English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 154 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
processed silk U ابریشم پخته [ابریشمی که صمغ آن گرفته شده و آماده ریسندگی و یا رنگرزی است.]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kakemono U تصویر یا نوشته روی ابریشم نقاشی روی ابریشم
underdone U کم پخته
ripest U پخته
ripe U پخته
coction U پخته
riper U پخته
terracotta U گل پخته
silk U ابریشم
silk tasseled U گل ابریشم
silk U نخ ابریشم
fired brick U اجر پخته
biffin U سیب پخته
spatchcock U بشتاب پخته
dough baked U نیم پخته
soden U نیم پخته
burnt brick U خشت پخته
sunbaked U افتاب پخته
well done U خوب پخته
sodden U نیم پخته
boiled U پخته شده
slack baked U نیم پخته
samel U نیم پخته
half baked U نیم پخته
half-baked U نیم پخته
organzine U ابریشم باقی
organzine U ابریشم تابیده
natural silk U ابریشم طبیعی
raw silk U ابریشم خام
mimosa U درخت گل ابریشم
sleave silk U ابریشم نتابیده
filature U ابریشم پیچی
sericeous U ابریشم نما
filoselle U ابریشم پست
sleave silk U ابریشم خام
sleave U ابریشم خامه
floss silk U ابریشم خام
artificial silk U ابریشم مصنوعی
artifical silk U ابریشم مصنوعی
silkworms U کرم ابریشم
silkworm U کرم ابریشم
silk worm U کرم ابریشم
silken U ابریشم نماکردن
floss U نخاله ابریشم
floss U ابریشم خام
caterpillar U کرم ابریشم
coccon U پیله ابریشم
natural silk U ابریشم طبیعی
silk cocoon U پیله ابریشم
silky U ابریشم نما
rayon U ابریشم مصنوعی
aigrette U کرک یا ابریشم
actate silk U ابریشم استاتی
He has cooked a pottage for you. <proverb> U برایت آش پخته است .
underbaked U نیم پخته ناپخته
underdo U نیم پخته کردن
sunny side up U فقط یک طرفش پخته
well-done steak U استیک کاملا پخته
warmed over U دوباره پخته شده
convenience food U خوراک پیش پخته
cold cuts U گوشت پخته سرد
convenience foods U خوراک پیش پخته
boild egg U تخم مرغ پخته
luncheon meat U گوشت پخته و آماده
hard baked U سفت پخته شده
rarer U لطیف نیم پخته
rare U لطیف نیم پخته
it is half cooked U نیم پخته است
it was cooked to rags U انقدر پخته شدکه له شد
liverwurst U سوسیس جگر پخته
rarest U لطیف نیم پخته
arch brick U اجر زیاد پخته
spun rayon U ابریشم مصنوعی تابیده
silk accents U فرش های گل ابریشم
caseworm U نوعی کرم ابریشم
slub U ابریشم نیم تاب
tussah U کرم ابریشم شرقی
tusseh U کرم ابریشم شرقی
tussore U کرم ابریشم شرقی
silk U نخ ابریشم مخصوص طراحی
silken U ابریشم پوش حریری
cocoons U پیله کرم ابریشم
cocoon U پیله کرم ابریشم
flossy U شبیه ابریشم خام
gypsy moth U کرم ابریشم ناجور
marabou U نوعی ابریشم خام
marabout U نوعی ابریشم خام
ser U پرورش کرم ابریشم
silk covered U سیم ابریشم پوش
body brick U اجر خوب پخته شده
bakemeat U شیرینی اردی غذای پخته
warmed over U زیادتر ازمعمول پخته شده
baked meat U شیرینی اردی غذای پخته
boild egg hard U تخم مرغ پخته سفت
I want my steak well done. U می خواهم استیکم خوب پخته با شد
boild egg soft U تخم مرغ پخته عسلی
overdone U خیلی پخته و سرخ شده
first class brick U اجر خوب پخته شده
stroganoff U گوشت پخته نازک با خردل
kakemone U [تصویر و نقاشی روی ابریشم]
serigraphy U ازمایش استحکام تار ابریشم
serigraph U استحکام سنج تار ابریشم
degumming U صمغ گیری [از پیله ابریشم]
lansdowne U یکجور پارچه پشم و ابریشم
sericultural U وابسته به پرورش کرم ابریشم
fuji U پارچه ابریشم طبیعی یا مصنوعی
sericulturist U پرورش دهنده کرم ابریشم
gigot U ران گوسفند و غیره که پخته باشد
cow heel پاچه گاو پخته و دلمه شده
pale brick U اجری که خوب پخته نشده است
medium steak U استیک متوسط سرخ یا پخته شده
Cooked vegetables digest easily. U سبزی پخته زود هضم است.
