شرح دادن
write
U
با اب وتاب شرح دادن
overrate
U
زیاد اهمیت دادن به
wiredraw
U
زیاد طول دادن
to put it on
U
زیاد لعابش دادن
over expose
U
زیاد روشنایی دادن
slaughters
U
تخفیف زیاد دادن
slaughtered
U
تخفیف زیاد دادن
pump handle
U
زیاد تکان دادن
slaughter
U
تخفیف زیاد دادن
overcolour
U
زیاد لعاب دادن
overrating
U
زیاد اهمیت دادن به
overcolour
U
زیاد اب وروغن دادن
overrated
U
زیاد اهمیت دادن به
slashes
U
تخفیف زیاد دادن
overrates
U
زیاد اهمیت دادن به
slashed
U
تخفیف زیاد دادن
slash
U
تخفیف زیاد دادن
to space out
U
زیاد فاصله دادن گشادترکردن
enlarges
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarged
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
anneal
U
حرارت زیاد دادن و بعد سردکردن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
wipe out
U
شکست دادن حریف با امتیاز زیاد
overset
U
زینت دادن زیاد بار کردن
enlarge
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
fused
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse
U
آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
on stilts
U
با اب وتاب
grandiose
U
پر اب وتاب
grandiosely
U
با اب وتاب
flatulent
U
پر اب وتاب
stilted
U
با اب وتاب
flame
U
تب وتاب
magniloquently
U
با اب وتاب
pomposity
U
اب وتاب
grandiloquently
U
با اب وتاب
flames
U
تب وتاب
highest
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
U
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
pompously
U
بااب وتاب
tumid
U
پراب وتاب
rotundily
U
اب وتاب وروانی
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
squirm
U
پیچ وتاب خوردن
squirmed
U
پیچ وتاب خوردن
convolute
U
پیچ وتاب خوردن
squirms
U
پیچ وتاب خوردن
squirming
U
پیچ وتاب خوردن
To speak elaborately.
U
با آب وتاب صحبت کردن
to be in a g.
U
درتب وتاب بودن
swaying
U
پیچ وتاب خوردن
tumescent
U
پراب وتاب مطنطن
squishy
U
پیچ وتاب دار
squirmy
U
پرپیچ وتاب ولول خور
curlicue
U
چین وشکن یا پیچ وتاب خیال انگیز
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed
U
با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
very
U
زیاد
extensive
U
زیاد
heartbreak
U
غم زیاد
high
U
زیاد
profoundly
U
زیاد
widely
U
زیاد
overly
U
زیاد
over and above
U
زیاد
outrageously
U
زیاد
populous
U
زیاد
great
U
زیاد
greatly
U
زیاد
profusely
U
زیاد
highs
U
زیاد
excessive
U
زیاد
rife
U
زیاد
highly
U
زیاد
copious
U
زیاد
too much
U
زیاد
intensely
U
زیاد
for all the world
U
بی کم و زیاد
ranksack
U
زیاد
numerous
U
زیاد
heart break
U
غم زیاد
highest
U
زیاد
great-
U
زیاد
greatest
U
زیاد
much
U
زیاد
fulsome
U
زیاد
large adv
U
زیاد
quite a few
<idiom>
U
زیاد
supererogatory
U
زیاد
swingeing
U
زیاد
many
U
زیاد
too
U
زیاد
wide
U
زیاد
wider
U
زیاد
widest
U
زیاد
to a large extent
U
زیاد
late
U
زیاد
vastly
U
زیاد
heavily
U
زیاد
immane
U
زیاد
superabundant
U
زیاد
no end of
U
زیاد
in excess
U
زیاد
intense
U
زیاد
in quantities
U
زیاد
egregiously
U
زیاد
not a lettle
U
زیاد
muckle
U
زیاد
mickle or muckle
U
زیاد
mickle
U
زیاد
squeamishly
U
زیاد
squeamishness
U
زیاد
plethoric
U
زیاد
glaring
U
زیاد
effusively
U
زیاد
extortionary
U
زیاد
intensively
U
زیاد
extortionate
U
زیاد
mortally
U
زیاد
generous
U
زیاد
overmuch
U
زیاد
immoderate
U
زیاد
tremendously
U
زیاد
hugely
U
زیاد
thickest
U
زیاد
plaguily
U
زیاد
thicker
U
زیاد
thick
U
زیاد
meticulously
U
با دقت زیاد
longest
U
مدت زیاد
interminableness
U
درازی زیاد
intensification
U
زیاد کردن
extravagantly
U
با افراط زیاد
longs
U
مدت زیاد
apace
U
باسرعت زیاد
riches
U
ثروت زیاد
increaser
U
زیاد کننده
increscent
U
زیاد شونده
extensively
U
باوسعت زیاد
surcharges
U
زیاد ستاندن
increases
U
زیاد کردن
increased
U
زیاد کردن
superabundant
U
خیلی زیاد
escalates
U
زیاد شدن
increase
U
زیاد کردن
long-
U
مدت زیاد
hyperidrosis
U
تعرق زیاد
hyperemployment
U
اشتغال زیاد
excessive eating
U
خوردن زیاد
overwrite
U
زیاد نوشتن
longed
U
مدت زیاد
surcharge
U
زیاد ستاندن
eclat
U
سروصدا زیاد
torrid
U
زیاد گرم
longer
U
مدت زیاد
in large
U
بمقیاس زیاد
in large
U
بمقدار زیاد
overvoltage
U
فشار زیاد
desperation
U
نومیدی زیاد
excessive love
U
دوستی زیاد
terrors
U
ترس زیاد
tabes
U
ضعف زیاد
consumedly
U
بطور زیاد
long range
U
با برد زیاد
long precision
U
دقت زیاد
d. haste
U
شتاب زیاد
wide apart
U
زیاد از هم جدا
dense ignorance
U
نادانی زیاد
queasy
U
زیاد دقیق
overrider
U
حق دلالی زیاد
glares
U
درخشندگی زیاد
magna cum laude
U
با امتیاز زیاد
macro
U
رشد زیاد
proliferating
U
زیاد شدن
proliferates
U
زیاد شدن
exceedingly
U
بحد زیاد
proliferated
U
زیاد شدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com