English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surface outflow U اب سطحی خروجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surficial swellings U بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
queues U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued U روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
non equivalence function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که ورودی ها مثل هم نباشند وگرنه خروجی غلط است
inequivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
equivalence U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ U تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
near letter quality U خروجی چاپ شده توسط چاپگرهای نقطه ماتریسی که به اندازه خروجی چاپگرهای با کیفیت حروف عالی خوانانمیباشد
chocked nozzle U خروجی موتور جت که سرعت جریان گازهای خروجی دران به سرعت صوت رسیده است
topsoil U خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
flip-flopped U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flops U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop U قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
input output processor U پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی
surfaced U سطحی
sketchier U سطحی
superficiality U سطحی
shallowest U کم اب سطحی
skin-deep <idiom> U سطحی
shallows U کم اب سطحی
superficial U سطحی
skin deep U سطحی
surface U سطحی
surfaces U سطحی
decahedral U ده سطحی
shallow U کم اب سطحی
surface water U اب سطحی
shallower U کم اب سطحی
planar U سطحی
low level U سطحی
sketchiest U سطحی
sketchily U سطحی
sketchy U سطحی
acrotic U سطحی
shallow foundation U پی سطحی
pier U پایه و سطحی
polyhedral U چند سطحی
suface wind U باد سطحی
surface burst U ترکش سطحی
sheet washing U فرسایش سطحی
sorption U جذب سطحی
surfaces U سطحی جلادادن
statical moment U لنگر سطحی
surface burning U احتراق سطحی
pentahedral U پنج سطحی
evaporation U تبخیر سطحی
surfaced U سطحی جلادادن
adhesion U جاذبه سطحی
singe U سوختگی سطحی
singed U سوختگی سطحی
singeing U سوختگی سطحی
piers U پایه و سطحی
skin effect U اثر سطحی
singes U سوختگی سطحی
surface U سطحی جلادادن
adsorption U جذب سطحی
adsorption U کشش سطحی
free moisture U رطوبت سطحی
formal logic U قضاوت سطحی
area load U بار سطحی
flesh wound U زخم سطحی
blanket grouting U تزریق سطحی
bounding mine U مین سطحی
extensive cultivation U زراعت سطحی
extensive agriculture U کشاورزی سطحی
epilimnion U اب لایه سطحی
dodecahedron U دوازده سطحی
adsorbent U جاذب سطحی
ground swell U موج سطحی
heptahedral U هفت سطحی
floating mine U مین سطحی
one level memory U حافظه یک سطحی
n level logic U منطق N سطحی
smattering U دانش سطحی
multilevel U چند سطحی
superficially U بطور سطحی
multi level U چند سطحی
low level winds U بادهای سطحی
surface tensity U کشش سطحی
interfacial tension U کشش سطحی
interfacial force U کشش سطحی
impact burst U ترکش سطحی
horizontal curve U پیچ سطحی
hexahedron U جسم شش سطحی
hexahedral U مکعب شش سطحی
dodecahedral U دوازده سطحی
topdress U سطحی ریختن
surface tension U کشش سطحی
surface targets U هدفهای سطحی
surface soil U خاک سطحی
surface treatment U اسفالت سطحی
surface ornament U تزیینات سطحی
surface moisture U رطوبت سطحی
surface leakage U نشت سطحی
split-level U چند سطحی
top soil U خاک سطحی
two level store U انباره دو سطحی
surface width U عرض سطحی
surface treatment U عملیات سطحی
surface treatment U روکش سطحی
surface treatment U اندود سطحی
trihedral U سه روی سه سطحی
surface reverbration U برگشتهای سطحی
surface irrigation U ابیاری سطحی