succotash U غذای مرکب از لوبیا ومغزذرت پخته
protein fiber U الیاف پروتئینی [مانند ابریشم و پشم]
tricolette U پارچه ابریشم مصنوعی لباس زنانه
fibroin U جرم شیمیایی ابریشم وتارعنکبوت ومانندانها
hash U گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
apple dumpling U شیرینی پخته شده با سیب درونش [آشپزی]
dumplings U نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
fully cooked <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
baked beans U لوبیای قرمز پخته شده و گوشت خوک
The project is not fully developed yet. U این طرح هنوز پخته وآماده نیست
dumpling U نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
well done [fully cooked] <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
kapok U الیاف ابریشمی درخت پنبه یادرخت ابریشم
natural fiber U الیاف طبیعی [مثل پشم، پنبه و ابریشم]
surah U نوعی پارچه ابریشمی زنانه ابریشم مصنوعی
waffles U کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffled U کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffle U کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
waffling U کلوچه یا نان پخته شده درقالبهای دو پارچه اهنی
The meet is overdone. این گوشت خیلی پخته و سرخ شده است.
paramatta U پارچه سبک وزن پشم و ابریشم لباسی زنانه
parramatta U پارچه سبک وزن پشم و ابریشم لباسی زنانه
to reel off silk U ابریشم را ازپیله کشیدن وبه نخ پیچ یا چرخک پیچیدن
raw silk U ابریشم خام [ابریشمی که صمغ آن گرفته نشده است.]
tusser or sur orsore U یکجور کرم ابریشم که ازدرخت بلوط تغذیه میکند
broth U غذای مایعی مرکب از گوشت یاماهی وحبوبات وسبزیهای پخته
macedoine U مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
hominy U ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
You cannot make a silk purse out of a sows ear . <proverb> U هیچکس نمى تواند از گوش ماده خو,ابریشم خالص بگیرد .
strudel U ورقه نازک خمیر پخته که لوله شده و لای ان شیرینی باشد
parfait U دسریخ زده مرکب از سرشیروتخم مرغ پخته وشربت ومواد دیگری
pebrine U یکجور ناخوشی درکرم ابریشم که نشان ان دانههای فلفلی سیاه است
denier U دنیر [واحد اندازه گیری الیاف فیلامنت مثل ابریشم که هر نهصد متر طول آن معادل یک گرم است.]
filament U الیاف [بلند و ممتد مثل ابریشم و یا الیاف مصنوعی]
waste silk U ابریشم گجین [ابریشمی که از تفاله پیله سوراخ شده بدست می آید و دارای طول های متغیر است و کیفیت مطلوبی ندارد.]
ceiba U درخت گل ابریشم گرمسیری درخت پنبه هندی
sericulture U پرورش کرم ابریشم پرورش نوغان
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
goat hair U موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
vase structure U بافت سه پوده گلدانی [در بعضی از فرش های قرن دهم و یازدهم طرح های گلدانی را بصورت سه پوده می بافتند که دو پود آن پشمی و پود سوم پنبه یا ابریشم بوده است.]
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com