surface erosion U فرسایش سطحی
surface evaporation U تبخیر سطحی
surface drains U زهکشهای سطحی
surface detection U راداراکتشافی سطحی
surface inflow U اب سطحی ورودی
surface detection U اکتشاف سطحی
surface dressing U پوشش سطحی
surface creep U خزیدن سطحی
surface corrosion U خوردگی سطحی
surface charge U بار سطحی
surface contact rectifier U یکسوکننده سطحی
scorch U بطور سطحی سوختن
adhesion U کشش سطحی پیوستگی
to skim ones the news U به اخبارنگاهی سطحی کردن
adhesion U کشش سطحی دوسیدگی
surface integral U انتگرال سطحی [ریاضی]
singeing U بطور سطحی سوختن
topdress U بطور سطحی پاشیدن
in a perfunctory manner U بطور سرسری یا سطحی
puppy love U عشق سطحی و زودرس
singes U بطور سطحی سوختن
scorches U بطور سطحی سوختن
magnetic surface charge U بار سطحی مغناطیسی
surface decarburization U کربن گیری سطحی
subsurface navigation U ناوبری زیر سطحی
singed U بطور سطحی سوختن
runoff coefficient U ضریب جریان سطحی
singe U بطور سطحی سوختن
density of surface charge U چگالی بار سطحی
multilevel sort U ترتیب چند سطحی
Band-Aid U چارهی سطحی و موقتی
Band-Aids U چارهی سطحی و موقتی
octahedron U جسم هشت سطحی
skimmed U بطور سطحی خواندن
skims U بطور سطحی خواندن
skim U بطور سطحی خواندن
superficiality U دانش سطحی بیمایگی
hydrology U بررسی ابهای سطحی
sciolistic U دارای اطلاعات سطحی
hard surface U سخت کردن سطحی
hard face U سخت کردن سطحی
capital widening U افزایش سطحی سرمایه
carburize U سخت گرداندن سطحی
heptahedron U جسم هفت سطحی
case harden U سخت گردانی سطحی
case hardening U سخت گردانی سطحی
surface fusion welding U جوشکاری ذوبی سطحی
hard surfacing U سخت گردانی سطحی
adhesion force U نیروی کشش سطحی
hokum U نمایش سطحی وبد
crazing U ترک برداری سطحی
adsorb U جذب سطحی کردن
antisurface U ضد عناصر سطحی شناوردشمن
multi level planning U برنامه ریزی چند سطحی
subaerial U واقع در قسمت سطحی خاک
carboard architecture U [مدل طراحی با سطحی صاف]
maximum surface temperature U درجه حرارت سطحی حداکثر
hard facing alloy U الیاژ سخت گردانی سطحی
once-over <idiom> U یک نگاه سطحی به کسی انداختن
skim sweeping U پاک کردن سطحی مینها
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
street inlet U دریچه ورود فاضلاب سطحی
input/output U فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
chireugi U ضربه زدن با دست تماسی-سطحی
skimmer U الت سرشیرگیری مطالعه کننده سطحی
salt bath case hardening U سخت گردانی سطحی حمام نمک
kopfring U حلقه مخصوص ترکش سطحی بمب
base surge U ابر غلطان اتمی در ترکش سطحی
sciolist U دانشمندنما دارای اطلاعات سطحی شارلاتان
kitsch U پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
sciolism U اطلاعات ومعلومات سطحی شارلاتان بازی
wisenheimer U کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
weisenheimer U کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
generatrix U نقطه یا خط یا سطحی که سبب احداث خط یا سطح یاجسمی میشود
bedrock U سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
ground glass U نوعی شیشه نورافشان که دارای سطحی تراشیده است
geodeticline U کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodetical U کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
paraboloid U سطحی که در اثر گردش جسم شلجمی بدور خود تشکیل میگردد
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
break even point U نقطه سربسر سطحی از تولیدکه در ان سطح کل درامدبنگاه با کل هزینه ان برابربوده و سود بنگاه صفر است
handler U خروجی
throughput U خروجی
outputs U خروجی
outlet U خروجی
exhaust U خروجی
exhausts U خروجی
exit U خروجی
outlets U خروجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com